شنبه ۴ مهر ۱۳۸۸ - ۰۹:۴۳
۰ نفر

رحیم‌ عبدالرحیم‌زاده: جهان آثار برگمان جهان استعاره‌هاست؛ استعاره‌هایی برخاسته از زندگی شخصی و افکار او.

این جهان استعاری بالاخص در فیلم «مهر هفتم» و با موضوعی پیچیده همچون مرگ و در زمانی پر از استعاره چون قرون وسطا لایه‌های بسیار پیچیده‌تری می‌یابد.

این جهان استعاری در اجرای سعید شاپوری از «مهر هفتم» هر چند تا حدودی حفظ می‌شود اما بسیاری از لایه‌های آن تقلیل یافته و تبدیل به استعاره‌هایی ساده‌تر می‌شود. در اینجا با بررسی برخی از استعاره‌های اصلی این اجرا سعی خواهیم کرد به دلایل این تقلیل استعاره‌ای در اجرای شاپوری دست یابیم.

مرگ: در اجرای شاپوری برخلاف فیلم برگمان، مرگ هیبتی زنانه دارد و با وجود تلاش شبنم مقدمی به‌عنوان بازیگر که می‌خواهد سیمایی مرموز و خشن از مرگ ارائه دهد، موفق به این امر نمی‌شود.

هیبت مردانه مرگ در فیلم برگمان جدای از انگاره‌ قرون وسطایی درباره مرگ که وی را مردی سیاهپوش با داسی برای دروی آدمیان نشان می‌دهد و حکایت از بی‌رحمی و مرموز بودن وی دارد، بر یک مفهوم عمده دلالت دارد و آن عنصر اصلی روایی این اثر است؛ یعنی پیکار شوالیه و مرگ. شوالیه طی 10 سال در میدان نبرد با مرگ جنگیده و اکنون بر صفحه شطرنج، این پیکار به شکلی نمادین ادامه دارد. پس در دو سوی پیکار دو نیروی خشن باید قرار گیرند اما در نگاه و چهره معصومانه مرگ در اجرای شاپوری، این باور را که پیکاری در جریان است از تماشاگر سلب می‌کند و علاوه بر آن در نشان دادن فضای قرون وسطایی در اثر درمی‌ماند.

مهر هفتم: تاکید بر مفهوم «مهر هفتم» بر دو مفهوم استعاری و ترکیب آنها دلالت می‌کند. نخست آنکه در نمادشناسی مسیحی از مفاهیمی چون سربسته‌بودن، رازآمیز بودن و تعلق داشتن حکایت می‌کند، همچنان که در مکاشفات یوحنا از کتابی مهر‌شده با هفت مهر سخن گفته می‌شود و از آن سو نمادشناسی عدد هفت بسیار گسترده است اما بیش از هر چیز بر مفهوم تشرف، کامل شدن و کامل کردن دلالت می‌کند و از این‌رو گشودن هفت مهر در این اجرا بیش از هر چیز نشان‌دهنده چند موضوع است: نخست آنکه شوالیه توسط مرگ مهر شده؛ یعنی آنکه به او تعلق دارد، دوم آنکه مرگ رازآمیز و مهر شده است و سوم آنکه تنها با یک طی طریق عارفانه یا یک مراسم تشرف در هفت مرحله است که می‌توان به راز آن دست یافت.

در اجرای سعید شاپوری تنها به یک مفهوم صوری از این نمادشناسی پیچیده اکتفا شده و تنها از طریق دیالوگ‌های زن شوالیه است که اشاره‌ای به این مفاهیم می‌شود؛ دیالوگ‌هایی که بیشتر آن از کتاب مقدس اخذ شده است. اگرچه ساختار روایی اجرا در هفت مرحله به انجام می‌رسد و این نشان از آگاهی شاپوری بر نمادشناسی عدد هفت و کارکردهای آن در این اجرا دارد، اما از سوی دیگر جنبه‌های نمادین هر کدام از این هفت مرحله و سیر تکوین شخصیت شوالیه در این هفت وادی تا حدودی نادیده گرفته می‌شود و میان شوالیه آغاز و پایان نمایش تفاوت چندانی احساس نمی‌شود.

در نمادشناسی مسیحی هفت بر آرامش دلالت دارد چرا که خداوند جهان را در 6روز آفرید و روز هفتم را به استراحت پرداخت، پس رسیدن به هفت، رسیدن به کمال و آرامشی است که از پی این کمال حاصل می‌شود.

اما نه نشانه‌ای از چنین کمالی در شخصیت شوالیه می‌بینیم و نه آرامشی که باید پس از طی هفت مرحله به آن دست یابد.

جهان اثر برگمان استوار بر این نمادشناسی مسیحی و بالاخص قرون وسطایی است و بدون درک این نمادها و نشان دادن آن هرگونه اقتباسی از این اثر ناکام می‌ماند.
تابوت: یکی از مهم‌ترین نمادهای اجرای شاپوری از «مهر هفتم» تابوت است. وی در اجرایش از تابوت به‌عنوان مسکن و محل زندگی شخصیت‌های نمایش بهره می‌گیرد و هر کدام از شخصیت‌ها از درون تابوت بیرون می‌آیند و خانه شوالیه نیز که زن در آن منتظر است یک تابوت ایستاده است.

نماد تابوت را در اجرای شاپوری  می‌توان از دقیق‌ترین و کاربردی‌ترین نمادهای این اجرا دانست چرا که از یک سو با نمادشناسی مسیحیت و بالاخص مسیحیت عرفانی قرون وسطایی در تطابق کامل است. در نمادشناسی مسیحی تابوت نمادی از زمین، محل دگردیسی نیروهای زندگی و محل آرمیدن است و در جهان نشانه‌های اجرا چنین کاربردهایی را به راحتی می‌توان بازیافت چرا که کارگاه نقاش، زندان زن و خانه شوالیه همه درون تابوت قرار دارند و این خود تاکیدی مضاعف بر مفهوم مرگ و حضور مسلط آن در اجرا می‌نهد.

از سوی دیگر تابوت به شکلی کاربردی و زیبایی‌شناسانه در اجرا حضور دارد و فضاهای متعدد و متنوع اجرا را نزد مخاطب به خوبی باز می‌سازد؛تابوت‌هایی که گاه بر مفهوم گورستان دلالت دارند و گاه به‌عنوان محل زندگی شخصیت‌ها و گاه قرار است کلیسا را نزد مخاطب تداعی کنند و زمانی به‌عنوان میز بازی شطرنج مورد استفاده قرار گیرند. از دیگر نکات برجسته در استفاده کارگردان از عنصر تابوت می‌توان به نحوه قرارگرفتن آنها در صحنه اشاره کرد که پویایی بصری خاصی به اجرا می‌بخشد و نحوه باز شدن در تابوت‌ها نیز بر این پویایی و تنوع بصری می‌افزاید.

این استفاده دقیق و آگاهانه سعید شاپوری از نمادهای مسیحی تنها به عنصر تابوت منحصر نمی‌ماند و در بسیاری از عناصر دیگر می‌توان «مهر هفتم» را اقتباسی موفق دانست. از جمله این عناصر می‌توان به فضاسازی اثر اشاره کرد. در این اجرا ما با یک فضای دوگانه مواجه می‌شویم؛ از یک سو با فضایی آمیخته به ترس و وهم که ناشی از حضور مسلط مرگ، بیماری، طاعون و شکنجه است و از یک سو فضایی شاد و روشن و آمیخته به طنز و سرزندگی که بالاخص در بخش‌های مربوط به حضور بازیگران ‌سیار نمود بیشتری دارد. این دوگانگی و تناقض در فضا هر چند در ظاهر می‌بایست به فضای اثر به لحاظ یکدستی لطمه وارد کند اما به دلایلی چند کمک شایانی به فضای اثر می‌کند.

نخست آنکه در ترسیم فضای قرون وسطایی موفق عمل می‌کند ‌چرا که قرون وسطا سرشار از این تناقض است از یک سو نمودار جهانی تاریک، مرموز و پر از شکنجه و بیماری است و از یک سو بیانگر فضایی شاد و روستایی است و در اجرای شاپوری این تناقض قرون وسطایی به خوبی نمایانده می‌شود و در مرحله دوم این امر به تنوع فضا در «مهر هفتم» کمک شایانی می‌کند و موجب می‌شود اجرا در دام کسالت و یکنواختی نیفتد چراکه اجرای شاپوری مشحون از گفت‌وگوهای فلسفی زائدی است که فاقد جنبه‌های دراماتیک است و اگر این تنوع فضا نبود وجود چنین گفت‌وگوهایی به‌زودی مخاطب را از اجرا خسته و دلزده می‌کرد.

دست آخر می‌توان به این نکته اشاره کرد که اگر شاپوری در نمادشناسی اثر و کشف و به‌نمایش گذاشتن لایه‌های پیچیده این نمادها دقت بیشتری به خرج می‌داد و به جای فلسفه و گفت‌وگوهای زائد فلسفی این عناصر را به نمادهای بصری موجود در اثر انتقال می‌داد اقتباسی به‌مراتب موفق‌تر از فیلم و نمایشنامه برگمان به دست می‌داد؛ هر چند که تا این مرحله نیز نمی‌توان اجرای او را اجرای ناموفقی دانست.

کد خبر 91204

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز