شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۸ - ۱۰:۴۷
۰ نفر

ترجمه سپیده حسینعلی عراقی: یکی از نشانه‌های پیر شدن، آن است که شروع به خواندن آگهی‌های ترحیم افرادی می‌کنید که آنها را نمی‌شناخته‌اید؛ به‌خصوص آنهایی که به سن و سال شما هستند.

این آگهی‌ها، همانند مداحی و نوحه‌سرایی مراسم خاکسپاری، روی نکات مثبت زندگی فرد متوفی تاکید دارند. این امر طبیعی است. از همه چیز گذشته، او مرده؛ چرا باید پشت سرش حرف زد و از پایبند نبودن به خانواده و غفلت از فرزندانش صحبتی به میان آورد؟

شاید به همین دلیل است که نوشتن آگهی‌های ترحیم در روزنامه، از آن دسته کارهایی نیست که همه در آرزوی انجام آن باشند، اما چیز زیادی نمی‌شود از این آگهی‌ها یاد گرفت. این اصلا خوب نیست  چرا که در این نوع آگهی‌ها امکان این وجود دارد که اطلاعات مفیدی گنجانده شود. به جای نوشته‌های تملق آمیزی که خلاصه‌ای از زندگی افراد را نشان می‌دهد، چقدر جالب‌تر می‌شد اگر آگهی‌های ترحیم به دست شخص متوفی نوشته می‌شد.

در حقیقت، اگر از سن 20 سالگی به بعد شروع به نوشتن آن کرده و هر سال یا 2 سال یک‌بار آن‌را مرور کنیم و مطالبی را به آن بیفزاییم، از عهده انجام آن به خوبی بر می‌آییم. آیا روشی بهتر از این سراغ دارید که ما را با این سؤالات روبه‌رو کند: چه کسی هستیم، در زندگی چه می‌کنیم، معنای این چیزها چیست  و آیا پیشرفتی در زندگی داشته‌ایم تا آنگونه که دوست داریم بعد از مرگمان از ما یاد شود؟

در حقیقت، هر از گاهی به‌عنوان تکلیف از مراجعینم به‌عنوان یک مشاور می‌خواهم که آگهی ترحیم خود را بنویسند. این عمل نیز همانند نوشته سنگ قبر می‌تواند تمرینی برای روشن بینی و بیداری معنوی باشد. چیزهایی که درباره خودمان می‌نویسیم، درست مثل آگهی‌های ترحیمی که دیگران برایمان می‌نویسند، می‌تواند شبیه به داستان نویسی باشد.

اما وقتی به مرحله‌ای می‌رسیم که دوست داریم بدانیم بعد از مرگمان چگونه از ما یاد می‌شود، توجه‌مان به این نکته متمرکز می‌شود که با زندگی خود چه کرده‌ایم- و یا مهم‌تر از آن- موفق به انجام چه کارهایی نشده‌ایم. در محلی که سکونت دارم، آگهی‌های ترحیم روزنامه، افراد را از روی شغلشان معرفی می‌کنند- استاد، مدیر رستوران، مشاور امور خاک و کشاورزی، خانه‌دار-گویی افراد اینچنین باید معرفی شوند. البته این نشان‌دهنده آن است که زمانی که افراد آگهی ترحیم خود را می‌نویسند، احتمالا خود را با عناوینی چون  پدر و مادر، داوطلب و یا مرمتگر اتومبیل‌های قدیمی معرفی می‌کنند.

افراد همچنین مایلند هنگام نوشتن زندگی شان، به جای مدح و ستایش‌های مرسوم، حالت متعادل‌تری را در پیش بگیرند. به‌عنوان مثال، کسانی که موفق به ترک اعتیاد خود شده اند، از این موفقیت مهم نام می‌برند. والدین در کنار اشتباهاتی که در رابطه با فرزندانشان مرتکب شده اند، عشق و غروری را که نسبت به آنها احساس می‌کنند، می‌نویسند.

مردم همچنین مایلند تجربه‌ها و آموخته‌های زندگی شان را که اغلب حاصل درد و رنج بسیار بوده و برای به‌دست آوردن آنها بهای سنگینی پرداخته‌اند، در اختیار دیگران قرار دهند. در هر حال، تاثیر واقعی این تمرین در افسوس خوردن و احساس حسرتی است که از به انجام نرساندن رویاها و آرزوهایمان به ما دست می‌دهد. تاسف از گوش نسپردن به ندای درون و خلاصه هر عمل باارزشی که می‌بایست قبل از مرگمان انجام می‌دادیم اما هیچ اقدامی نکردیم و این همان چیز است که هیچگاه در آگهی‌های ترحیم واقعی از آن نام برده نمی‌شود.

تعداد اندکی از ما به خواسته‌هایی که در دوران جوانی در سر می‌پروراندیم، جامه عمل پوشانده‌ایم. اغلب از نظر مالی، بیش از آنچه پیش‌بینی می‌کردیم، پیشرفت کرده‌ایم اما معمولا از کسی نشنیده‌ایم که خود را خوشبخت‌تر از آنچه فکر می‌کرده بداند. در حقیقت، اکثر افراد در دوران میانسالی و پیری، به نوعی در حسرت گذشته به سر می‌برند. این افراد از اینکه چرا زندگی را به‌خود سخت گرفته اند، در اندوه و حسرت بوده و موقعیت و امکانات زمان حال را نیز از دست می‌دهند.

امتیاز نوشتن آگهی ترحیم به دست خودتان این است که هنوز فرصت و امکان افزودن و یا تغییر در آن وجود دارد. برخی از افراد شکل دیگری از این تمرین را در نظر گرفته‌اند و آن‌را وصیت نامه اخلاقی نامیده‌اند. برخلاف وصیت نامه مرسوم و متداول که در مورد تقسیم مال و ثروت است، یک وصیت نامه اخلاقی، از ارزش‌هایی سخن می‌گوید که به گمان فرد، ممکن است مورد توجه بازماند‌گانش قرار گیرد و آنها را راهنمایی کند.

به‌نظر می‌رسد نوشتن چنین توصیه نامه‌ای، ایده خوبی برای اندیشیدن به مرگ که هر لحظه ممکن است از راه برسد و یا تفکر در مورد فهرستی از تجربیات و عقایدی باشد که شخص مایل است به بازماند‌گانش انتقال دهد.

مشکل اغلب این نوشته‌ها آن است که مملو از نصیحت و اندرز هستند. گمان می‌کنم این نوع نصیحت‌ها، نمونه دیگری از گفت‌وگوی همیشگی بین نسل قدیم و جوان باشد که در آن مسن ترها احساس می‌کنند که باید جوان‌تر‌ها را نصیحت کنند، غافل از آنکه اگر تنها به نقل داستان زندگی‌مان اکتفا می‌کردیم و نتیجه اخلاقی آن‌را به‌عهده خود شنوندگان می‌گذاشتیم، حرف‌هایمان تاثیر بیشتری روی آنان داشت.

در کارگاه نویسندگان، آموزش عملی اینگونه است: نشان بده، حرف نزن. این نشانگر آن است که زمانی بهترین درس را از ارزش‌ها می‌آموزیم که افراد عقایدشان را در اعمال و رفتارشان نشان می‌دهند و به گفتن جملاتی مثل: آرزویت را دنبال کن، زندگی شرافتمندانه‌ای داشته باش و یا نسبت به دیگران اینگونه رفتار کن و... بسنده نمی‌کنند. اکثر ما می‌دانیم در زندگی چه باید کرد، تنها نیازمند آن هستیم افرادی را که قبل از ما این جهان را ترک کرده و به عقاید و باورهایشان جامه عمل پوشانیده‌اند، الگو و سرمشق خود قرار دهیم.

نویسنده: دکتر گوردون لیوینگستون

کد خبر 88934

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز