سود خالص؟ میزان سرمایه ثبت شده؟ تاریخچه عملکرد؟ درست است. همه اینها به موفقیت شرکت در بورس کمک می کنند اما باعث نمی شوند که در پیچیدگی فرآیندهای اقتصادی، جایی برای عوامل دیگر باقی نماند.

عوامل ساده ای مثل اسم شرکت! نتایج یک بررسی روانشناسی نشان می دهد که لااقل در کوتاه مدت، شرکت هایی که تلفظ اسمشان آسان تر است، در مقایسه با آنهایی که نامشان به سختی در دهان می چرخد یا اصلا نمی چرخد، عملکرد بهتری در بورس دارند.

اینطور که آدام آلتر و دانیل اپن هایمر،  دو نفر از روانشناسان دانشگاه پرینستون فهمیده اند همه چیز به روانی و سادگی برمی گردد. وقتی مردم سعی می کنند اطلاعات پیچیده را بفهمند معمولا روی ساده ترین بخش ها متمرکز می شوند و بنابراین موضوعات روان تر یا چیزهایی که فکرکردن به آنها ساده تر است را ترجیح می دهند.

برای امتحان تاثیر این رفتار روی نحوه خرید مردم در بازار بورس، روانشناسان از ۱۰ نفر دانشجوی کارشناسی خواستند تا اسامی ۶۰ شرکت حاضر در بورس نیویورک را براساس دشواری تلفظشان رتبه بندی کنند.

شرکت هایی مانند هیلارد (Hillard) یا بارنینگ (Barning)، آسان یا روان نام گرفتند و امثال زاگیبدان (Xagibdan) و کریوومی (Creaumy) «دشوار» طبقه بندی شدند. سپس از گروه دیگری خواسته شد تا تصورشان از عملکرد هرکدام از این ۶۰ شرکت را بیان کنند و احتمالا عجیب نبود که در این نظرسنجی شرکت های «خوش اسم» اغلب امتیاز بیشتری به دست آوردند.

آمارگیری و نظرسنجی از دانشجوهایی که هیچ سابقه ای در بورس بازی ندارند و چیز زیادی از پیشینه و پشتوانه شرکت ها نمی دانند، شاید ظاهرا بی ارزش به نظر بیاید اما محققان می گویند که این وضعیت اتفاقا شباهت زیادی به بازار بورس دارد. وقتی شرکت های کاملا جدید، سهامشان را به بازار عرضه می کنند و خریداران، اطلاعات چندانی از وضع شرکت ندارند، اسم شرکت می تواند یک عامل تاثیرگذار باشد.

برای اثبات این حدس، آلتر و اپن هایمر در یک مطالعه دیگر، آمار مبادله سهام ۸۹ شرکت بورس نیویورک را بین سال های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۴ بررسی کردند. بار دیگر از ۱۶ دانشجو خواسته شد تا اسم این شرکت ها را براساس روانی تلفظ، طبقه بندی کنند و سپس عملکرد آنها در این دوره زمانی مورد مقایسه قرار گرفت.

همان طور که تصور می شد پیچیدگی اسم شرکت با موفقیت سهامش در روز اول معامله، نسبت عکس داشت و البته از میزان این تاثیر به مرور زمان کاسته می شد. بعد از ۶ ماه وقتی اطلاعات بیشتری درباره وضعیت شرکت و سهامش، دراختیار خریداران بود، روانی اسم ها به تنهایی عامل مناسبی برای پیش بینی عملکرد شرکت به حساب نمی آمد. اما درهرحال، تاثیر کلی این پدیده بر مجموعه ای از سهام خریداری شده، کاملا مشهود بود: آلتر و اپن هایمر سود حاصل از یک سرمایه گذاری ۱۰۰۰ دلاری را روی ۱۰ شرکت اول و ۱۰ شرکت آخر طبقه بندی و با هم مقایسه کردند، نتیجه نشان داد که فقط بعد از یک روز، این اختلاف به ۱۱۸ دلار و بعد از یک سال به ۳۳۳ دلار (به سود «خوش اسم»ها) می رسد.

شاید اینطور به نظر بیاید که این پدیده را می توان باتوجه به رابطه اسم و حجم شرکت ها توضیح داد: شرکت های بزرگتر، مسلما بازاریابی های بااستعدادتری دارند که موقع انتخاب اسم، دقت بیشتری به خرج می دهند یا ممکن است باتوجه به پرطرفداربودن اسم های ساده و شکیل، سادگی نام یک شرکت بین مردم دلیلی بر سابقه و قدمت بیشتر شرکت به حساب بیاید.اما یک بررسی آماری، روانشناسان را به این نتیجه رساند که رابطه خاصی بین نوع یا اندازه یک شرکت و عملکرد سهامش وجود ندارد. برای اثبات این مطلب، آلتر و اپن هایمر،  موفقیت سهام شرکت ها را براساس کد سه حرفی که بورس، بدون دخالت شرکت ها به آنها اختصاص می دهد، بررسی کردند.

نتایج نشان داد که اینجا هم، کدهای قابل تلفظی مثل KAR در مقایسه با کدی مثل RDO از اقبال بیشتری بین خریداران برخوردار بودند. روانشناسان یک بار دیگر سود یک سرمایه گذاری ۱۰۰۰ دلاری روی شرکت های بالا و پایین لیست را مقایسه کردند و به اختلافی حدود ۸۵ دلار در روز اول رسیدند.خب، با این فرمول، خرید سهام به نظر کار ساده ای می آید. اما آیا این دو روانشناس خودشان حاضرند روی سهام «خوش اسم» ، سرمایه گذاری کنند؟ اپن هایمر می گوید: «نه، من پولی برای سرمایه گذاری ندارم!»

کد خبر 86

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز