اسرار قتل مردی به نام شاه‌محمود که خانه‌اش را تبدیل به پاتوقی برای معامله دلار کرده بود فاش شد.

متهم

همشهری آنلاین، الهه فراهانی:بعدازظهر یکشنبه نوزدهم آذر ماه به قاضی محمد جواد شفیعی بازپرس جنایی تهران خبر رسید که مردی جوان با ضربه چاقویی که به گردنش وارد شده به قتل رسیده است. مقتول حدودا ۳۵ ساله بود و بررسی ها نشان می داد لحظاتی قبل دو مرد جوان وی را به اورژانس بیمارستان انتقال داده و سپس فرار کرده‌ بودند. پیراهنی به دور گردن مقتول پیچیده شده بود و این یعنی افرادی سعی کرده بودند جلوی خونریزی را بگیرند اما موفق نشده بودند. قربانی حتی کفش هم به پا نداشت و احتمالا در داخل خانه به قتل رسیده بود.

تیم جنایی در ادامه تحقیقات دریافت مردانی که مقتول را به بیمارستان منتقل کرده بدند سوار بر یک خودروی کوئیک سفید بودند. با وجود اینکه پلاک خودرو ناخوانا بود، تحقیقات برای شناسایی آن ادامه یافت تا اینکه نیم ساعت بعد، پلیس در جریان یک تصادف قرار گرفت. یک کوئیک سفید با خودرویی پژویی تصادف کرده اما دو سرنشین کوئیک بعد از تصادف فرار کرده بودند. ماموران با حضور در محل متوجه شدند که خودروی کوئیک، همانی است که آنها در تعقیبش بودند. با سرنخ‌هایی که در محل تصادف به دست آمده بود، این خودرو شناسایی شد و ماموران راهی خانه صاحب آن شدند. صاحب خودرو جوانی به نام رحمان بود که وقتی ماموران وارد خانه‌اش شدند با لباس‌های شسته شده و خیس او روی طناب مواجه شدند. لباس‌هایی که هنوز لکه‌های خون روی آن دیده می‌شد.

مرد جوان تحت بازجویی قرار گرفت و اسرار جنایت را فاش کرد.

وی گفت: مقتول نامش شاه‌محمود و دامادمان بود. ما اهل افغانستان هستیم و سال‌ها قبل برای کار به ایران آمدیم. شاه محمود خانه‌ای در حوالی خلازیر خرید و اتاق‌هایش را اجاره می‌داد. من هم در یکی از اتاق‌های خانه زندگی می‌کردم.

وی ادامه داد:‌شاه محمود خانه اش را تبدیل به پاتوقی برای معاملات کاری و ارزی کرده بود. در پاتوق او معمولا معامله دلار صورت می‌گرفت اما در این میان دو نفر از هموطنانم به نام شجاع و حسین بر سر معامله دلار با یکدیگر دچار اختلاف شدند. آنطور که من شنیدم حسین حدود ۶ میلیون تومان به شجاع بدهکار شده بود.

وی ادامه داد: روزحادثه، بر سر همین موضوع، آنها در خانه شاه‌محمود درگیر شدند. من و شاه محمود و چند نفر دیگر با میانجی‌گری به دعوای آنها خاتمه دادیم و شجاع رفت اما ساعتی بعد به همراه دوستش برگشت. او خیلی عصبانی بود و به همین دلیل شاه محمود اجازه نداد که او وارد شود. شجاع که عصبانی شده بود با چاقو ضربه ای به گردن شاه محمود زد. من هم فورا پیراهنی دور گردنش پیچیدم و او را داخل کوئیک گذاشته و به همراه حسین وی را بیمارستان بردیم. زمانی که در بیمارستان متوجه شدیم که شاه‌محمود فوت شده، ترسیدیم و فرار کردیم. با اطلاعاتی که این مرد در اختیار پلیس قرار داد، در حالی که قصد داشت راهی مرز شده و از کشور خارج شود، دستگیر شد و در بازجویی‌ها به قتل شاه‌محمود اعتراف کرد.

قصد قتل نداشتم

متهم به قتل می خواست شبانه به صورت قاچاقی از ایران خارج شود و خودش را به خاک ترکیه برساند اما دستگیر شد.

چه دلیلی داشت که جان فرد بیگناهی که با او اختلافی نداشتی، را بگیری؟

باور کنید که من اصلا نمی خواستم جان شاه محمود را بگیرم. نمی دانید چقدر الان عذاب وجدان دارم. او مقابل در ایستاده بود و اجازه نمی داد وارد شوم. من هم که به شدت از دست حسین عصبانی بودم، می خواستم شاه محمود را کنار بزنم و حسین را با چاقو تهدید کنم. اما شاه محمود کنار نمی رفت و من که به شدت عصبانی بودم چاقو را به سمت شاه محمود پرتاب کردم از بخت بدم با گردن او اصابت کرد.

چرا فرار کردی؟ درحالیکه می توانستی او را به بیمارستان برسانی؟

وقتی او خون آلود روی زمین افتاد، به شدت ترسیدم. همان لحظه فهمیدم که شاهرگش را زدم چون خون زیادی از او می رفت. می دانستم اگر او را به بیمارستان هم برسانم، ‌زنده نخواهد ماند و در نهایت می میرد. به همین دلیل فرار کردم.

ظاهرا می خواستی از ایران فرار کنی؟

با یک نفر صحبت کرده بودم تا قاچاقی به کشور ترکیه بروم. به همین دلیل به همخانه ام زنگ زدم تا پاسپورتم را به دستم برساند. می ترسیدم به خانه ام بروم چون می دانستم پلیس دنبالم است و دستگیرم می کند. اما فکر نمی کردم همخانه ام مرا لو بدهد.

علت اختلافت با حسین چه بود؟

من به حسین دلار فروخته بودم. خانه شاه محمود، پاتوق همه ما بود. حدود ۱۲ میلیون تومان به حسین فروختم اما او فقط ۶ میلیون تومان آن را پرداخت کرده بود. ۶ میلیون دیگر بدهکار بود که برای پرداخت آن امروز یا فردا می کرد.

چند وقت است که از افغانستان به ایران آمده ای؟

حدود دو سالی می شود.

غیرقانونی اینجا زندگی می کنی؟

نه. دو سال است که به صورت قانونی به ایران آمده ام و در یک کارگاه صنعتی کار می کنم. زندگی خوبی در ایران داشتم اما با دستان خودم نابودش کردم. الان هم خیلی پشیمانم و مدام خودم را سرزنش می کنم که چرا خشمم را کنترل نکردم و جان هموطن بی گناه خود که نقشی در دعوای ما نداشت را گرفتم.

کد خبر 815404

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha