هیبت‌های سیاهپوش با صورت‌های پوشیده که با یک خیز بلند از دیوارهای صاف مانند عنکبوت بالا می‌روند و به سبک وزنی یک پر، از روی پشت‌بام مثل یک گربه به پشت‌بام دیگری می‌گذرند. آن‌قدر سریع عمل می‌کنند که تنها سایه‌ای از آنها به چشم می‌خورد.

نینجا

به گزارش همشهری آنلاین، وقتی سامورایی‌ها در خواب هستند، سایه‌ها به فدایی‌های آنها نزدیک می‌شوند و در چشم بر هم زدنی جانشان را می‌گیرند. حتی کوچک‌ترین صدایی هم به گوش ارباب خانه نمی‌رسد؛ چراکه انسان‌های سیاهپوش به سرعت برق و باد تنها با یک ضربه شمشیری که در نور ماه می‌درخشد، جان هر کسی را که بخواهند، می‌گیرند.  

همه اینها توصیف‌هایی است که از نینجاها در کتاب‌ها خوانده‌ یا در فیلم‌ها دیده‌ایم؛ آدمکش‌هایی که در لباس سیاه‌رنگ با قدرت جادویی خود در هنرهای رزمی و کشتن مهارت بسیار زیادی دارند. اما آیا نینجاها در واقعیت هم همان‌گونه که توصیف می‌شوند، بوده‌اند؟

نینجاها از کجا آمده‌اند؟

اینکه نخستین‌بار نینجا برای چه ماموریتی فرستاده شد، هنوز مشخص نیست اما در فرهنگ عامه به آنها «شینوبی» هم گفته می‌شود و در زمان‌های کهن از این مامورهای کارکشته برای آدمکشی و جاسوسی استفاده می‌شد.  
در داستان‌های عامه که بین مردم سینه به سینه گشته، ‌آورده شده که نینجا از وجود شیطان برخاسته که نیمی از آن مرد و نیمی دیگر کلاغ است.

به هر حال، نینجا هر جا که باشد و از هر کجا آمده باشد، به نظر می‌رسد که این ماموران سیاهپوش برای مبارزه با قشر برتر خود یعنی سامورایی‌ها سر برآوردند. اکثر منابع موجود نشان می‌دهد توانایی‌های نینجاها که نینجوتسو نام گرفته و هنر مخفی شدن آنها، بین سال‌های ۶۰۰ تا ۹۰۰ بعد از میلاد مسیح ارتقا یافت. گفته می‌شود که در آن زمان شاهزاده شوتوکو شخصی به نام «اوتامون ساحیتو» را اجیر کرد تا شینوبی جاسوس او باشد.

 
با رسیدن سال ۸۵۰، خاندان تانگ در چین سقوط کرد و تا ۵۰ سال در این سرزمین آشوب و جنگ به چشم می‌خورد. سقوط خاندان تانگ موجب شد تا تعدادی از ژنرال‌های سلطنتی برای نجات جان خویش از طریق دریا به ژاپن بگریزند.

سیاهپوشان افسانه‌ای دشمن اصلی سامورایی‌ها |‌همه چیز درباره نینجاها
اگر چه دوران نینجاهای واقعی با روی کار آمدن سلطنت ایدو پایان یافت اما بعد از آن هنوز هم افراد زیادی با یاد گرفتن فنون رزمی خود را  نینجا می دانند

از یک طرف، این فرماندهان با خود تاکتیک و فلسفه جدیدی از جنگ برای مردم ژاپن به ارمغان بردند و از سوی دیگر در دهه ۱۰۲۰ تعدادی از راهب‌های چینی نیز به ژاپن سفر کردند و این در حالی بود که راهب‌های تازه وارد علاوه بر اینکه علم نوینی از پزشکی برای ژاپنی‌ها به همراه داشتند، فنون رزمی آنها نیز ‌با ژاپنی‌ها متفاوت بود.

همه این رزم‌آوری و هنرها از هند برخاسته و پس از سال‌ها تمرین در کشورهایی مانند تبت و چین، راه درازی را پیموده بود تا به ژاپن برسد. راهب‌ها فنون رزم‌آوری خود را به راهب‌های جنگجوی ژاپنی که یامابوشی «راهبان کوهستان» نام داشتند، آموزش دادند و به این ترتیب، یامابوشی‌ها اولین افراد از خاندان نینجاها بودند.  

اولین مدرسه نینجا

به مدت یک قرن یا شاید بیشتر از آن، آمیزش تاکتیک‌های چینی و ژاپنی‌ها نینجوتسو نام داشت که بدون هیچ قاعده و قانونی رشد کرده بود تا اینکه نخستین بار همه این فنون مبارزه توسط افرادی با نام‌های «دایسوک توگاکور» و «کاین دوشی» نظم پیدا کرد و جهت خاصی به آنها داده شد.

دایسوک یکی از سامورایی‌های ژاپنی بود که در یک نبرد همه چیز خود از جمله تمام زمین‌های خود و حتی لقب سامورایی‌اش را از دست داده بود. او در یکی از روزهای سال ۱۱۶۲ هنگامی که در حال قدم زدن در جنوب غرب کوهستان هونشو بود، با کاین دوشی که یک راهب جنگجو بود، برخورد کرد. آنها بعد از آشنایی با یکدیگر به فکر افتادند تا با استفاده از هنر رزم‌آوری هر یک تئوری جدیدی از نبرد را با نام نینجوتسو خلق کنند. به این ترتیب، دایسوک اولین «نینجا ریو» یا مدرسه نینجا را با نام «توگاکوریریو» تاسیس کرد.  

نینجوتسو در برابر بوشیدو

هنر جنگاوری سامورایی‌ها بوشیدو نام داشت و نینجوتسو دقیقا مقابل بوشیدو قرار گرفت. وقتی سامورایی به جنگ می‌رفت، یک حریف را برای خود انتخاب می‌کرد و برای یک سامورایی وفاداری و افتخار از هر چیزی مهم‌تر بود. آنها با پوشیدن لباس‌هایی به رنگ روشن، هویت خود را برای همه مشخص می‌کردند.

هرچند بوشیدو هنر رزمی بسیار باشکوه و اصیلی بود اما همیشه هم در آن جنگجو به هدف خود نمی‌رسید و تنها به همین دلیل بود که نینجوتسو زاده شد. نینجا وظیفه داشت تا از هر راه ممکن به هدف خود برسد. نینجاها با استفاده از زهر، فریب، جاسوسی و نیش مار ماموریت‌های ناممکن خود را عملی می‌کردند و این در حالی بود که همه این راه‌ها در آداب سامورایی‌ها خجالت‌آور به شمار می‌رفت. اما باید گفت که نینجاها همه ماموریت‌ها را باید در چهارچوب قوانین خود به نتیجه می‌رساندند.  

لباس و ابزار نینجا

در فیلم‌ها و کتاب‌های امروزی نینجاها معمولا با لباس‌های سیاه‌رنگ که تنها چشم‌های آنها در آن مشخص است، به تصویر درآمده‌اند. اما نینجاها برای انجام عملیات‌های شبانه خود لباس‌های آبی پررنگ به تن می‌کردند تا دید حریف خود را مختل کنند. نینجاها در مبارزات خود از شمشیر سایز متوسط و نیزه استفاده می‌کردند اما مهم‌تر از همه، این هنر رزمی نینجا بود که او را نجات می‌داد. همچنین نینجاها ابزار مخصوصی را به نام شوکو برای خود ساختند. شوکو قلاب آهنی‌ای بود که برای بالا رفتن نینجا از دیوار استفاده می‌شد.  

تکنیک جنگیدن نینجا

برای اینکه فردی تبدیل به نینجا شود باید در هشت مرحله مهارت لازم را به دست آورد. توانایی بدنی، کاراته، جنگیدن با نیزه، نبرد تن به تن، پرتاب تیغ، استفاده از آب و آتش، استحکام و استراتژی و پنهان شدن همه مراحلی است که نینجا باید در آن چیرگی لازم را به دست بیاورد. در این بین، تعدادی از نینجاها متخصص مسموم کردن حریف بودند که با زهر ریختن در غذا یا پرتاب تیرها و تیغ‌های سمی، فرد مورد نظر را می‌کشتند.  

پایان نینجاها

دوران سلطنت ایدو که از سال ۱۶۰۳ آغاز شد و تا سال ۱۸۶۸ ادامه داشت، دوران پایان جنگ‌های ژاپن و صلح در این کشور بود و در همین زمان، کتاب داستان نینجاها برای همیشه بسته شد. هرچند مشهورترین نینجاهای تاریخ دیگر زنده نیستند اما هنر و افسانه‌ای بودن آنها برای همیشه در دل مردم ژاپن و حتی دیگر کشورهای جهان باقی ماند.  

ساسوک ساروتابی

ساسوک ساروتابی یکی از مشهورترین نینجاهایی بود که توانایی بسیار زیادی در انجام حرکت‌های آکروباتیک داشت و وفاداری‌اش شهره خاص و عام بود. گفته می‌شود ساروتابی بالای درخت همراه میمون‌ها زندگی می‌کرد و توانایی‌اش به اندازه‌ای بود که وقتی دشمن به روی او شمشیر می‌کشید، با سرعت زیاد در یک چشم برهم زدن جا خالی می‌داد و در برابر ضربات شمشیر به این سو و آن سو می‌پرید.  

یکی از داستان‌های بسیار مشهور درباره ساروتابی، این است که یک بار از سوی ارباب خود برای جاسوسی نزد  یکی از شوگان‌ها(فرماندهان نظامی) فرستاده شد.  شوگان به ارباب ساروتابی اعلان جنگ داده بود. نینجا توانست با موفقیت وارد قلعه شوگان شود تا صحبت‌های افراد شوگان را درباره چگونگی حمله بشنود که ناگهان توسط سربازان قلعه دیده می‌شود.

سیاهپوشان افسانه‌ای دشمن اصلی سامورایی‌ها |‌همه چیز درباره نینجاها

از آنجا که او پیش از این هم در چنین موقعیت‌هایی قرار گرفته بود، به سرعت از دیوار بالا رفت و به سمت دیگر دیوار پرید اما از شانس بد در تله‌ای که برای شکار خرس‌ها کار گذاشته شده بود، افتاد. مشهور است بعد از اینکه نینجا در تله می‌افتد، برای اینکه بتواند فرار کند پاهای خود را قطع می‌کند. اما فرار دیگر غیرممکن بود و سربازان دورتادور او را محاصره کرده بودند. از این رو نینجا خود را می‌کشد تا اسیر دشمن نشود.  

هاتوری هانزو ماساشیگ

یکی از مشهورترین نینجاهای تاریخ هاتوری است که هنوز هم ماجراهای او در کتاب‌های تاریخی ژاپنی‌ها خوانده می‌شود. هاتوری در سال ۱۵۴۱ متولد شد. او پسر هاتوری نانزو یاسوناگا یکی از غلام‌های خانواده تاکوگاوا بود.

او از همان کودکی با فنون جنگاوری آشنا شد و یک جنگجو بار آمد تا اینکه در سال ۱۵۵۷ زمانی که خاندان شوگان به اوزیچیجو حمله کردند، هاتوری نخستین توانایی جنگاوری خود را به نمایش گذاشت و از آن زمان به بعد در نبردهای بسیاری از جمله جنگ کاناگاوا در سال ۱۵۷۰ و میکاتاگاهارا در سال ۱۵۷۲ شرکت کرد. هاتوری در سال ۱۵۹۶ هنگام نبرد با نینجا فوما جان خود را از دست داد.  

موموچی ساندایو

ساندایو سومین نینجای مشهور در تاریخ است. او در خانواده اوتومو در منطقه ایگا متولد شد. گفته می‌شود ایگا توسط سه خانواده نینجا کنترل می‌شد. کنترل قسمت مرکزی را هاتوری‌ها، شمال را فوجی بایاشی‌ها و جنوب را موموچی‌ها برعهده داشتند.  

او موموچی سه خانه داشت و اگر در هر یک از خانه‌هایش به او خوش نمی‌گذشت، به خانه دیگر پناه می‌برد و در هر خانه یک هویت داشت. او بعد از حمله خاندان نابونگا، به شرق می‌رود و همان‌جا در منطقه کی به عنوان کشاورز تا زمان مرگ مشغول به کار می‌شود.

بعد از مرگ موموچی قبر او ناشناخته باقی ماند تا اینکه چندی پیش قبر او در ۲۴ کیلومتری موزه نینجوتسو کشف شد. نکته جالب در مورد نینجا موموچی این است که بازماندگان او هنوز هم در یکی از خانه‌هایش زندگی می‌کنند اما دیگر نشانی از نینجا و نام افسانه‌ای ساندایو ندارند.  

ایشیکاوا گوئیمان

ایشیکاوا یکی از قهرمان‌های نینجا در تاریخ ژاپن است که از افراد ثروتمند طلا و اشیای باارزش می‌دزدید و به فقرا می‌داد. درباره زندگی ایشیکاوا اطلاعات تاریخی بسیار کمی در دست است اما او یکی از نینجاهای قهرمان میان عامه مردم به شمار می‌رود.  

در سال ۱۶۴۲ نخستین بار نام ایشیکاوا در کتاب‌های تاریخی ژاپنی‌ها ‌آورده شد البته نه به عنوان نینجا، بلکه به عنوان یک دزد. اما با گذشت زمان و تلاش‌هایی که ایشیکاوا برای از بین بردن خاندان اودا کرد، باعث شد تا همه او را به عنوان یک نینجا بشناسند. گفته می‌شود ایشیکاوا بعد از شکست نقشه‌اش در ترور یکی از جنگجویان به نام تویوتامی، اسیر می‌شود و او را زنده در آب جوش انداخته و در برابر چشمان فرزندانش می‌کشند.  

سیاهپوشان افسانه‌ای دشمن اصلی سامورایی‌ها |‌همه چیز درباره نینجاها
نینجوتسو هنر جنگاوری جنگجویان مخفی‌ای‌بود که مانند رعدوبرق به دشمن حمله می‌بردند
 

فوجی بایاشی ناگاتو

ناگاتو یکی دیگر از نینجاهای مشهور است که همزمان با موموچی ساندایو می‌زیست. البته او در محدوده موموچی فعالیت نمی‌کرد. موموچی یکی از نینجاهای مشهور در شمال ایگا بود و ناگاتو در جنوب شهرت داشت.  البته نظریه عجیب دیگری درباره این نینجا وجود دارد و آن، اینکه گفته می‌شود ناگاتو همان موموچی است. زیرا موموچی از ماجرای نبرد اودا نابوناگاس که در سال ۱۵۸۱ رخ داد، کاملا آگاه بود؛ در حالی‌که به آن نبرد هیچ کس او را ندیده بود.  

تایرا مونیتوشی

مونیتوشی در سال ۱۵۲۹ در روستای یاگویی متولد شد. پدرش لیتوشی یکی از معدن‌داران مشهور روستا بود. مونیتوشی ۱۲ ساله بود که پدرش به ارتش ژنرال کیساوا پیوست تا قدرت خاندان سلطنتی آن زمان را دوچندان کند اما کیساوا در یک نبرد کشته می‌شود و قدرت به‌دست روستاییان یاگویی که سردسته آنها پدر مونیتوشی بود، می‌افتد. بعد از پدر قدرت به دست تایرا می‌افتد.

 مونیتوشی بعد از آموختن هنرهای رزمی در استفاده از نیزه و شمشیر تبحر خاصی پیدا می‌کند و خیلی زود تبدیل به یکی از مشهورترین نینجاها و جنگجویان زمان خود می‌شود تا جایی که حتی در ۵۰ سالگی هم مونیتوشی یک نینجای مشهور بود.  

کد خبر 784387
منبع: همشهری سرنخ

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha