دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۵:۴۶
۰ نفر

هادی معیری‌نژاد: سال‌ها قبل باکس برنامه‌های نوروزی در غیاب مناسبت‌هایی چون محرم و ماه رمضان در تولیدات تلویزیونی تنها باکس مناسبتی سیما بود

معمولا به‌دلیل جذابیت کم برنامه‌ها در دیگر ایام سال برنامه‌های تلویزیون در این ایام هر قدر هم که دقت کمی مصروف آن می‌شد اما جایگاه ویژه‌ای را در نزد مخاطبان تلویزیون می‌یافت؛ برنامه‌هایی مثل تکه‌های فیلم‌های کمدی، فیلم‌های سینمایی نوروزی و ویژه‌برنامه‌های طنز که معمولا تا سال‌ها در یاد مخاطب می‌ماند و هر سال در ایام نوروز بیننده تلویزیون انتظار همان برنامه‌ها را از تلویزیون داشت؛ انتظاری که کمابیش برآورده می‌شد.

در آن سال‌ها انگیزه‌های سرگرم‌سازی و فرهنگ سازی توأم با هم موجبات ساخت یک برنامه را فراهم می‌ساختند و اما برنامه‌سازان چنانکه ذکر شد به‌دلیل فقر تلویزیون در ارائه برنامه‌های متنوع، کار چندان مشکلی در پیش نداشتند و اتفاقا در همان ایام طرح نوینی نیز در عرصه طنزپردازی تلویزیونی به‌وقوع پیوست و گروه جوان و بااستعدادی به‌سردمداری داریوش کاردان و مهران مدیری پا به عرصه گذاشتند و مفهوم کمدی‌های تلویزیونی را متحول کردند. این برنامه‌ها در تلویزیون از نوع کهنه کمدی به‌سبک برنامه «صبح جمعه با شما» و ارائه تلویزیونی آن و رویکردهای تخته‌حوضی مثل عبدلی و اوستا و مبارک و سق سیاه و شل آقا خارج شد و موقعیت‌های جدیدتر و طنزهای مدرن‌تر و امروزی‌تر جایگزین آن شد. این برنامه‌ها به‌دلیل استقبال نسل جوان که دیگر مخاطب اصلی تلویزیون محسوب می‌شدند دیگر برنامه‌های نوروزی را تحت‌الشعاع قرار داد.

نوآوری در ارائه مفاهیم توسط آنها رویکرد سنتی به برنامه‌سازی مناسبتی را به چالش کشید اما چنانکه رسم برنامه‌سازی در تلویزیون ایران است این الگو خیلی زود تبدیل به فصل‌الخطاب برنامه‌سازی نوروزی شد تا اوایل دهه 80 شمسی که تقارن ماه محرم با نوروز باعث ایجاد یک نقطه عطف در سریال‌سازی مناسبتی شد. سریال شب دهم به‌عنوان یک برنامه پربیننده این ایام که ضوابط فرهنگی 2 مناسبت مقارن شده را تا حدودی در نظر داشت به پدیده رسانه‌ای آن سال‌ها تبدیل شد و انگیزه‌های ساخت سریال‌های مناسبتی را در سالیان بعد تحت‌الشعاع قرار داد.

اتفاقی که شب دهم انگیزه آن شد اهمیت یافتن چند باکس مناسبتی یعنی ماه مبارک رمضان و دهه محرم بود که به‌مناسبت‌های پیشین یعنی دهه فجر و نوروز اضافه شدند و این موضوع که در ذات خود موقعیت مناسبی برای افزایش تولید است در عمل تبدیل به معضل برنامه‌سازی مناسبتی شد.

درسالیان قبل چالش بین فرهنگ‌سازی و سرگرم‌سازی به‌دلیل کم بودن حجم تولیدات چندان چالش جدی‌ای نبود و مخاطب بسیار سریع‌تر از برنامه‌ای نسبتا جذاب اغنا می‌شد اما به‌تدریج با افزایش شبکه‌ها و افزایش تولیدات این حساسیت‌ها بیشتر شد.
نکته قابل توجه  این است که با اضافه شدن  مناسبت‌هایی  چون محرم  و ماه رمضان به تولیدات مناسبتی سیما آفاتی گریبانگیر برنامه‌سازی در تلویزیون شد.

نکته اول سرعت تولید است؛  اکثر برنامه‌سازان سیما علاوه بر دست داشتن در ساخت سریال‌ها، فیلم‌ها و برنامه‌های روتین و غیرمناسبتی سیما، در تولید برنامه‌های مناسبتی هم نقش دارند. این موضوع سبب می‌شود که تک تک عوامل تولید یک کار دغدغه انجام چند فعالیت دیگر را هم داشته باشند.

این فرایند در هر قسمت از تولید از نگارش فیلمنامه گرفته تا کارگردانی و بازیگری باعث می‌شود که هنرمند وسواس کمتری به خرج دهد. به‌عنوان مثال قیاس کنید سریال نوروزی جایزه بزرگ به‌کارگردانی مهران مدیری را با سریال‌های 90شبی این کارگردان چون پاورچین و یا شب‌های برره و یا سریال روزگار خوش حبیب آقا به کارگردانی مهدی مظلومی را  با بدون شرح و کمربندها را ببندیم.  از همین کارگردان که درنهایت نشان‌دهنده سست بودن فیلمنامه، سردستی بودن بازی‌ها و کم‌وسواس بودن کارگردانی است.

این موضوع سبب می‌شود که جا برای خلاقیت تنگ شده و در خلأ خلاقیت، تکرار حرف آخر را بزند. اکثر برنامه‌ها و سریال‌های نوروزی شباهت ناگزیری به هم پیدا می‌کنند و حتی گاهی نام کارگردان نیز نمی‌تواند از شباهت تولیدات به یکدیگر جلوگیری کند. در این میان فرهنگ‌سازی فدای سرگرم‌سازی و سرگرم‌سازی درست نیز فدای سرعت تولید می‌شود. درنهایت مقبولیت ناگزیر برنامه‌های نوروزی و استقبال از سر بیکاری و تفنن و مخاطب نوروزی باعث پایین آمدن سطح سلیقه مخاطب و ارضای زودهنگام اذهانی شود که با ساده‌انگاری دیگر حوصله تماشای سریال و آثار ارزشمند یا شبکه روابط قوی‌تر و احیانا نیازمند تفکر بیشتر را ندارند.

اما نکته دوم درهم‌تنیدگی مفاهیم مناسبت‌های مختلف در یکدیگر است؛ اگرچه این تقارن در شب دهم حسن فتحی جواب داده و مخاطب را راضی کرد اما گاه پیش می‌آمد که سریالی که از مناسبت خاص خود جامانده در مناسبت دیگری پخش می‌شود مثل سریال پایان نمایش بهمن زرین‌پور که جامانده از مناسبت دهه فجر در ایام نوروز پخش شد.

در حقیقت، این موضوع اشاره کوچکی است به اهمیت کم فرهنگ‌سازی در سریال‌های مناسبتی؛ به‌نحوی که در اکثر این گونه آثار تنها زمان با مناسبت مقارنه دارد؛ یا اصلاً سریال‌هایی که مناسب ایام نوروز نیستند؛ مثل سریال وفا ساخته محمدحسین لطیفی که اصلاً باید به‌صورت هفتگی پخش می‌شدنه  به ‌عنوان یک سریال نوروزی. شاید به همین دلیل است که در اکثر برنامه‌سازی‌های تلویزیون در نوروز این ایام سازوکار فرهنگی آن و دلایل بقایش در ذهن ایرانیان، در حاشیه قرار می‌گیرد.

در اکثر این‌گونه برنامه‌ها،  ایام نوروز خلاصه می‌شود در یک سفره هفت‌سین که در پلاتو یک برنامه ترکیبی یا در لوکیشن یک سریال وجود دارد و در کمتر سریالی بیننده می‌تواند شاهد یک نکته فرهنگ‌ساز یا انگیزه‌های اطلاع‌رسانی باشد. این مشکل در برنامه‌های دیگر مناسبت‌ها نیز به چشم می‌خورد و صورت بر معنا می‌چربد و مناسبت تنها بهانه‌ای می‌شود برای برنامه‌هایی که گاه هیچ ربطی هم به مناسبت خاص خود ندارند. شاید سریال آخرین دعوت گرچه مربوط به ایام محرم بود اما مثال خوبی باشد از اینکه چگونه سریال در بین 2 رویکرد مذهبی و سیاسی دوتکه شد و هر تکه‌اش ربطی به دیگری نداشت.

این چنین است که در اکثر سریال‌ها و برنامه‌های ویژه نوروز از تنها چیزی که خبری نیست، نوروز است. حتی در موفق‌ترین آثار این ایام مثل مرد هزار چهره اصلاً سراغی از این مفاهیم نمی‌شود گرفت تا چه رسد به برنامه‌هایی چون مردان آهنین که اصلاً معلوم نیست برای چه به‌عنوان یک برنامه مختص نوروز جاافتاده است. در حقیقت، به‌نظر می‌رسد که برنامه‌های مناسبتی لااقل از لحاظ تعریف باید فرقی با برنامه‌های روتین سیما داشته باشند و اساس این فرق نیز باید بر بنیان فرهنگ و فرهنگ‌سازی استوار باشد.

در این میان برنامه‌سازان به‌دلیل نبودن این الزام و تعریف از فرهنگ‌سازی تنها بر سر موضوع سرگرم‌سازی دغدغه دارند و هرکدام به‌نوبه‌خود در تلاشند تا برنامه موردنظرشان بسیار بیشتر از برنامه شبکه رقیب سرگرم‌کننده باشد و چنان که ذکر شد، این انگیزه به‌علاوه وجود سرعت تولید و برنامه‌ریزی‌های غلط باعث تولید آثاری می‌شود که چیزی به جز تکرار ملال‌آور سالیان قبل نیست.

نوشتیم که در اوایل دهه 70شمسی گونه طنز و کمدی در تلویزیون ایران توسط گروهی از جوانان متحول شد و رویکرد سنتی و قدیمی برنامه‌سازی مناسبتی نیز به همراه آن به نقطه عطف خود رسید. سال‌های بعد اعضای آن گروه جوان هرکدام به راهی رفتند، برخی کنار گذاشته شدند، برخی در حیطه بازیگری باقی ماندند و برخی خود به جرگه کارگردانان پیوستند. گروه دیگری از بازیگران و نویسندگان نیز به این گروه پیوستند.

از طرف دیگر کارگردانان حوزه‌های دیگر چون سینما یا سریال‌سازان گونه‌های غیرمناسبتی سیما نیز پا به عرصه تولید آثاری با چاشنی طنز برای نوروز گذاشتند و همه آنها بار برنامه‌سازی نوروزی را تا به امروز به دوش کشیده‌اند و کم یا زیاد مخاطب نوروزی را راضی نگه‌داشته‌اند اما به‌نظر می‌رسد با نگاهی به رویکرد مفهومی اکثر برنامه‌های نوروزی یا به بیان بهتر مناسبتی و وجود یک‌نوع رخوت و درجازنی و تکرار مفاهیم در قالب‌های بازآزموده، باید  منتظر گروه یا تفکری جوان‌تر و پویاتر بود که بتواند برنامه‌سازی‌های مناسبتی را به نقطه عطفی دیگر برساند.

این اتفاق این روزها در سینمای ایران افتاده است و چهره‌های جوانی چون اصغر فرهادی توانسته‌اند با رسیدن به نقطه عطف در آثار خود پا جای پای بزرگان سینمای ایران بگذارند، اما تلویزیون ایران با وجود اینکه از بحران مخاطب هم به‌دور است، هنوز نتوانسته در عرصه ایجاد توازن بین سرگرم‌سازی و فرهنگ‌سازی در تولیدات مناسبتی خود مثل نوروز به نقطه عطف برسد و تلویزیون را در ایام نوروز از حالت جعبه بگیر و بنشان خارج کند.

کد خبر 77298

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز