مدتی قبل زن جوانی به کلانتری 131 شهرری رفت و از یک زن رمال به اتهام کلاهبرداری شکایت کرد. این زن در تشریح ماجرا به افسر تحقیق گفت: 4 ماه قبل از آنجا که مشکلات زیادی در زندگی برایم پیش آمده بود به پیشنهاد همسرم تصمیم گرفتم برای حل این مشکلات نزد زنی بروم که مدعی بود کلید حل هر مشکلی نزد اوست.
این زن را یکی از دوستان همسرم به ما معرفی کرده بود و چون فکر میکردم او میتواند با دعانویسی مشکلاتمان را حل کند با وی تماس گرفتم و بعد از چند روز نزد او رفتم.
این زن در نخستین ملاقاتمان مدعی شد همسرم مرد خوبی نیست و برای آنکه او دست از بدیهایش بردارد باید نذری بدهم. سپس با این ادعا که هزینه نذری باید بهخود او پرداخت شود، مبلغی از من گرفت تا از این طریق مشکلاتمان را حل کند.
بعد از گذشت چند روز این زن بار دیگر با من تماس گرفت و این بار مدعی شد فرزندم در خطر است و افرادی که به زندگی ما حسودیشان میشود قصد ربودن او را دارند. وی سپس مدعی شد برای آنکه نقشه این افراد را نقش برآب کند باید 200 هزار تومان به او پرداخت کنم و من که بهشدت نگران شده بودم، تصمیم گرفتم به هر ترتیبی که هست این مبلغ را تهیه و به زن رمال پرداخت کنم، اما هر روزی که دادن پول به تعویق میافتاد زن رمال به من تلفن میکرد و حوادث بدی را برای من و اعضای خانوادهام پیشگویی میکرد.
او میگفت من باید به او پول پرداخت کنم تا از بروز این حوادث ناگوار جلوگیری کند. من هم به خاطر اعتماد زیادی که به او داشتم تصمیم گرفتم هر طوری شده این پول را تهیه کنم.
زن جوان افزود: این ماجرا ادامه داشت تا اینکه متوجه شدم هیچ کدام از اتفاقاتی که این زن برای من و اعضای خانوادهام پیشگویی کرده بود، رخ نداده است.
به همین خاطر به او مشکوک شدم و یک روز تصمیم گرفتم همراه خواهرم به خانهاش برویم تا در این باره بیشتر تحقیق کنیم، اما آن روز وقتی این زن متوجه شک من شد، گفت که قرار است حادثه بسیار بدی برای خانوادهام اتفاق بیفتد.
او مدعی شد که پدرم بهزودی دچار یک حادثه ناگوار میشود و جان خود را از دست میدهد. شدت این حادثه هم به حدی است که از دست او کاری برنمیآید و ما باید قبل از آنکه دیر شود از یک دعانویس بزرگ که او میشناسد بخواهیم با استفاده از طلسم و جادو از این حادثه جلوگیری کند.
با شنیدن حرفهای این زن بدجوری ترسیدم و با خواهرم تصمیم گرفتیم برای جلوگیری از این حادثه از دعانویس بزرگی که او میگفت کمک بگیریم. به همین دلیل از زن رمال خواستیم به ما کمک کند و او مدعی شد برای اینکه دعانویس بزرگ این کار را انجام دهد، باید 2 میلیون تومان به او پرداخت کنیم.
ما هم همه طلاها و جواهراتمان را فروختیم و بعد از تهیه این مبلغ آن را در اختیار زن رمال قرار دادیم تا کاری کند که پدرم از حادثه ناگوار جان سالم به در ببرد. بعد از پرداخت این پول، رفتار زن رمال ناگهان تغییر کرد و او دیگر به تلفنهایمان جواب نمیداد.
حتی چند بار خواستیم به خانهاش برویم، اما وی قبول نکرد. این در حالی بود که با گذشت چند هفته از ماجرا هیچ اتفاقی برای پدرم نیفتاد و آنجا بود که فهمیدم همه حرفهای زن رمال دروغ بوده است. بنابراین تصمیم گرفتیم از وی شکایت کنیم.
دستگیری زن رمال
بعد از اظهارات این زن، پرونده در اختیار قاضی صادقی- بازپرس شعبه 6 دادسرای شهرری- قرار گرفت و وی دستور بازداشت زن رمال را صادر کرد.
ماموران بعد از دستگیری این زن، وی را به دادسرا منتقل کردند و او در بازجوییها مدعی شد رمالی را از همان مردی که دعانویس بزرگ لقب گرفته، آموخته است و او بود که وی را به کلاهبرداری از مردم تشویق کرده است.
به این ترتیب دعانویس بزرگ نیز دستگیر شد و ماموران در بازرسی خانه او مقدار زیادی کتابهای مربوط به دعا نویسی و اسکناسهایی که روی آنها دعا نوشته شده بود کشف و ضبط کردند.
ما بیگناهیم
صبح دیروز وقتی این زن و مرد رمال در برابر بازپرس پرونده قرار گرفتند، در دفاع از خود مدعی شدند که تنها قصد کمک به شاکی را داشتهاند و اتهام کلاهبرداری را قبول ندارند.