چهارشنبه ۶ آذر ۱۳۸۷ - ۰۵:۳۹
۰ نفر

نیره رضایی مطلق: مجموعه‌های نمایشی کوتاه معمولا با استقبال مخاطب همراه می‌شوند.

 جدا از زمان فشرده و داستان‌هایی که در یک نشست اجرا می‌شوند تیپ سازی‌هایی که در دل این مجموعه‌ها به وجود می‌آید هم سهم مهمی در این توفیق دارد.

محمدرحمانیان نیز با پیشینه معتبر تئاتری‌اش چند وقتی است مهمان تلویزیون شده است. او با شناخت درست از ذائقه مخاطب، پس از پشت سرگذاشتن دو تجربه «نیمکت» و «توی گوش سالمم زمزمه کن» حالا به یک جمع‌بندی کامل و درست از این‌گونه مجموعه‌های نمایشی رسیده و با «مسافرخانه سعادت» به دور از تکرار، راه‌های نو را تجربه کرده... . شاید استقبال مخاطب عام و خاص از این قصه‌های ساده که شرح حال هر کدام از آنها می‌تواند باشد، بهترین بهانه باشد تا پای صحبت دست‌اندرکاران تولید آن بنشینیم و فرآیند شکل‌گیری «مسافرخانه سعادت» را با آنها مرور کنیم.

شهاب‌الدین حجازی معتقد است که تجربیات قبلی گروه سازنده در «نیمکت» و «توی گوش سالمم زمزمه کن» این انگیزه را به آنها داده که باز هم این روند را ادامه دهند;«شاید اگر استقبال عموم و آمار منتشر شده از سوی خود صداوسیما مبنی بر مخاطب‌پذیری این برنامه نبود ما هم چندان تمایلی به ساخت مجموعه بعدی نداشتیم اما چون تیم تهیه کاملا با هم همسو شده بودند، «مسافرخانه سعادت» خیلی زود پا گرفت.»

به نظر می‌آید سوژه‌ها هرچقدر هم  متنوع باشند بازهم بعد از 70 یا 90قسمت به تکرار می‌رسند؛ این اتفاقی است که خود حجازی هم به آن معتقد است و می‌گوید: «تکرار موضوع در چنین مجموعه‌هایی اجتناب‌ناپذیر است اما سعی ما بر این بود که با طراحی دیگری، وجه تمایزی بین این مجموعه و دو مجموعه قبلی به وجود بیاوریم؛ برای همین، هم مکان قصه‌ها را به طور کامل تغییر دادیم و هم در ترکیب بازیگران تا حدی دست بردیم که از تکرار مصون بمانیم.»

اینکه چرا مکانی مانند مسافرخانه، سوژه سری سوم این مجموعه‌ها شده است از نظر حجازی به خود رحمانیان برمی‌گردد. او می‌گوید:«پیشنهاد اولیه مسافرخانه از محمد رحمانیان بود. من  به شخصه اولش از این کار ترس داشتم و فکر می‌کردم این کار تکراری می‌شود چون قبلا هم داستان‌های اپیزودیک در مجموعه‌هایی که هتل و مسافرخانه محور و مکان اصلی‌شان است اتفاق افتاده بود و این فضا قبلا تجربه شده بود اما وقتی کار را شروع کردیم و دکور از طرف آقای شاه‌ابراهیمی آماده شد حس کردیم که واقعا تفاوت‌هایی میان این دو کار هست و قصه‌ها، نوع کارگردانی و از همه مهمتر تیپ‌هایی که بازیگران اجرا می‌کنند حال‌وهوای کار را کاملا متفاوت کرده و شناسنامه کار کاملا شخصی است.»حضور بازیگران در هر سه اثر این تهیه‌کننده و کارگردان کاملا به چشم می‌آید.

جدای از  بازی علی عمرانی،‌ افشین هاشمی و هومن برق نورد که تجربیات دو سری قبل را هم با خود به این مجموعه آورده‌اند حضور بازیگران فرعی و جدید سهم عمده‌ای در موفقیت این مجموعه داشته است، حجازی در این‌باره معتقد است:«رحمانیان چون کاملا به نوع فضاسازی مجموعه احاطه داشت به من پیشنهاد دعوت از بازیگران جدیدی را داد که به نظر من هم مناسب بودند چرا که ما، هم نمی‌خواستیم همه آدم‌ها به یک شکل تکرار شوند تا در یک قالب متوقف بمانند و هم حساسیت رحمانیان بیشتر شده بود و معتقد بود که نقش فرعی باید پخته‌تر شود. این طوری شد که حضور خسرو احمدی و فروغ قجابیگلو که در پس زمینه همه اتفاقات دیده می‌شوند این قدر تاثیرگذار بوده است؛ ضمن اینکه بازیگران زن مجموعه مانند آشا محرابی و پرستو گلستانی هم به خاطر توانایی‌هایشان در نوع تیپ‌سازی و شناخت استانداردهای بازیگری انتخاب‌های مناسبی به نظر می‌آیند.»

حجازی درباره مشکلات تولید چنین مجموعه‌های نمایشی‌ می‌گوید:
« مشکلات عدیده‌ای وجود دارد که گاهی روی کیفیت اثر هم تاثیر می‌گذارد. به عنوان مثال ما در استودیویی خارج از صدا و سیما حضور داشتیم و از استانداردهای مناسب به لحاظ کیفی و نوری برخوردار نبودیم. حتی انتظار ما برای درک متقابل آنها از یک گروه فیلم‌سازی و هنری هم بی‌فایده بود.

 با این حال ما فقط با یک برگ برنده کارمان را شروع کردیم و مشکلات را نادیده گرفتیم و او هم محسن شاه‌ابراهیمی بود. ایشان با پشتوانه سینما و سریال‌های عظیم تاریخی‌اش به ما پیوست و در استودیوی کوچک ما  دکوری ساخت که هم رئال بود و هم حداکثر استفاده را از فضا کرده بود. شاید اگر کسی به پشت‌صحنه مجموعه می‌آمد باورش نمی‌شد که این سه فضای لابی هتل، اتاق‌ها و فضای بیرونی در فضای به این کوچکی جا گرفته است اما ایشان با مهندسی‌ای که برای این دکورها کردند رئالیته دکور را حفظ کردند.»

با  این حال جازی درباره تیتراژ این مجموعه که به نوعی متفاوت از دو سری قبلش است معتقد است که «از ابتدا تصمیم گرفتم تیتراژ، کاملا متفاوت باشد چون از تکرار متنفرم. تمام سعی‌ام این بود که از کوچک‌ترین شباهت حداقل در تیتراژ با سری‌های قبل اجتناب‌ کنم؛ هرچند این مسئله اجتناب‌ناپذیر بود. اما با این همه تفاوت، از تیتراژ کنونی راضی‌ام.»

پدرخوانده در مسافرخانه

علی صمدپور، آهنگساز مسافرخانه سعادت هم معتقد است که برای ساخت موسیقی این مجموعه سراغ مولفه‌های خاصی رفته است.

صمدپور که به عمد از آواز در تیتراژ پایانی استفاده نکرده است تا به قول حجازی از هرگونه شباهت پرهیز کند حس کرده است که اگر از سازهای اکوستیک و بادی استفاده کند کار بیشتر به چشم می‌آید؛ با این حال موسیقی در این مجموعه‌ها، هم باید شناسنامه‌دار باشد و یک‌جور در پایان و آغاز، اثر را معرفی کند و هم باید مواظب باشد که مخاطب را دلزده نکند و بر اثر تکرار پخش هرروزه او را نرنجاند.

صمدپور معتقد است که ترکیب‌سازهای بادی چوبی و ساز کوبه‌ای نتیجه خوبی داشته و اینکه ریتم حرکتی در موسیقی لحاظ شده است؛ نقطه قوت آن است چنانکه ما برای عنوان‌بندی پایانی، موسیقی ایرانی (تار) را با سازهای بادی فلوت ریکوردر و ساز کوبه‌ای ترکیب کردیم. در پایان صمدپور با اشاره به ارجاعات موسیقایی‌ای که از ملودی‌های آشنایی چون الهه ناز، پدرخوانده و عصر جدید چارلی چاپلین در بخش‌هایی از موسیقی متن مجموعه آورده معتقد است که این کار را جهت فانتزی‌شدن اثر انجام داده و حس می‌کند که چون استفاده از هرکدام از آنها به‌موقع بوده است و موسیقی در قصه جواب داده او از این کار خوشحال است.

تیپ‌های به‌یادماندنی

تیپ‌سازی در این مجموعه نمایشی حرف اول را می‌زند به طوری که گاهی قصه حول همین تیپ حرکت می‌کند و در پایان با حضور و فرجام آن تیپ به پایان می‌رسد.

بیژن محتشم- چهره‌پرداز این مجموعه- از تغییرچهره‌دادن هنرپیشه‌ها می‌گوید و معتقد است که اغراق در چهره بازیگران می‌تواند یکی از عوامل موثر در پیشبرد قصه و ارائه تیپ باشد. او می‌گوید: «اول فیلمنامه را که می‌خواندم می‌دانستم که قرار است چه کسی چه نقشی را بازی کند؛ برای همین یک وجه کار برمی‌گشت به فرم استخوان‌بندی و صورت هنرپیشه و یک وجه دیگر به تیپی که باید درمی‌آمد؛ به همین دلیل براساس آن نقش چهره هنرپیشه را تغییر می‌دادم؛ مخصوصا که دست من برای بزرگ‌نمایی و اغراق در یک شخصیت به لحاظ قصه باز بود؛  مثلا وقتی قرار بود دانشجوی هنر عاشق را گریم کنم یا یک لمپن یا یک تاجر ورشکسته، کاملا می‌دانستم که شکل نهایی و بزرگ‌نمایی‌شده این آدم چه می‌شود و از این جهت با خیال راحت کارم را انجام می‌دادم.»

محتشم درباره تکرار یک چهره برای تیپ‌های مختلف معتقد است که «در این نوع کارها که هم مخاطب و هم شما به عنوان گریمور می‌دانید که این بازیگر همانی است که در آیتم قبلی نقش کاملا مخالف و متضاد نقش فعلی را بازی کرده است کار کمی سخت می‌شود اما چهره‌پردازی به‌تنهایی حل‌کننده موضوع نیست بلکه نورپردازی، طراحی لباس و حتی نوع نگاه کارگردان هم می‌تواند به شما ایده بدهد و کار شما را جلو بیندازد. سوای رضا سعادت و خواهرش باجی که شخصیت‌های ثابت کار بودند و گریم ثابتی داشتند بقیه آدم‌ها در هر اپیزود عوض می‌شدند و من عادت کرده بودم که اتودهای مختلف را روی چهره‌ها پیاده کنم؛ هرچند همه اینها بدون تعامل چهره‌پرداز و کارگردان شکل نمی‌گرفت.»

محتشم در پایان درباره این ارتباط میان خودش و بازیگر می‌گوید: «من برای هر گریم با خود بازیگر مشورت می‌کردم چون دلم نمی خواست او از گریمش ناراضی باشد یا اذیتش کند. به نظر من گریم به بازیگر کمک می‌کند که نقش را بهتر بازی کند؛ برای همین نظر بازیگران هم برای من مهم بود و من بعد از خواندن هر قصه اول با خود بازیگر و بعد کارگردان صحبت می‌کردم تا با هم به یک نظر جمعی و مناسب برسیم. گاهی فقط یک سبیل کافی بود که تیپ بازیگر مشخص شود و گاهی با یک کلاه گیس موضوع حل می‌شد؛ برای همین، هم سرعت در کار و هم رئال‌بودن گریم، محور اصلی کارمان بود.»

کد خبر 69361

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز