شنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۷ - ۰۶:۰۵
۰ نفر

منیره پنج تَنی: مطالعه اندیشه متفکران غربی و سپس ورود این اندیشه‌ها به عرصه‌های مختلف فکری، فرهنگی و اجتماعی همواره منشأ تحولات بزرگی بوده است.

 اما پاسخ به  این‌پرسش که بین متفکران و فیلسوفان بزرگ عالم مدرن چه نسبتی با عالم ما وجود دارد، بسیار ضروری به‌نظر می‌رسد؛چه بسا طرح آنها در مورد بعضی از فیلسوفان مانند هگل با توجه به دامنه تاثیر اندیشه او مهم‌تر است البته ذکر این مهم ضروری است که وقتی سخن از نسبت ما با اندیشه‌های فلان فیلسوف غربی و یا به طور کل، با فلسفه و اندیشه مدرن می‌رود، باید این نکته را مدنظر داشت که مبادا تقلیلی در هر یک از دو سوی این معادله رخ دهد؛ به این معنا که فروکاستن اندیشه‌های فیلسوفان غربی به آرای فیلسوفان اسلامی- ایرانی و برعکس و یا حتی در این میان، بی‌توجهی به زمینه و خاستگاه تاریخی اندیشه‌ها چه در این سو و چه در آن سوی جهان فکر ، دستاوردی جزتوهمات بزرگ و خلط‌های معرفت‌شناختی نمی‌تواند برجای گذارد. به همین جهت به مناسبت سالروز مرگ هگل که مصادف است با 14 نوامبر 1831 و با توجه به مقاله‌ای که آقای دکتر علی اصغر مصلح در نشست پدیدار شناسی هگل پس از 200 سال و با عنوان «عالم ایرانی و هگل» ارائه داده بودند گفت‌وگویی در این زمینه با ایشان انجام دادیم.

  • با توجه به اینکه ورود اندیشه‌ها به تاریخ مرز و بوم یک کشور همواره منشأ  تحولات وسیعی در عرصه‌های مختلف بوده است و در کشور ما نیز در دوره‌های متفاوت شاهد این تاثیرات چشمگیر بوده‌ایم پس زمان آن فرا رسیده است که بپرسیم چه نسبتی میان فیلسوفان و متفکران غربی بزرگ عالم مدرن با جهان ما وجود دارد ولی برای آغاز گفت‌وگو می‌خواهم بپرسم که اولین متن فلسفی که در دوره جدید در ایران ترجمه شد چه بود و به چه قصدی انجام گرفت؟

 نکته مهم در کار آموزش و پژوهش فیلسوفان غربی، توجه به نسبت آنها با عالم ایرانی است. اخیرا به این مطلب توجه بیشتری می‌شود. چند دهه است که در کشور ما آثار فیلسوفان غربی خوانده می‌شود، در باب اندیشه‌های آنها درس می‌دهند و مقاله می‌نویسند.

این پرسش باید به‌طور جدی‌تر مطرح شود که با چه مقصودی این کار انجام می‌شود؟ از خواندن و آموزش فیلسوفان غربی چه انتظاری داریم؟ می‌دانید که اولین متن فلسفی دوره جدید که در کشور ما ترجمه شد رساله «گفتار در روش» دکارت بود. این رساله بنا به سفارش گوبینو و آن‌طور که خود وی می‌نویسد برای آن ترجمه شد که ذهن ایرانیان را مستعد پیشرفت و پیوستن به تمدن جدید کند.

  • در مورد دیگر فیلسوفان این روند توجه چگونه و بر چه مبنایی صورت گرفته است؟

 در مورد فیلسوفان دیگر هم همین طور است. هر کس که فیلسوفی را مهم قلمداد کرده و برای ترجمه آثار وی اقدام کرده و یا وی را معرفی کرده، هر چند خود وی بیان نکرده باشد، ولی مقصودی را از طرح و معرفی آن فیلسوف در نظر داشته است.

 این مقصود ناشی از نحوه فهم وی از شرایط فرهنگ ایرانی و تاثیری است که آن فیلسوف می‌تواند در ایران بگذارد. مثلا نیچه را اولین‌بار دکتر هوشیار در ایران معرفی می‌کند. مقدمه وی بر ترجمه «اراده معطوف به قدرت» را بخوانید! مارکس، کانت، برگسن، هایدگر، سارتر، راسل و بقیه همه اینچنین بوده‌اند. حتی در مورد فیلسوفی چون افلاطون هم این‌گونه است.
مرحوم لطفی که مجموعه آثار افلاطون را ترجمه کرد، مقصودی اجتماعی و فرهنگی را دنبال می‌کرد. خود وی در جایی سرگذشت خودش و مرحوم کاویانی را شرح داده که چرا اقدام به ترجمه آثار افلاطون کردند. پس از شکست نهضت ملی مصدق، ایشان راه خروج ایران از این‌گونه ناکامی‌ها را پرداختن به فلسفه و آشنایی با فلاسفه بزرگی می‌دانند که پایه‌های اصلی خردورزی را گذاشته‌اند.

  •  چه پارامترهایی ما را مقید به طرح پرسش درباره نسبت عالم ایرانی با هگل می‌کند؟

 ما پس از پشت سر گذاشتن دوره‌ای از فلسفه خوانی و فلسفه پژوهی به مرحله‌ای رسیده‌ایم که به تجارب گذشته نظر کنیم و وضع کنونی فلسفه در ایران را مجددا بررسی کنیم و نسبت فلاسفه با خودمان را مشخص کنیم. تاکید بر تعیین نسبت فیلسوفان غربی با عالم ایرانی، با این نگاه صورت می‌گیرد. تفکر در ایران به سمتی نرود که درست تفکر در باب مسائل جامعه و فرهنگ ایرانی نباشد، تفکر نیست. تا وقتی که اهل فلسفه مسائل‌شان برآمده از این فرهنگ و جامعه نباشد نباید انتظار داشت که فلسفه در این مملکت پا بگیرد و ببالد.

آموزش، تقریر و تکرار فلسفه‌های غربی، فلسفه‌دانی است. زمان آن فرا رسیده که با کوشش برای فهم و تفسیر فیلسوفان غربی، از نسبت آنها با عالم و فرهنگ خود بپرسیم.

  • آیا می‌توان مشخص کرد که در حال حاضر چند جریان در ایران هگل را تفسیر می‌کنند؟ اگر به‌طور مصداقی توضیح بدهید مفید فایده‌تر است.

اگر از مارکسیست‌های ایرانی که به قصد معرفی مارکسیسم روسی به هگل اشاراتی می‌کردند و البته از وی عبور می‌کردند  بگذریم، اولین کسی که آگاهانه و براساس فهم و برداشتی که از وضع تفکر و به‌خصوص تفکر سیاسی در ایران داشت، به هگل پرداخت، مرحوم دکتر حمید عنایت بود. ترجمه عقل در تاریخ هگل و همین‌طور ترجمه هگل استیس دو کار بسیار باارزش از وی است؛ همین‌طور معرفی کوژو به فارسی‌زبانان در 30 سال قبل کار ستایش‌برانگیز او بود. کار جدی دیگر هم در آموزش و هم در پژوهش، کار سختی است که استاد دکتر مجتهدی در طول حدود 4 دهه انجام داده‌اند.

ایشان در این مدت کاملترین تصویر از هگل را برای ایرانیان ترسیم کرده‌اند. ایشان هگل را در قالب متونی شرح گونه معرفی کرده‌اند. آخرین کسی که در سال‌های اخیر موجب توجه جدیدی به هگل شده و هگل پژوهی در ایران را وارد مرحله جدیدی کرده دکتر جواد طباطبایی است که امیدواریم آثار ایشان در سطح عمومی‌تر در اختیار طالبان قرار گیرد. افراد دیگری نیز برای ترجمه و معرفی هگل در ایران کوشیده اند، اما میزان تاثیر آنها در حد این 3 تن نبوده است.

  • شما درمقاله عالم ایرانی و هگل گفته‌اید که جدیت در مطالعه  و فهم کتاب پدیدار شناسی هگل ما را وارد تاریخ تفکر غرب می‌کند؛ باید پرسید اولا فلسفه و اندیشه هگل چه ویژگی‌ای دارد که ما را وارد تاریخ طولانی تفکر غرب می‌کند و ثانیا آیا استفاده از سیستم هگلی برای شناخت تاریخ ما جایز است؟

اندیشه هگل خصوصیاتی دارد و می‌تواند تاثیراتی بر وضع اندیشه و فرهنگ ایرانی بگذارد. در اینجا به 2 خصوصیت فلسفه هگل می‌پردازم: اول اینکه فلسفه هگل فلسفه آشتی و اتحاد است؛ دیگر اینکه فلسفه وی بسیار انعطاف‌پذیر است. هگل قهرمان کشف تعارضات حیات آدمی و کوشش برای رفع تعارض و نیل به وحدت است. به تعبیری که خود هگل به‌کار برده و شارحانش  آن را  وجه اساسی اندیشه وی می‌دانند فلسفه وی فلسفه آشتی (Versöhnung) است. حقیقت در نظر وی کل است.

هگل هر عنصر سازنده فرهنگ را در نسبت با کل می‌بیند. مثلا در نوشته‌های دوره جوانی به دین از حیث نحوه تاثیر آن در زندگی آدمی می‌اندیشد؛ مثلا نسبت دین با دولت؛ اما با توجه به دامنه بسیار وسیع اندیشه‌ورزی وی، به‌طوری که هیچ مقوله مهمی نیست که در فلسفه او به اندیشه درنیامده باشد. وی می‌خواهد همه را در نسبت با یکدیگر ببیند. برخی از مقولات بنیادی فلسفه وی مثل «مطلق»، «روح» و «عقل» که فراگیرترین اصطلاحات او است نشان دهنده عزم وی برای رسیدن به فراگیرترین افق‌های اندیشه‌ورزی است. دانشجوی فلسفه هگل حتی اگر جهت‌گیری هگل را نپذیرفته و همه مبانی وی را قبول نداشته باشد، از هگل بسیار خواهد آموخت. همه فیلسوفان بزرگ وجه آموزشی خاص خود را دارند اما در میان آنها هگل مقام ممتازی دارد.

خصوصیت دوم فلسفه هگل انعطاف پذیری است. با وجود نظام گسترده، منسجم و منطقی هگل، وی راه فهم و تفسیر خود را به‌صورت‌های متعدد باز گذاشته است. یکی از استادان فلسفه دانشگاه بن در جلسه‌ای مثال جالبی زد. وی معتقد بود که نظام هگلی مانند شهری است که هیچ خیابان یا کوچه بن بستی ندارد. در سیستم هگل به هر راهی که بروید خود وی راه فرار شما از خودش را نشان داده است. دلیل درستی این برداشت، تفسیرهای بی‌شمار متفاوت از وی است. هگل مرجع ناگزیر هرکسی است که می‌خواهد سیر فلسفه مدرن را دنبال کند و درباره فرهنگ و اندیشه مدرن بیندیشد.

مرجعیت هگل برای تفکر مدرن چنان دامن‌گستر است که به قول رورتی فیلسوفان هر راهی را که طی کنند در نهایت هگل را پیش‌روی خود منتظر خواهند یافت.

هگل در شرایط مختلف فرهنگی می‌تواند نقش‌های متفاوتی ایفا کند؛ مثلا در ایران معاصر هیچکدام از فلاسفه غربی مانند هگل نمی‌تواند ذهن متفکران ایرانی را به اندیشیدن در باب نسبت فرهنگ ایرانی با فرهنگ غربی و راه‌های تالیف و آشتی بین آنها سوق دهد. هگل می‌تواند الگویی برای متفکرانی باشد که به راه‌های اخذ و جذب محصولات دیگر فرهنگ‌ها در فرهنگ خویش می‌اندیشند.

به‌نظر هگل حیات ما همواره دستخوش تعارضاتی است. جهت تاریخ و تحولات، به سوی ارتفاع یافتن از تعارضات است. از آغاز دوره مدرن عالم ما ایرانیان و همه کشورهای غیراروپایی دوره‌ای از تعارض و تضاد را تجربه کرده‌اند و بسیاری از آنها هنوز درگیر همین تعارض هستند. هگل حداقل الگویی از شیوه رفع تعارضات و فائق آمدن بر آنها را نشان می‌دهد. یکی از وجوه اهمیت هگل اندیشه وی در باب دین است.

شاید یکی از علل توجه اخیر بسیاری از روشنفکران به هگل هم همین باشد. هگل از ابتدا تا انتها همواره به دین می‌اندیشیده  و در هیچ دوره‌ای به حذف و کنار نهادن دین اعتقاد نداشته است. برخی حتی فلسفه تاریخ وی را نحوی الهیات تاریخی می‌دانند.

هگل خدای متعالی فرادست را وارد تاریخ کرد. این کار هگل می‌تواند منشأ اندیشیدن عمیق برای ما باشد. جامعه ما دینی است. تجربه نزدیک به 200سال رویارویی با تجدد هم نشان داده که دین و اعتقادات دینی مردم تغییر صورت می‌دهد ولی نقش دین در جامعه ما پایدار است. به تعبیری که یکی از روشنفکران به کار برده، مردم ما «دین خو» هستند. هگل از این حیث هم برای ما آموزنده است.

  • آیا تمام تلاش‌هایی که در این زمینه صورت می‌گیرد سراسر مفید بوده  یا معایبی را نیز با خود به همراه داشته است؟

 البته از خطرات این‌گونه کوشش‌ها، استفاده ابزاری از فیلسوفان است. فیلسوف را نباید به قصد ترویج ایدئولوژی خاصی شرح و تفسیر کرد. از این گریزی نیست که بالاخره هر فیلسوفی تاثیری خاص در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی می‌گذارد. اما اهل فلسفه اگر بخواهند علت مباشر چنین تاثیراتی باشند اصل کوشش آنها عقیم می‌ماند.

کد خبر 68348

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز