شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۷ - ۰۵:۴۶
۰ نفر

بهارک شیرانپور: «فلسفه معاصر ایران» جریانی است که از حدود ۱۵۰ سال پیش در ایران آغاز شده ولی این بدین معنا نیست که تمامی متفکران ایران (اهالی فلسفه) که در این دوره به سر می‌برده‌اند، فیلسوف معاصر ایرانی به شمار می‌آیند....

به عبارت دیگر، در تعریف فلسفه معاصر ایران، مؤلفه‌های زمان (معاصر بودن) و مکان (ایرانی بودن) عَرَضی به شمار می‌آیند.

اساسا فلسفه معاصر ایران باید «مسئله محور» تعریف شود و براساس آن هر کس با آن درگیر بوده و به نوبه‌خود پاسخی را بر آن تدارک دیده است، فیلسوف معاصر محسوب شود. به باور بسیاری از اساتید و پژوهشگران فلسفه، مسئله اصلی و محوری در فلسفه معاصر ایران این بوده است که با فرهنگ و تمدن غرب، به‌طور عام، و با فلسفه آن، به‌طور خاص، چه باید بکنیم؟  پاسخ به این سؤال و بررسی وضع فلسفه‌ورزی در ایران معاصر موضوع نشستی بود که عصر روز یکشنبه پنجم آبان‌ماه در سرای اهل قلم برگزار شد.

در این نشست که با حضور دکتر منوچهر صانعی دره‌بیدی (مدرس فلسفه دانشگاه شهید بهشتی) و سیاوش جمادی (مترجم آثار فلسفی)  برگزار شد حاضران با بازخوانی مواضع فلسفی ما در برابر فلسفه غرب سعی کردند شمایی از سیر تطور فلسفه غرب ارائه کنند.

ابتدای این نشست دکتر منوچهر صانعی دره‌بیدی  از فقر جدی و مستمر آثار فلسفی سخن گفت که با وجود بهبود وضعیت برگردان و نشر کتاب‌های فلسفه غرب پس از انقلاب اسلامی، هنوز گریبانگیر ماست.

او بحث پیرامون این وضعیت را در حالی پیش ‌کشید که کمی‌ها و کاستی‌های موجود، ازجمله مهم‌ترین مسائل مطرح در نشست‌های فلسفی سال‌های اخیر بوده است.
صانعی دره‌بیدی در ادامه از دوران دانشجویی خود در دهه50 گفت و اینکه در آن سال‌ها در دانشگاه تهران، تعداد کتاب‌های فلسفی بسیار کم بود و تنها کتاب‌هایی چون فلسفه غرب، سیر‌حکمت در اروپا، تاریخ فلسفه، رساله گفتار دکارت با ترجمه فروغی و چند کتاب دیگر با ترجمه رضا‌زاده شفق در دسترس دانشجویان قرار داشت و به تعبیری در آن دوره سیر آموختن دانشجویان فلسفه به‌دلیل فقدان منابع و عدم‌تسلط به زبان‌های دیگر با دشواری پیش می‌رفت اما با گذشت 37 سال از آن تاریخ، هنوز این فقر در حوزه کتاب‌های فلسفی چهره تهدیدآمیز خود را حفظ کرده است.

زبان دانی

به باور این مترجم یکی از راه‌های دسترسی به منابع فلسفی، زبان‌دانی است اما متأسفانه بیشتر ایرانی‌ها با زبان‌های دیگر آشنا نیستند و باید تأسف خورد که در فرهنگ سنتی ما زبان‌دانی، همپایه کفرورزیدن است و همین، کار  را برای مترجمان آثار فلسفی غرب دشوار کرده است.

البته از نظر صانعی این یک وجه قضیه کتاب‌های فلسفی به‌خصوص در حوزه فلسفه غرب است چرا که او سیر برگردان متون مهم فلسفه غرب را رو به رشد دانست و گفت: امروزه منابع فلسفی در ایران از نظر کمی در موقعیت بهتری قرار دارند، نمونه بارز این مدعای صانعی دره‌بیدی برگردان آثار افلاطون، کتاب‌های مهم ارسطو، برخی کتب دکارت، کانت و هگل به فارسی است.

 البته به اعتقاد او شاید تعداد منابع فلسفی در مقایسه با 37سال پیش چندبرابر شده باشد، اما با این همه ما تنها توانسته‌ایم بخش بسیار اندکی از این آثار را در ایران ترجمه کنیم و همچنان در گام اول ترجمه و تألیف کتاب‌های فلسفی هستیم چرا که به اعتقاد این مترجم و مدرس فلسفه کانت تمام کارهایی که برای تألیف یا ترجمه کتاب‌های فلسفی در ایران انجام شده به‌صورت خودجوش و با دشواری همراه بوده است.

در چنین شرایطی، یک مترجم با دشواری بسیار باید سال‌ها وقت خود را پای ترجمه بگذارد و پس از آن در جست‌وجوی ناشری باشد که کتاب او را منتشر کند. در نظر صانعی تفکر یعنی دین و اخلاق که در مجموعه روابط اجتماعی شکل می‌گیرد؛ از این رو، کتاب‌های فلسفی تنها معطوف به اندیشه کانت و هگل و لایب‌نیتس نمی‌شود، بلکه باید کتاب‌های اینشتین، فروید و لاکان نیز ترجمه شود.

این مدرس دانشگاه یکی از راه‌های رونق ترجمه کتاب‌های فلسفی در ایران را پرکردن خلأ تفکر دانست و بر این باور خود پافشاری ‌کرد با اشاره به اینکه در غرب تنها از کتاب بهگودگیتا 200 ترجمه روانه بازار می‌شود، اما در ایران وقتی برگردانی از یک اثر ارائه می‌شود، مترجم بعدی دیگر به سراغ آن اثر نمی‌رود و این موجب می‌شود که ما همواره با ضعف ترجمه و منابع روبه‌رو باشیم.

ترجمه به اعتقاد صانعی کار بسیار دشواری است و مترجم آثار فلسفی باید به زبان فارسی علمی تسلط زیادی داشته باشد؛ ازسویی آثار سهرودی، ابن‌سینا و خواجه نصیر طوسی را خوانده باشد، تا با شکل‌گیری و تکامل زبان فارسی در گذر تاریخ آشنا باشد و از سوی دیگر باید به موضوع آنچه ترجمه می‌کند، تسلط داشته و از ذوق خوبی برخوردار باشد وگرنه زبان‌دانی صرف، دلیل بر آن نیست که فرد می‌تواند مترجم خوبی باشد.

او برای نمونه به برخی مدرسان فلسفه اشاره کرد که با اینکه بر زبان و فلسفه تسلط دارند، اما اهل ذوق نیستند و از آنجا که می‌دانند ترجمه کار دشواری است، از این‌رو مشغول به این کار نمی‌شوند.

«البته نباید فراموش کرد که شرایط امروز اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ما ناشی از کم‌کاری پدران ما در دوره‌های قبلی است؛ در چنین شرایطی وظیفه هر یک از ما جبران کم‌کاری نسل‌های گذشته و وظیفه امروز خودمان است.» این آخرین جمله‌ صانعی‌ دره‌بیدی بود و با پایان‌یافتن سخنان او نوبت به سیاوش جمادی، مترجم آثار مهم فلسفی نظیر «هستی و زمان» مارتین هایدگر- فیلسوف جریان‌ساز آلمانی- رسید که سعی داشت شمایی کلی از سیر فلسفه غرب در ایران پیش و پس از انقلاب اسلامی ارائه دهد.

نقطه‌ای که برای تفکر ارزش قائل می‌شویم

۵۰ سال فلسفه گذشته در ایران یعنی آنچه در این دوران رخ داده است و درباره آنچه رخ داده از همان موضعی می‌توانیم حرف بزنیم که هگل درباره تاریخ از آن سخن می‌گفت: «وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد، جغد مینروا بر بالای ویرانه‌ها نشست که صرفاً بر ویرانه‌ها تفکر می‌کرد».

این اولین جمله سیاوش جمادی به نقل از گئورگ فریدریش هگل- فیلسوف آلمانی- بود که در نشست نیم قرن فلسفه در ایران خوانده شد. او با نقل این جمله مشهور از تفکر به‌عنوان پایه و اساس فلسفه یاد کرد و افزود: فلسفه به معنای عام در نقطه‌ای اتفاق می‌افتد که برای تفکر ارزش قائل شویم چراکه اساسا در جایی که تفکر (اعم از حکمت نظری و عملی) و فرهنگ و آنچه به فرهنگ و زایش ذهنی و خلاقیت مربوط است جزو ظواهر و تزئینات و برطرف‌کردن اوقات فراغت به شمار می‌آید، تفکر رشد نمی‌کند. بنابراین فلسفه و ترجمه در این حوزه یا به‌طور کل حوزه علوم انسانی و استقبال از آن به شرطی رشد می‌کند که تفکر در کشوری وجود داشته باشد. حال به اینجا می‌رسیم که تفکر یعنی چه و آیا در این ۵۰ سال تفکر وجود داشته یا خیر؟

به اعتقاد جمادی انسان در جهانی زندگی می‌کند که باید در آن به گفت‌وگو و تبادل‌ فرهنگ بپردازد. اگر ما بخواهیم به ترقی در علم و فرهنگ برسیم می‌بایست بنیادها را دریابیم و پیشرفت کنیم. کنت دوگوبینو در زمان مشروطیت میرزا اسحاق لاله‌زاری، را به ترجمه گفتار در روش دکارت تشویق کرد. او درباره دلیل این انتخابش می‌نویسد: ایرانی‌ها به فلسفه ملاصدرا علاقه دارند و فلسفه او شباهت‌هایی با اسپینوزا و هگل دارد، اما فلسفه‌ دکارت همچون اقیانوسی عمیق است و با فلسفه ایرانی‌ها تطابقی ندارد؛ برای همین برگردان این کتاب را ضروری یافتم. به گفته این مترجم تا زمان فروغی 3 بار آثار دکارت به فارسی ترجمه شد، اما جامعه ایرانی به آن از هیچ روی اقبال نشان نمی‌دهد.

شیخ محمود کرمانی در مقدمه گفتار در روش دکارت که نامش را «حکمت ناصریه» گذاشته و اخیرا به همت دکترکریم مجتهدی گردآوری شده به نکته مهمی اشاره می‌کند.  او می‌گوید: احساس می‌کنم دیگر در دوره‌ای زندگی نمی‌کنیم که کشورها جزیره بسته‌ای باشند. جهان محل گفت‌وگو و تبادل فرهنگ و اندیشه‌هاست. به اعتقاد او برای ترقی در چنین جهانی، باید پایه‌های تفکر را جست‌وجو کنیم.

جمادی در ادامه صحبت‌هایش، فلسفه را به درختی تشبیه کرد که ریشه‌های آن مابعدالطبیعه، ساقه آن فیزیک و شاخه‌های آن بقیه علوم است. به اعتبار گفته او اگر علوم را بدون ریشه و پایه فرض کنیم، چیزی کاغذی خواهند بود که اعتباری نخواهد داشت.

ارتباط ترجمه و تفکر

وی درباره سنت و مدرنیسم و چگونگی تأثیر ترجمه در آن بر این باور بود که امروز، مدرنیسم همه‌چیز را می‌سازد. دیگر دوران اینکه ما بگوییم در مرحله بین سنت و مدرنیته قرار گرفته‌ایم گذشته است. مدرنیته به عقیده جمادی خیلی پیش‌تر ما را دور زده و این اتفاق یکی از محصولات ترجمه است. درنظر این مترجم، امر برگردان متون علمی و تفکر، ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، چراکه در ترجمه اساساً تنها نباید به زمینه اجتماعی توجه کرد، بلکه باید به جنبه اقتصادی هم توجه کرد.

ترجمه یک شغل است و می‌بایستی بازخورد مالی داشته باشد. جمادی با اشاره به سخن مارک‌تواین که معتقد بود آثار کلاسیک خوانده نمی‌شوند، بلکه تنها مردم آنها را تحسین می‌کنند، گفت: متأسفانه در کشور ما شوقی برای مطالعه نیست و بیشتر مراسم  پول‌هدر‌کردن است؛ ‌ای کاش دولت از زمانی که انقلاب فرهنگی را راه انداخت، تصمیم می‌گرفت، زمینه‌ای  برای مطالعه در کشور به‌وجود بیاورد.

 او با یادکرد این واقعیت که ما خود را ملتی صلح‌طلب می‌دانیم و می‌دانیم اسلام در ایران با آمیزش با فرهنگ غنی ایرانی شکوفا شد بر این نکته پافشاری کرد که چرا اجازه می‌دهیم که از ما و دین‌مان در جهان با قید متحجر یاد شود.

 جمادی در ادامه از فقر تفکر در ایران گفت و بر‌این باور بود که اگر به تفکر اهمیت ندهیم، تنها در اندرون‌ها شروع به هوار‌کشیدن خواهیم کرد که این فریادها پاسخی نیز نخواهد داشت. تفکر، امر روحی است و علوم روح نیز برای تزیینات نیست.  وی وضعیت انتشار کتاب‌های فلسفی در ایران را پس از انقلاب رو به رشد خواند، اما این آمار و ارقام را در مقایسه با دیگر کشورها ناچیز خواند. به‌نظر وی باید تفکر چنان در ایران رشد بکند که بتوانیم در مقابل آزادی قلابی ژان‌ژاک‌روسو قیام کنیم.

جمادی به درهم‌تنیدگی جامعه‌شناسی و فلسفه نیز اشاره‌ای کرد و بر این باور تأکید داشت که در جهان مدرن، علوم انسانی، اعم از روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و فلسفه در هم تنیده و این موضوع در آلمان بیشتر خود را نشان می‌دهد. مثلاً بدون شناخت یاسپرس یا فلسفه حیات هایدگر، نمی‌توان آثار دیلتای را درک کرد. این نشست با پرسش‌های فراوان حاضران همراه بود و سخنرانان در پایان به پرسش‌های مطرح شده توسط حاضران در نشست پاسخ گفتند.

کد خبر 67124

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز