چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۷ - ۰۷:۳۵
۰ نفر

امیر وحیدیان : از جمله مسائلی که در اوایل دوران جدید مطرح شد، تسری روش‌شناسی علوم‌تجربی به علوم‌انسانی بود.

این رویکرد که بعدها با یک نحله فلسفی نیز همراه بود، به پوزیتیویسم شهرت یافت. پوزیتیویست‌ها معتقد بودند که علوم‌انسانی را می‌توان با معیارها و روش‌های علوم تجربی به تحلیل و ارزیابی گذاشت. این رویکردها، بعدها از ناحیه اندیشمندان و فیلسوفان زیادی به باد انتقاد گرفته شد. موج این جریان به ایران نیز رسید و عده‌ای کوشیدند تا روش‌شناسی علوم را در حوزه‌ها و منابع معرفت کلاسیک به کار بندند. در این میان علامه‌طباطبایی با طرح مباحث ادراکات اعتباری و ادراکات حقیقی افق جدیدی در نگاه به علوم‌انسانی گشود.

یکی از مباحثی که به طور جدی در تاریخ علم حادث شده مباحث مربوط به منطق عملی و روش‌شناسی علوم است؛ به خصوص این مباحث از زمانی که علوم اثباتی رواج و گسترش پیدا کرد، در محافل علمی تعمق بیشتری یافت.

هم تراز با علوم طبیعی، علوم‌انسانی نیز از تعمق در این مباحث مصون و مبرا نماند و شاید بحث‌برانگیزی علوم اثباتی بیش از تاثیرگذاری آن در علوم طبیعی از آنجا ناشی می‌شود که اندیشمندان و دانشمندان علوم انسانی- اجتماعی در همه حوزه‌ها تلاش داشتند همان روش‌شناسی علوم طبیعی را در علوم انسانی نیز به کارگیرند و متعاقب آن به نتایجی با قطعیتی هم سنگ علوم طبیعی برسند. تاثیر پوزیتیویسم و گسترش آن در علوم‌انسانی در کمی شدن این علوم و تشبه ساختاری و عملکردی آن با علوم طبیعی نمود داشته و در همه حوزه‌های علوم‌انسانی-اجتماعی همچون جامعه‌شناسی، روانشناسی، علوم سیاسی و... تحولاتی ایجاد کرده است. در قالب علم منطق قضایا به دو شکل حقیقی و اعتباری تقسیم می‌شوند، که هر شکل از آن دارای ویژگی‌های خاصی است که آن را از دیگری منفک می‌کند.

یکی از کسانی که به طور جدی و مستدل به این مباحث پرداخته علامه‌طباطبایی است. مبحث ادراکات اعتباری هم به گفته خود مرحوم علامه در کتاب «رسائل سبعه» و هم به گواهی شهید مطهری در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» نزد قدما به ترتیبی که ایشان بحث کرده‌اند، سابقه ندارد. علامه طباطبایی علاوه بر طرح و توجه به مباحث معرفت شناختی در فلسفه اسلامی و به میان‌آوردن بحث روانشناسی فلسفی ادراکات برخی مطالب ابداعی نیز در فلسفه دارند که مهم‌ترین آنها تفکیک ادراکات اعتباری از ادراکات حقیقی است.

این مبحث چنانکه خود علامه گفته‌اند هم با روانشناسی فلسفی ادراکات مرتبط است و هم با فلسفه اخلاق و هم به نحوی با مباحث جامعه شناختی ارتباط پیدا می‌کند. تامل در مبحثی که علامه طباطبایی آن را برای اولین بار میان اندیشمندان اسلامی به صورت جدی مطرح کردند، می‌تواند اندیشمندان علوم انسانی را از بسیاری مغالطات فکری که بر اثر گسترش علوم پوزیتیویستی حادث شده برهاند. علامه مباحث مربوط به ادراکات اعتباری و حقیقی و ویژگی‌ها و احکام آن را در 3موضع؛ یعنی در مقاله ششم اصول فلسفه، رسائل سبعه و برخی از جاهای تفسیر المیزان مطرح کرده است.

مبحث اعتبارات، قرابت بسیاری با موضوعات و مباحث و مسائل علوم انسانی دارد. همانطور که گفته شد ادراکات اعتباری با روانشناسی اخلاق و جامعه‌شناسی پیوند دارد و از آن جهت که چگونگی پیدایش و تولید اعتبارات را بحث می‌کند، روانشناسی فلسفی است و از آن جهت که بحث از حسن و قبح و بایدها و نبایدها می‌کند، با فلسفه اخلاق ارتباط پیدا می‌کند و از آن حیث که نقش برخی اعتبارات را در تکون و تداوم زندگی اجتماعی باز می‌نماید طنینی جامعه‌شناختی پیدا می‌کند. ادراکات اعتباری که عموم موضوعات و مسائل علوم‌انسانی را شامل می‌شود در مقابل ادراکات حقیقی که عمدتا شامل علوم طبیعی است قرار می‌گیرد.

طباطبایی در مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم ویژگی‌های این دو نوع اعتبارات را این‌گونه بیان می‌کند:«ادراکات اعتباری  مقابل ادراکات حقیقی است. ادراکات حقیقی انکشافات و انعکاسات ذهنی است؛ اما ادراکات اعتباری فرض‌هایی است که ذهن به منظور رفع احتیاجات حیاتی آنها را ساخته و جنبه وضعی و قراردادی و فرضی و اعتباری دارد و با واقع و نفس‌الامر سروکاری ندارد.

ادراکات حقیقی را می‌توان در براهین فلسفی یا علمی، طبیعی یا ریاضی جا داد و نتیجه علمی یا فلسفی گرفت و همچنین می‌توان از یک برهان فلسفی یا علمی ادراکات حقیقی تحصیل کرد ولی در مورد اعتبارات نمی‌توان چنین استفاده کرد و به عبارت دیگر، ادراکات حقیقی ارزش منطقی دارد و ادراکات اعتباری ارزش منطقی ندارد. ادراکات حقیقی تابع احتیاجات حقیقی موجود زنده و عوامل مخصوص محیط زندگانی وی نیست. ادراکات حقیقی قابل تطور و نشو و ارتقا نیست، اما ادراکات اعتباری یک سیر تکاملی و نشو و ارتقا را طی می‌کنند.

ادراکات حقیقی مطلق، دائم و ضروری است ولی ادراکات اعتباری نسبی، موقت و غیرضروری است.» تاثیر عوامل محیطی در شکل‌گیری افکار و تغییر ا فکار داوری‌های آدمی به تبع تغییر شرایط، مطلبی است که عموماً توسط جامعه‌شناسان، فیلسوفان اجتماعی  به‌خصوص مارکس و پیروان او در مکتب مارکسیسم بدان توجه و تاکید شده است. در قالب اندیشه مارکس طبقه و نحوه معیشت آدمی زیربنا و افکار و اندیشه‌ها روبنا معرفی می‌شود. روبنایی که به تبع تغییر در زیربنا دچار تغییر می‌شود؛ نسبیت علم و اخلاق نتیجه طبیعی آن تحلیل و تقسیم‌بندی است.

علامه طباطبایی با طرح مبحث ادراکات این مطلب را توضیح می‌دهد که آن بخشی از ادراکات و افکار آدمی که به تبع اوضاع محیطی و عوامل بیرون تغییر می‌کند و احیاناً نسبیت و عدم ثبات در آن راه پیدا می‌کند، ادراکات اعتباری است که البته این حکم به همه اعتباریات راه ندارد و ادراکات حقیقی مشمول آن حکم قرار نمی‌گیرد. به طور مثال «زمین به دور خورشید می‌گردد» و یا «اسید سولفوریک آهن را حل می‌کند» و نظایر آنها که تصدیقات حقیقی‌ هستند مشمول نسبیت و تغییر و مطلوبیت یا عدم مطلوبیت قرار نمی‌گیرند و از جامعه‌ای به جامعه‌ای یا زمانی به زمانی دیگر تغییر نمی‌کنند. البته در اینجا منظور آن نیست که احکام علمی و حقیقی تغییر نمی‌کنند؛ زیرا تغییر احکام علمی واقعیتی در تاریخ علم محسوب می‌شود و این تغییر ناشی از کشف خطاست.

به عبارت ساده‌تر؛ ادراکات حقیقی و تغییراتی که در آن رخ می‌دهد تابع جعل و وضع و مطلوبیت و اراده صرف آدمیان نیست، در حالی‌که اعتباریات علی‌الاصول دارای چنین ویژگی‌هایی هستند؛ به طور مثال «مجازات فلان جرم فلان عقوبت است» یا «فلان معامله، یا خرید و فروش فلان شیء مجاز نیست» و نظایر آنها همگی جزء ادراکات اعتباری هستند که ممکن است در شرایط زمانی و مکانی متفاوت مشمول نسبیت و تغییر قرار گیرند. از مهم‌ترین تفاوت‌هایی که طباطبایی میان ادراکات حقیقی موجود در علوم طبیعی و ادراکات اعتباری انعکاس یافته در علوم  انسانی برمی‌شمارد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- ادراکات حقیقی محصول کشف و فهم واقعیت‌ها هستند و جنبه اخباری دارند اما ادراکات اعتباری محصول جعل و وضع و اعتبارند.

2- ادراکات حقیقی تابع امیال و اراده و پسند و ناپسندها نیستند؛ اما ادراکات اعتباری محصول آن امور و نظایر آنها هستند.

3 - تصدیقات حقیقی به صرف اراده آدمیان لغوپذیر نیستند و اما ادراکات اعتباری علی‌الاصول با اراده آدمیان قابل لغو و تغییرند.

4- ادراکات و قوانین حقیقی به نحو طبیعی و تکوینی در عالم جریان دارند و از حکومت آنها و توابع‌شان نمی‌توان فرار کرد، اما از حکومت و لوازمات تصدیقات و ادراکات اعتباری می‌توان گریخت؛ به طور مثال کسی نمی‌تواند زهر بخورد اما اراده کند مسموم نشود، اما می‌تواند دزدی کند و از مجازات آن نیز بگذرد. از آنجایی که اعتبار‌سازی مولود احساسات و مناسب با قوای فعاله آدمی است، بنابراین از جهت ثبات و تغییر و بقا و زوال تابع آن احساسات درونی است؛ اما احساسات درونی خود نیز دو دسته هستند: احساساتی که لازمه نوعیت نوع و انسانیت انسان‌ هستند و مقتضای ساختمان طبیعی وجود آدمی‌اند.

این قبیل احساسات وجودی تکوینی دارند و چه انسان تنها باشد و چه در میان جمع، تفاوتی نمی‌کند و از بین نمی‌روند. در مقابل دسته دیگر احساسات شخصی، قابل تبدل و تغییر هستند که به تبع این تغییر، اعتبارات مربوط به آنها نیز تغییر خواهد کرد و وجود آنها وابسته به وجود انسان‌های دیگر است و به تنهایی وجود ندارند. احساسات و اعتبارات اولی قبل‌الاجتماع و احساسات و اعتبارات دومی بعدالاجتماع نام دارند. مهمترین اعتباریات قبل‌الاجتماع عبارتند از: اعتبار وجوب، حسن وقبح، انتخاب اخف و اسهل، استخدام و اجتماع و متابعت علم، که به اختصار هر کدام را معرفی می‌کنیم.

اعتبار وجوب اعتباری است که هیچ فعلی از آن مستغنا نیست؛ یعنی هر فعلی که از هر فاعلی صادر می‌شود با اعتقاد به وجوب صادر می‌شود.طبق اعتبار حسن و قبح، انسان چیزهایی را دوست می‌دارد چون خوب می‌داند و چیزهایی را دشمن می‌دارد چون بد می‌داند. این خوبی و بدی ریشه در ملایمت یا عدم ملایمت با قوه مدرکه دارد و به همین‌ جهت نسبی است. براساس اعتبار انتخاب اخف و اسهل، فاعل همیشه راهی را برای انجام فعل برمی‌گزیند که او را ساده‌تر و با گرفتاری‌ کمتر به هدف برساند و کوتاه‌ترین و آسان‌ترین راه را انتخاب می‌کند. برپایه اعتبار استخدام و اجتماع آدمی از همه اشیاء، مواد، گیاهان و جانواران محیط پیرامون خود به نفع خود استفاده می‌کند؛ یعنی آنها را در جهت منافع خود استخدام می‌کند و از آنجایی که این گرایش در همه افراد بشر وجود دارد و همگانی است، نتیجه آن می‌شود که همه به سمت یکدیگر بروند و زندگی جمعی تشکیل دهند.

بنابراین آدمی با اعتبار استخدام به اعتبار اجتماع کشیده می‌شود و نهایتاً برمبنای اعتبار متابعت علم انسان فطرتاً و به حسب غریزه رئالیست است؛ یعنی اشیا و موجوداتی را که ادراک می‌کند و در دنیای اطراف خود می‌یابد واقعی تلقی می‌کند نه پنداری. همانطور که گفته شد در مقابل اعتباریات قبل‌الاجتماع اعتباریات بعدالاجتماع قرار دارند که به تناسب پیچیدگی‌های زندگی اجتماعی دارای مصادیق متعددی‌  هستند، اما می‌توان مهم‌ترین این اعتباریات را شامل اعتبار مالکیت،  زبان، ریاست و مرئوسیت و لوازم آنها و نهایتاً اعتبار امر و نهی دانست.

براساس اعتبار مالکیت که ریشه در اصل اختصاص دارد آدمی هر چه را که در حیطه تصرف او قرار گیرد برای خود می‌خواهد و در برابر عواملی که با این اختصاص مقاومت کنند به مقابله برمی‌خیزد. اعتبار اختصاص قبل الاجتماع است ولی در زندگی اجتماعی  صورت متکامل‌تری به خود می‌گیرد و به صورت اصل مالکیت بروز می‌کند. برمبنای اعتبار زبان آدمیان نیاز به ایجاد ارتباط با یکدیگر و انتقال معانی دارند. این عامل در کنار اختلاف محیط افراد با یکدیگر و مواجهه با احتیاجات تازه و انتخاب اخف و اسهل موجب تنوع لغات مختلف می‌گردد.

به اقتضای اصل استخدام کسانی‌که از توانایی جسمی و ارادی بیشتری برخوردار بوده‌اند، افراد دیگر جامعه را به استخدام خود در آورده و اراده خود را به آنها تحمیل کرده‌اند. این وضعیت اعتبار ریاست از طرفی و اعتبار مرئوسیت از طرف دیگر است. البته این رابطه در چگونگی تابع قوت و ضعف طرفین است. اعتبار ریاست و مرئوسیت به تبع، اعتبارات دیگری را به دنبال می‌آورد؛ از جمله اعتبار امرونهی. اراده هر کس فقط به فعل خودش تعلق می‌گیرد اما به حسب اضطراری که از ریاست ناشی می‌شود با اعتبار، اراده کسی به فعل دیگری نیز تعلق می‌یابد و برای جامه عمل پوشیدن اوامر و نواهی رئیس از مرئوسین، نظام پاداش و کیفر اعتبار می‌شود.

کد خبر 68176

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز