سفره هفت سین‌شان قشنگ‌ترین سفره هفت‌سین دنیا بود؛ مین سوسکی، مین سبدی، سیم تله انفجاری، سرنیزه، سیم خاردار، نارنجک ساچمه‌ای و سربند. به قول خودشان این «سین»‌ها آنها را به «شین» شهادت می‌رساند.

هفت سین جنگ

همشهری آنلاین -زکیه سعیدی: فرقی نمی‌کرد در فکه بودند یا شلمچه، کنار رودخانه فاو یا در شاخ شمیران، سنگرهایشان در بازی‌دراز بود یا قصر شیرین. نسیم بهاری که در کوه و دشت می‌ورزید، حال‌وهوای معنوی جبهه هم نوروزی می‌شد؛ از سنگرتکانی تا تدارک سفره هفت‌سین متفاوت. سراغ «حمید داودآبادی» نویسنده و جانباز دفاع‌مقدس رفته‌ایم تا از خاطرات روزهای پایان سال و نوروز در جبهه‌ها برایمان تعریف کند.

 نوروز در جبهه‌ها | هفت‌سین با مین سـوسکی | «سین»‌هایی که به «شین» شهادت می‌رسید | کارت پستال نوروزی نوجوان مسیحی به رزمندگان



چهارشنبه‌سوری با آر. پی. چی


داودآبادی از رسم‌های دیگر سال نو در جبهه برایمان می‌گوید که خواندنی است : «شب چهارشنبه‌سوری کلی تیر و آر. پی. جی سمت عراقی‌ها زدیم. بیچاره‌ها هول شدند که نکند ما قصد حمله داریم.» او رسم قاشق زنی را هم در جبهه انجام داده است : «پتویی سیاه روی سرم انداختم و در حالی که با قاشق پشت کاسه می‌زدم جلو سنگر بچه‌ها رفتم تا مثلا سنت قاشق زنی را هم احیا کرده باشم. از شانس بد من برادر نوروزی، مسئول محور در سنگر بچه‌ها بود. پتو را که کنار زد کلی کنف شدم. بچه‌ها هم از خداخواسته، زدند زیر خنده. حسین که یک مشت فشنگ در کاسه‌ام ریخته بود پرید و کاسه را از دستم قاپید و دررفت. »

 نوروز در جبهه‌ها | هفت‌سین با مین سـوسکی | «سین»‌هایی که به «شین» شهادت می‌رسید | کارت پستال نوروزی نوجوان مسیحی به رزمندگان


مین سبدی و سرنیزه

سفره هفت‌سین رزمندگان با همه سفره‌های هفت‌سین فرق داشت. جای سکه و سماق و سرکه، سرنیزه و نارنجک ساچمه و برخی گردان‌ها هم مین‌های سوسکی و سبدی و سیم تله انفجاری روی سفره‌شان می‌گذاشتند؛ «سین‌هایی» که به قول خودشان پلی بود برای رسیدن به «شین» شهادت. سفره‌شان چفیه بود و با عکس امام (ره) و شهدا تزیینش می‌کردند. لحظه تحویل سال که می‌شد همه دور سفره جمع می‌شدند و «یا مقلب القلوب و الابصار... » می‌خواندند؛ نجواهای عاشقان‌های که فضای جبهه را عطرآگین می‌کرد.

داودآبادی نخستین روز سال نو را اینگونه توصیف می‌کند : «صبح روز بعد، هوا طراوت خاصی داشت. انگار یک‌شبه همه گیاهان سبز می‌شدند. تپه‌ها از پروانه‌های بازیگوش پر می‌شد که بی‌توجه به جنگ و این حرف‌ها میان گل‌های سفید تازه شکفته چرخ می‌خوردند و دنبال هم می‌پریدند. عطر سبزه‌های خیس خورده و بوی تند باروت نم کشیده که از خمپاره تازه منفجر شده بلند می‌شد شامه را پر می‌کرد. عیددیدنی و رفتن به سنگر بچه‌ها و عطر زدن به لباس‌های شسته که زیر پتوی کف سنگر اتو خورده بودند، حکایت از نخستین روز سال نو داشت. داخل هر سنگر عکس شاد و خندان از امام (ره) روی دیوار بود. دیده بوسی، صلوات، ذکر حدیث و تلاوت قرآن و سرانجام بسته‌های کوچکی که تدارکات فرستاده بود فضای جبهه را عیدانه می‌کرد.»

حمید داوودآبادی

نامه‌های عیدانه امت حزب الله

حال‌وهوای نوروز در سال‌های دفاع مقدس متفاوت‌تر از هر زمان دیگری بود؛ خانواده‌ها چشم انتظار نامه عیدانه عزیزان و رزمنده‌ها زیر گلوله‌های توپ و خمپاره. داودآبادی می‌گوید : «نامه‌هایی که به مناسبت دهه فجر و نوروز از پشت جبهه برایمان می‌آوردند، از خاطرات فراموش نشدنی و جالب بودند. هر وقت مسئول تدارکات برای گرفتن نامه‌های خانواده‌ها به بنیاد شهید شهر می‌رفت، تعدادی از آن نامه‌ها را هم با خود می‌آورد. بچه‌ها بیش از اینکه منتظر آمدن نامه از خانواده‌هایشان باشند، برای نامه‌های مردمی انتظار می‌کشیدند که به نامه‌های امت حزب‌الله معروف بودند و غالبا بچه‌ها این نامه‌ها را برای همدیگر می‌خواندند. گاهی هم اتفاقی فرستنده نامه هم‌محل‌های یکی از بچه‌ها بود که در آن صورت، او جواب نامه را می‌نوشت. تا چند روز پس از آمدن نامه‌های امت حزب الله، سرمان گرم پاسخ دادن به آنها بود. بیشتر نامه‌ها از دانش‌آموزانی بود که با قلم شیرین خود، پیام‌شان را برای رزمنده‌ها می‌نوشتند. »

تبریک نوروزی نوجوان مسیحی

جانباز و نویسنده دفاع‌مقدس از نام‌های برایمان تعریف می‌کند که رزمندگان را حسابی خوشحال کرد : «یکی از آن نامه‌ها که جذابیت خاصی داشت، از یک دختر نوجوان مسیحی بود که به مناسبت عید نوروز کارت پستالی فرستاده بود که حضرت مسیح (ع) را بر صلیب نشان می‌داد و پشت آن، نامه‌ای به این مضمون نوشته بود : من به‌عنوان یک هموطن مسیحی، فرارسیدن سال نو را به تمام شما رزمندگان که در جبهه‌ها از میهن ما دفاع می‌کنید، تبریک عرض می‌کنم. »

 نوروز در جبهه‌ها | هفت‌سین با مین سـوسکی | «سین»‌هایی که به «شین» شهادت می‌رسید | کارت پستال نوروزی نوجوان مسیحی به رزمندگان

رسم سنگرتکانی

هفته آخر سال که می‌شد حال‌وهوای جبهه، حسابی نوروزی می‌شد؛ یکی سنگرتکانی می‌کرد و رزمنده دیگر با سبزه‌ها و شقایق‌های دشت، اطراف سنگر را صفا می‌داد. بعضی‌ها هم در تدارک هفت‌سین سنگر به سنگر می‌گشتند تا متفاوت‌ترین «سین‌ها» را پیدا کنند. داودآبادی آن روزها را خوب به یاد دارد: «باید خانه‌تکانی می‌کردیم. کسی دستور نمی‌داد. خودمان می‌دانستیم. هرچند که در همه جبهه‌ها نظافت سنگر، حکم اجباری پیدا کرده بود ولی خانه‌تکانی سال نو فرق میکرد و بهانه‌ای بود که شکل و شمایل سنگر را هم بفهمی نفهمی عوض کنیم. اگر جا داشت، کف سنگر را بیشتر گود می‌کردیم تا کمرمان از خمیده رفتن درد نگیرد. در دیواره سنگی هم جایی به‌عنوان طاقچه درست می‌کردیم و مهرها و جانمازها و قرآن‌ها را آنجا می‌گذاشتیم. اینطوری دیگر مجبور نبودیم موقع خوابیدن، مثل ماهی کنسرو به همدیگر بچسبیم. »

شستن پتو و پر کردن سوراخ موش

خاطرات یکی‌یکی در ذهن داودآبادی زنده می‌شود: «پتوها را از کف نم گرفته سنگر بیرون می‌بردیم و در رودخانه آن سوی تپه می‌شستیم. آب گرم رودخانه تنمان را هم صفا میداد. از صبح تا غروب، کسی داخل سنگر نمی‌رفت؛ فقط یک نفر آن را جارو می‌کرد و منتظر می‌ماندیم تا نم آن خشک شود. پر کردن سوراخ موش‌ها هم وظیفه‌ای مهم بود؛ نه گچ داشتیم و نه سیمان. مجبور بودیم یک تکه‌سنگ با لبه‌های تیز را در دهانه لانه‌شان فرو کنیم. اما آنها هم بیکار نمی‌نشستند؛ پاتک میزدند و در کمتر از یکی دو روز از جایی دیگر که اصلا احتمالش را نمی‌دادیم کانال می‌زدند و راه باز می‌کردند.»

کد خبر 665309

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دروازه طهرون

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha