شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۱
۱ نفر

از روزهایی که خانه و محل زندگی خانواده ای بوده، نشانی در آن نمانده است. به انبار کالا هم شباهتی ندارد و فقط چهاردیوار دنجی است که در پناه آن و به دور از چشم قانون خروس های نگون بخت را به جان هم می اندازند تا با برد یا باختشان عده ای را یک شبه قارون کنند و عده‌ای دیگر را به خاک سیاه بنشانند.

شرط بندی

همشهری آنلاین - رابعه تیموری: در این خانه نیمه مخروبه روزهای جمعه معرکه خروس بازی بر پا است و در این معرکه خروس های گلادیاتور بسیاری با بی‌رحمی کشته می شوند و آدم های زیادی که بر سر میدان داری آنها گروبندی کرده اند، هست و نیستشان را به باد می دهند. معرکه خروس بازان در یکی از پس‌کوچه‌های پشت بازار مولوی بر پا می شود و «قیصر» از گلادیاتور های پراسم و آوازه این معرکه است.

تا وقتی در نازی‌آباد زندگی می‌کرد، روزی نبود که همسایه‌ها شکایتش را به حاج «محسن» نکنند. کفترها و خروس‌های بی‌محلش امان اهل محل را بریده بودند و کار به شکایت اهالی و اخطار کلانتری رسیده بود. او هم در یکی از پسکوچه‌های بازار مولوی که صبح تا شب فقط گذر چند کارگر و باربر بازار به آنجا می‌افتد، خانه‌ای اجاره کرد و کفترها و خروس‌هایش را به آنجا برد.

خانه قدیمی‌اش ته کوچه‌ای دراز و باریک قرار گرفته که بسیاری از خانه‌های کلنگی آن به انبار فروشگاه‌های بازار مولوی تبدیل شده است. قبلاً در حیاط همین خانه بساط خروس‌بازی راه می‌انداخت، حالا بیغوله دیگری را برای معرکه‌گیری‌اش پیدا کرده که از خانه‌اش دنج‌تر است و چند کوچه با این خانه فاصله دارد.

خانه حمیدقرقی بیشتر از آنکه به خانه شباهت داشته باشد، شبیه بیغوله است و دیگر نه گل و سیمانی روی آجرهایش مانده و نه جانی برای پی و دیوارهایش، اما حیاطش حسابی بزرگ است. تور کفترهایش را پشت‌بام گذاشته و آنها را برای این خانه جلد کرده است، ولی حتی برای جدال‌های تمرینی هم قیصر را به همان خانه‌ای می‌برد که صبح‌های جمعه معرکه خروس‌بازی در آن برپا می‌شود.  

 خارزن‌ها پیروز میدان هستند

در این معرکه از کاسب معتبر عشق خروس تا آدم‌های خفنی که برای برد و باخت خروس‌شان دست به هرکاری می‌زنند پیدا می‌شود، ولی در باریک و کوتاه خانه به روی همه باز نیست و فقط تازه‌واردانی به اینجا پا می‌گذارند که خروس‌بازان قدیمی آنها را بشناسند.

سن و سال حمیدقرقی به ۳۰ سال نمی‌رسد، ولی ختم خروس‌بازی است و تا چشمش به خروس بیفتد، ته کارش را می‌خواند. صبح‌های جمعه، همان‌طور که حواس حمیدخان به روبه‌راه کردن بساط چای و قلیان خروس‌بازهاست، خروس‌هایی را که یکی‌یکی از توی ساک‌های ورزشی عشق‌بازها بیرون می‌آید از نظر می‌گذراند. اگر قلم پای خروس جاندار باشد و به قول عشق‌بازها «چوب‌زن» باشد باید حریفش «بی‌دست‌زن» ‌ترو فرزی باشد که با مهارت سر و تنش را از زیر ضربات او بدزدد. خروس‌های شش‌دانگ که گردن‌شان بلند است، حریف‌شان را در چشم برهم زدنی «دودم یوغ» می‌کنند و با گردن و بدن‌شان آنقدر به رقیب فشار می‌آورند که او را خسته و اسیر خود کنند.

خروس‌های «بغل‌زن» هم باید اقبال‌شان بلند باشد و فرصتی پیدا کنند که نوک‌های تیز و بلندشان را به زیر فک و چانه حریف ببرند، ولی حمیدقرقی تا حالا خروسی ندیده که بتواند ضربات خارهای قیصر را تاب بیاورد. قیصر با این سیخک نازک و میزانی که صاحبش برایش تراشیده، آنقدر به میدان مسابقه یا جدال‌های تمرینی رفته که به بودنش عادت کرده و به آسانی رضایت نمی‌دهد حمیدخان آن را از پایش درآورد. قیصر میان خروس‌هایی که خود حمیدقرقی هم تربیت کرده، مانند ندارد.

حمیدقرقی کودکی و نوجوانی‌اش را در یکی از روستاهای شمال کشور به کشاورزی و دامداری گذرانده است. او می‌گوید: «من چند مرغ و خروس داشتم که خودم بزرگ‌شان کرده بودم. وقتی برای کار به تهران آمدم، مجبور شدم آنها را بفروشم و تا مدت‌ها دلتنگ‌شان بودم. از روزی که به پرورش خروس و کبوتر مشغول شدم، حالم بهتر شده.» 


 ۱۴۰ دقیقه جنگ گلادیاتوری

حمیدقرقی استاد پرورش خروس لاری است و به قول خودش، فوت‌وفن تربیت این حیوانات مغرور و بدقلق را فوت آب است. او می‌گوید: «باید عشق خروس‌باشی که بتوانی این حیوانات را خوب و شش‌دانگ از آب و گل درآوری. باید در خوراک‌شان کم نگذاری و بهترین دانه و داروهای تقویتی را برای آنها بخری.» حمیدخان با آنکه از جنگ خشن و خونین خروس‌ها لذت می‌برد، خودش را حساس و مهربان می‌داند.

او می‌گوید: «من برای بزرگ کردن هر خروس لاری ده‌ها میلیون خرج می‌کنم و میلیون‌ها قیمت دارند، اما وقتی خروس‌هایم زخمی می‌شوند، بیشتر از آنکه غم ضرر و زیانم را بخورم، دلم به حال حیوان می‌سوزد. اگر یکی از خروس‌هایم توی مسابقه کشته شود، یک ماه اشک چشم من خشک نمی‌شود.»

در خانه‌ای که حمیدخان برای معرکه خروس‌بازی روبه‌راه کرده، تا به حال خون ده‌ها خروس به زمین ریخته و صاحبان‌شان در عرض همان ۱۴۰ دقیقه‌ای که ۲ راند مسابقه و تنفس بین ۲ راند طول می‌کشد، میلیون‌ها تومان ضرر و زیان دیده‌اند. قیمت بعضی از خروس‌ها، مانند قیصر، که میدان‌های زیادی را دیده و بی‌رقیب میدان‌داری می‌کند، به بیشتر از ۵۰ میلیون تومان می‌رسد.

حمیدخان کفاش قابلی است و صاحبکار او حاج «محسن پورکهن» که واسطه آشنایی و گپ‌وگفت ما با حمیدخان شد، از همسایگان او در محله نازی‌آباد و معتمدان بازار مولوی است.  

فوت و فن نبرد گلادیاتورها

یک فرش کهنه تنها وسیله‌ای است که برای معرکه خروس‌ها لازم است و این زبان‌بسته‌ها روی فرش با هم گلاویز می‌شوند تا پس از پریدن اگر روی زمین بیفتند، به دلیل سنگینی بدن‌شان آسیب نبینند. خروس‌بازان قبل از اینکه خروس گلادیاتور خود را به میدان بفرستند، باید با آب دادن و چرخاندن فیتیله در گلویش نفسش را چاق کنند.

هر خروس با ژست و ناز و غمزه پهلوانی مخصوص خود وارد میدان می‌شود و پیش از گلاویز شدن با پرش و یورش‌های کوتاه برای حریف شاخ و شانه می‌کشد. فقط چند دقیقه طول می‌کشد تا جدال واقعی خروس‌ها شروع شود و هر خروس برای خسته و ناتوان کردن حریف هر فوت و فنی در چنته دارد رو می‌کند. معمولاً خروس‌های ضعیف در این میدان‌داری‌ها ضربه زیادی می‌بینند و آسیب‌هایی مانند کور شدن چشم تا سوراخ شدن گلو و بدن و حتی مرگ، آنها را تهدید می‌کند.

اگر ۲ خروس همتراز باشند و پس از ۲ راند مبارزه، هیچ‌کدام میدان را به دیگری ندهد، نتیجه مسابقه مساوی اعلام می‌شود. ‌نژادهای ایرانی، افغان، ترک، سندی و هندی جنگجوترین‌ نژاد خروس‌های لاری هستند.

خوراک خروس‌های لاری در مراحل مختلف رشد از مواد متنوعی مانند سفیده تخم‌مرغ، برنج بدون نمک و روغن، غلات، انواع دانه و جوانه‌های مختلف تشکیل می‌شود و مکمل‌ها و ویتامین‌های گرانقیمت چاشنی لاکچری سفره این جنگجویان زبان‌بسته است.  
 

کد خبر 657323

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۲۲:۳۹ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۶
    5 0
    غیر از بی فرهنگی چی میتونه باشه ؟ حیوان آزاری شاخ دم نداره . متاسفانه ارگان و سازمانی به عنوان حمایت از حقوق حیوانات هم وجود نداره یا این پرندگان به حساب نمیاند که جلو گیری بشه از این آزار و اذیت این مخلوقات خداوند.
  • نازی IR ۱۲:۲۸ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۷
    3 0
    واقعا ادم های بافرهنگی هستیم؟ ادعای فرهنگ ایرانی بودن خفه مون کرده ولی ...