هم مادرش به دیدن او آمده بود، هم زنش ناهید. یک قابلمه پر از دمپختک و جوجه برایش آورده بودند.

امین آباد

همشهری آنلاین  _ رابعه تیموری: همان غذاهایی که غفور خیلی دوست دارد و ناهید روزهای جمعه توی خانه درست می‌کرد. امروز اگر هم‌اتاقی‌هایش دمپایی‌های او را زیر تخت قایم کنند یا حتی روی تشک تختش آب جوش بریزند او عصبانی نمی‌شود و آنها را کتک نمی‌زند. هم‌اتاقی‌های غفور حق دارند به او حسادت کنند و از این بازی‌ها دربیاورند. خیلی وقت است، شاید سال‌ها، شاید هم از همان زمانی که در بیمارستان بستری شدند کسی سراغ آنها را نگرفته است. حتی کسانی که حال‌شان بهتر شده و به خانه فرستاده شدند، پشت در بسته ماندند. اینجا خانه فراموش‌شدگان است. محل تیمار و مداوای دل‌شکستگانی که انگ «روانی» خورده‌اند و کسی باورش نمی‌شود آنها هم بیمارند و دوا و درمانی دارند.  

حرف زدن علی کند است و با مکث‌های طولانی صحبت می‌کند. سیاهی بی‌حال ته چشم‌های سرد و ساکنش را هم به زور و آهسته می‌چرخاند، ولی در کمتر از ربع ساعت مقاله بلندبالایی می‌نویسد که اطلاعات علمی آن پریشانی روح نویسنده‌اش را پنهان می‌کند. علی تا دیپلم درس خوانده و مبلساز است. او زمانی بروبیایی داشته و حالش خوب بوده، ولی از وقتی زن و بچه‌اش ترکش کردند یک پایش بیمارستان است و یک پایش توی خانه. تخت علی کنار تختخواب غفور است. لب‌های بی‌رنگ و پوست خشک صورت غفور نشان می‌دهد پای بساط شیشه به این روز افتاده است. او هر بار که نشئه می‌شد زنش ناهید را گرگی می‌دید که به دختر ۳ ماهه‌شان حمله می‌کند.

روزگار متفاوت ساکنان بیمارستان اعصاب و روان رازی | فراموش‌شدگان امین‌آباد

او هم هر چیزی دم دستش بود به طرفش پرت می‌کرد تا دست از سر بچه بردارد. دفعه آخر آنقدر محکم دستش را دور گلوی این گرگ خیالی گره زده بود که اگر مادرش دیر می‌رسید نفس ناهید برنمی گشت. از ۶ ماه پیش که غفور در بیمارستان بستری شده ناهید سراغش را نمی‌گرفت. فقط مادر غفور هر هفته چادرش را دور کمر خمیده‌اش می‌بست و با یک قابلمه پر از کتلت به دیدن ته‌تغاری‌اش می‌آمد. این بار ناهید را هم آورده است. در بیمارستان رازی از این اتفاق‌ها زیاد نمی‌افتد و مثل بیمارستان‌های دیگر نیست که عده‌ای هر روز با کمپوت و گل و شیرینی منتظر رسیدن ساعت ملاقات باشند. کس و کار بعضی از بیماران بعد از بستری آنها جل و پلاس‌شان را جمع می‌کنند و از خانه‌ای که نشانیش را به بیمارستان داده‌اند برای همیشه می‌روند تا مریض پردردسرشان دیگر به خانواده برنگردد.
 همه هم‌اتاقی‌های غفور به ضرب و زور خانواده از اینجا سر درنیاورده‌اند. تعدادی از مجرمانی که قاضی و دادگاه به اختلال روانی آنها حکم داده، در بیمارستان و در کنار بیماران اعصاب و روان دوران محکومیت‌شان را می‌گذرانند. این بیماران مجرم در روزهای اول انتقال به بیمارستان، ‌بند و زنجیر به پا دارند و چند سرباز هم که مأمور مراقبت از آنها هستند روز و شب را در آسایشگاه می‌گذرانند، اما وقتی مانند قربانعلی، مهمان همیشگی این خانه می‌شوند، ازبند و زنجیر و نگهبان دائمی خبری نیست. قربانعلی ظاهری آرام دارد و صورتش شبیه پدربزرگ‌هایی است که مهربانی‌هایش به غرولندها و بداخلاقی‌هایش می‌چربد. او سال‌ها کنار خانواده‌اش زندگی کرده و اطرافیانش پی نبرده‌اند که کم‌طاقتی و پرخاشگری‌های وقت و بی‌وقت او روزی کار دستش می‌دهد. قربانعلی وقتی برای درمان بیماری کبدش در بیمارستان بستری بوده، در یک جنون آنی هم اتاقی سمج و پرحرفش را با کارد میوه‌خوری سر بریده و از راهروهای دادگاه جنایی و بیمارستان اعصاب و روان سر درآورده است.

  • رعنا به خانه برمی‌گردد

در اتاق‌های بخش زنان بیمارستان رازی از سلیقه‌های زنانه خبری نیست و فریبا که روزی باسلیقه‌ترین کدبانوی فامیلش بود، حالا دل و دماغ مرتب کردن ملافه و بالشت تخت آهنی‌اش را ندارد. اینجا بیماران زن هم مانند بیماران بخش مردان به دو گروه تقسیم می‌شوند و عده‌ای که بیماری‌شان شدید شده یا پشت دیوار بیمارستان کسی انتظارشان را نمی‌کشد، مهمان همیشگی بخش «حاد» بیمارستان هستند. آنهایی که بیماری روح و روان‌شان را تمام و کمال قبضه نکرده یا خانواده‌های‌شان منتظر بهبودی و بازگشت آنها هستند در بخش بیماران «مزمن» بستری هستند. فریبا نمی‌داند در کدام بخش بستری شده، ولی هرکسی جلو در آهنی بخش ظاهر می‌شود، فریبا تصور می‌کند دختر موطلایی سه ساله او را آورده است. دختر فریبا دیگر به سن مدرسه رسیده، ولی از وقتی برایش تعریف کرده‌اند که مادرش دختر کوچولوی خود را ساعت‌ها در کمد پنهان می‌کرد تا دست شیطان به او نرسد، به دیدن مادرش رغبتی ندارد.
فضای بخش کودکان بیمارستان برخلاف بخش‌های بزرگسالان پر از رنگ‌های شاد و تزیینات زیباست. اینجا در و دیوار اتاق‌ها سرد و بی‌روح نیست و پرده‌های رنگی، تابلوها و نقاشی‌های زیبا فضای بخش را به مهدکودک شبیه کرده است، اما برخلاف این بزک ودوزک‌های رنگی صورت رعنا و هم‌اتاقی‌هایش کسل و خسته است. پدر و مادر رعنا به سختی دل‌شان را راضی کرده‌اند که دخترشان را برای درمان بیش‌فعالی و پرخاشگری شدید بستری کنند، ولی حال رعنا بهتر شده و همین روزها به خانه برمی‌گردد.

روزگار متفاوت ساکنان بیمارستان اعصاب و روان رازی | فراموش‌شدگان امین‌آباد

  • این بیمارستان خاکی دامنگیر دارد

غریبی و مظلومیت بیماران اعصاب و روان، خاک بیمارستان رازی را برای کادر درمان آن دامنگیر کرده و تعداد زیادی از پرستاران بیمارستان لااقل ۲ تا ۳ دهه از عمرشان را به پرستاری از این بیماران گذرانده‌اند. بسیار پیش می‌آید که پرستاران موقع عوض کردن رخت و لباس یا دادن داروی بیمار به جای تشکر و قدرشناسی بد و بیراه بشنوند و کتک بخورند، ولی نیرویی شبیه عشق و دلسوزی آنها را وادار می‌کند که مادرانه و پدرانه از خطای بیمار ناآگاه خود بگذرند. قوانین زیادی برای حمایت از پرستاران بخش اعصاب و روان به تصویب رسیده، ولی از سال‌ها پیش در پیچ و خم کاغذبازی‌های اداری اجرا نشده باقی مانده‌اند. «عارف پوریایی» از ۲۴ سال پیش در بیمارستان رازی کار می‌کند. او می‌گوید: «ظاهر بیماران اعصاب و روان خشن است، ولی قلب و رفتارشان به بچه‌ها شباهت دارد و اگر محبت و دلسوزی ببینند به خوبی همکاری می‌کنند.» قرار گرفتن بیمارستان رازی در محله دورافتاده امین‌آباد مشکلات رفت‌وآمد کادر درمان بیمارستان را دوچندان کرده، اما پوریایی و همکارانش هر روز از چهارگوشه شهر خود را به امین‌آباد می‌رسانند تا از بیماران تنها و فراموش شده‌ای که از خانواده‌های‌شان هم طرد شده‌اند پرستاری و مراقبت کنند.
 

  • هیاهوی آرامش‌بخش

آرامش‌بخش‌ترین بخش بیمارستان رازی کارگاه‌های پرهیاهوی کاردرمانی و توانبخشی است. در این کارگاه‌ها که در ۲ سوله مجزا از بخش‌های بستری بیمارستان قرار گرفته‌اند، بیمارانی که می‌توانند لحظاتی روی صندلی تاب بیاورند، نقاشی می‌کشند، آواز می‌خوانند یا مجسمه و تندیس‌های گچی و گلی درست می‌کنند. در کارگاه موسیقی چند روز پیش بیماری که در زمان سلامتی‌اش خواننده اپرا بوده، بالاخره سکوت یک‌ساله‌اش را شکسته و آواز سر داده است. بیمارانی که هر هفته چند ساعتی را در کارگاه‌های جوراب‌بافی، خیاطی، نجاری، پلاستیک‌سازی یا گلدوزی می‌گذرانند روزگاری اوستاکار یا صنعتگری قابل بوده‌اند و حالا صدای دویدن سوزن چرخ خیاطی بر روی پارچه یا سابیده شدن چوب زیر دندانه‌های تیز اره مویی آنها را به روزهای خوش گذشته می‌برد. در کارگاه سفالگری در کنار کاسه و کوزه و تابلوها و ظروف سفالی که غفور و دیگر بیماران سفالگر درست کرده‌اند، سردیس‌ها و تندیس‌های گلی هنرمندانه‌ای وجود دارد که یادگار یکی از بیماران قدیمی بیمارستان است. او فرزند پدری بوده که مدرک هنر نوبل آلمان را داشته و پسرش را هم از این استعداد بی‌نصیب نگذاشته است. بیمار پیکرتراش که مدتی پیش از بیمارستان مرخص شده، برای آماده کردن سفارشی مهم ۶ شب مداوم شیشه مصرف کرده تا خوابش نبرد و با نگرانی و فشار روحی کار کرده است. در سپیده‌دم روز هفتم شاهکار هنری او آماده بوده و به سفارش‌دهنده تحویل داده است، ولی روح و روانش دیگر آرامش پیدا نکرده و مدتی طولانی در بیمارستان رازی بستری شده است. امثال پیکرتراش هنرمند در بیمارستان رازی کم نیست و در میان بیماران آن آدم‌های با نام و نشانی وجود دارند که مشکلات و فشارهای روحی زندگی را تاب نیاورده‌اند و برای درمان و تجدید قوا گذرشان به خانه فراموش‌شدگان افتاده است.

روزگار متفاوت ساکنان بیمارستان اعصاب و روان رازی | فراموش‌شدگان امین‌آباد

  • مدیر بیمارستان اعصاب و روان رازی:

سن ابتلا به بیماری‌های حاد روانی پایین آمده است
حتی اگر ندانید «امید رضایی» رتبه دوم بورد تخصصی کشوری اعصاب و روان را دارد و عناوینی مانند دانشجوی برجسته کشور، پژوهشگر برتر، داور برگزیده برترین‌های پژوهشی و سرپرستی مرکز تحقیقات سایکوز را در کارنامه علمی خود ثبت کرده، با دیدن رفتار و گفتار سنجیده او متوجه می‌شوید پیچ و خم‌های روح و روان آدم‌ها را خوب می‌شناسد. رضایی مدیریت بیمارستان اعصاب و روان رازی را برعهده دارد و بر این باور است که شرایط کنونی و روش‌های درمانی بیمارستان رازی با ذهنیت قدیمی مردم از «تیمارستان امین‌آباد» تفاوت زیادی دارد.
 از سال‌ها پیش نام «تیمارستان امین‌آباد» برای مردم وحشت‌آفرین بود. این ذهنیت عمومی تغییر کرده است؟
۲۰ سال پیش که به‌عنوان رزیدنت روان‌پزشک وارد این مرکز شدم، بیماران مزمن زیادی ساکن اینجا بودند و کادر درمان کیفیت علمی فعلی را نداشتند. درمانگرانی که در سال‌های اخیر وارد مرکز شده‌اند نسبت به گذشته خبره‌تر و علاقه‌مندتر هستند و از دانش روز برخوردارند. از سوی دیگر ارتقای بیمارستان به مرکزی پژوهشی، آموزشی و درمانی باعث شده فضایی شیشه‌ای در بیمارستان شکل بگیرد و با رفت‌وآمد دانشجویان، استادان دانشگاهی و پژوهشگران به جمع بیماران، علاوه بر علمی و اصولی شدن روش‌های درمانی، بر کیفیت برخورد با بیماران نظارت عمومی به وجود آید، اما متأسفانه عموم جامعه از تغییر شرایط بیمارستان اطلاعات مناسبی ندارند و ذهنیت سنتی کاملاً پررنگ است.


 شرایط فیزیکی بیمارستان برای تغییر این ذهنیت ظرفیت قابل توجهی دارد. چرا در فضای ظاهری بیمارستان جذابیت خاصی ایجاد نکرده‌اید؟
این بیمارستان با بودجه دولتی اداره می‌شود و اغلب بیماران اینجا از محروم‌ترین قشر جامعه هستند. پرداخت ۶‌درصد از هزینه درمان بیماران برعهده خانواده مددجویان است، اما بسیاری از آنها توانایی پرداخت این هزینه را ندارند. در سال‌های اخیر با حمایت خیّران تعدادی از بخش‌های داخلی بیمارستان نوسازی شده، اما به دلیل کمبود منابع مالی نتوانسته‌ایم در حیاط و فضای سبز بیمارستان که ظرفیت قابل توجهی دارد، امکانات جذابی به وجودآوریم.


 در طول این سال‌ها چه تغییر محسوسی در نوع بیماری‌های روانی و ویژگی‌های مراجعان مشاهده کردید؟
متأسفانه سن بیمارانی که با بیماری‌های حاد روانی مراجعه می‌کنند پایین‌تر آمده و این گروه از بیماران جوان‌تر شده‌اند.
 

۱۰۶ سال از عمر بیمارستان روان‌پزشکی رازی می‌گذرد.

۱۰۳ هکتار مساحت بیمارستان رازی است که بزرگ‌ترین بیمارستان اعصاب و روان خاورمیانه به شمار می‌آید.

کد خبر 649230

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha