چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۴
۰ نفر

در زمانه‌ای که تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی دست در گردن هم انداخته‌اند و صبح و شب تبلیغ می‌کنند که چطور یک‌شبه پولدار شویم و می‌خواهند راه و چاه نشان دهند تا چگونه ده تومان ته جیبتان را به هرترفند و حقه بازی صد تومان کنید

مهدی علیپور

در روزگاری که نشستن سر کلاس فوت و فن «تریدر» ی از نان شب هم واجب‌تر شده؛ مردی گوشه این شهر پشت دخل می‌نشست که فارغ از این غوغای کاسبکارانه، رضایت خدا و خلق خدا برایش اوجب واجبات بود.
«عمو داود» نمونه یک قهرمان وطنی است؛ نه مثل رابین هود و بتمن و قس علی هذا و نه مانند فلان قهرمان فوتبال و کشتی و... او یکی از ما بود؛ یک پیتزافروش ساده. یک همسایه سبیلوی مهربان که نمی‌گذاشت آب در دل همسایه‌اش تکان بخورد. یکی از همین مردم عادی که زندگی به او آموخته بود در زمانه غداری که صغیر و کبیر به هم رحم نمی‌کنند، به چارچوب‌های اخلاقی‌اش پایبند بماند و نان حلال سر سفره زن و بچه‌اش ببرد.
«عمو داود» خلاف جهت آب شنا کرد؛ از قماش بازاری جماعت نبود، روحیه کاسبکاری و عقل معاش نداشت، به جای همه اینها که نداشت، یک قلب بزرگ داشت. خاطره جمعی و رمز محبوبیتش، حکایت یک روایت چندخطی است؛ اگر دو نفری مهمان مغازه‌اش می‌شدید و سفارش دو تا پیتزا می‌دادید با همان صدای گرمش می‌گفت عمو جان! یک پیتزا برای دو نفرتان کافی ست و بعد هم یک مشت مارتادلای آغشته به سس می‌گذاشت جلویت و می‌گفت مجانی است، ته‌بندی کن تا پیتزایت آماده شود.
از شما چه پنهان، پیتزاهای عمو داود بی‌کیفیت‌ترین پیتزای تهران بود. نان و پنیر پیتزایش چنگی به دل نمی‌زد و کالباس‌هایش دشمن قسم خورده معده بودند. این را همه مشتریانش می‌دانستند، اما جالب اینکه همه طبق یک قانون نانوشته با این موضوع کنار آمده بودند. پیتزاهای «عمو داود» نبود که مشتریانش را از بالا و پایین شهر می‌کشاند به کوچه لولاگر، این مرام و لوطی منشی خود داود بود که همه را اسیر کرده بود. او یک دانگ مغازه‌اش را با حضرت عباس(ع) شریک شده بود و عوایدش را می‌داد به سالمندان کهریزک و کودکان مبتلا به سرطان و... و. بی‌جهت نبود که هفته گذشته، وقتی خبر درگذشتش آمد، از مشتریان کوچک و بزرگ تا سلبریتی‌های سینما و حتی سفارت فرانسه! فوت صاحب نخستین پیتزافروشی پایتخت را تسلیت گفتند و ابراز همدردی کردند.
پیتزا داود می‌توانست فقط یک شعبه نباشد، اگر صاحبش اهل دودوتا چارتای کاسبی بود. خودش می‌گفت: «خدایا تا آنجا به من بده که محتاج کسی نباشم.» «عمو داود» می‌خواست «حبیب خدا» بماند و ماند.

کد خبر 643244

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha