سال ۱۳۹۹ با روزها و لحظه‌های پرالتهابی برای پرستاران همراه بود.

سين سلامت

همشهری‌آنلاین _ شهره کیانوش‌راد: روزهایی که قرنطینه و در خانه ماندن توصیه می‌شد پرستاران با حضور در بیمارستان در خط مقدم مقابله با کرونا قرار داشتند. مدافعان سلامت در نقش قهرمان ظاهر شدند و جان خود را برای حفظ سلامتی دیگران به خطر انداختند.  

آنها همراه با بیماران اشک ریختند و از بهبود و ترخیص آنها شاد شدند. با چند تن ازپرستاران درباره تلخ‌ترین و شیرین‌ترین خاطرات‌شان گفت‌وگو کرده‌ایم.

  • دکتر محمد ثائبی/ بیمارستان مسیح دانشوری / تحویل سال همراه با سین سلامتی

«سین» سلامت ارزانی‌تان باد! | خاطره بازی با کادر درمان در سال کرونایی

سال ۹۹ سال بسیار سختی برای همه به‌خصوص کادر درمان بود. بسیاری از مردم عزیزان خود را در اثر ابتلا به این بیماری از دست دادند. من نیز ۲ همکار بسیار عزیزم را از دست دادم. در بیمارستان و در حالی که در سوگ از دست دادن همکاران‌مان در اثر این بیماری بودیم، باید به بیماران، رسیدگی و آنها را به بهبود امیدوار می‌کردیم. هیچ چیز در این شرایط سخت نمی‌تواند مرهم دل‌های داغداری باشد که عزیزان خود را از دست داده‌اند اما گاهی گذر زمان تنها مرهمی است که می‌تواند برای دردهای آدمی التیام بخش باشد.  
درکنار همه سختی‌ها و روزهای تلخی که در سال ۹۹ داشتم، لحظات خوشی راهم سپری کردم مثل نخستین بار که پسرم مرا صدازد: «بابا» یا نخستین بار که به تنهایی قدم برداشت. اینها اتفاقات خوشی بود که تجربه کردم. بهبود بیماران از بیمارستان و شنیدن خبر ترخیص آنها از اتفاقات شیرین سال ۹۹ برای من و همکارانم بود. خوشحالم که کشورمان درعرصه تولید واکسن به موفقیت رسیده و پابه پای کشورهای توسعه‌یافته روبه جلو در حرکت است. به‌طوری که بسیاری از همکاران من منتظر رسیدن واکسن ایرانی هستند. آرزوی من در آستانه سال ۱۴۰۰ برای همه ایرانیان این است که سفره هفت‌سین هیچ‌کدام از هموطنانم خالی از سین سلامتی نباشد.  

در سال ۱۴۰۰ بیش از امسال پروتکل‌ها را رعایت کنیم، از اجتماعات دوری کنیم. اکنون که کرونا فرصت دیدار را ازما گرفته است شنیدن صدایمان را از هم دریغ نکنیم.  

  • سمیه عبداللهی/ پرستار بیمارستان شهدای تجریش/ سال را در لباس گان شروع کردیم

«سین» سلامت ارزانی‌تان باد! | خاطره بازی با کادر درمان در سال کرونایی

دی‌ماه سال ۹۹ با شنیدن خبر شهادت سردار سلیمانی داغی بر دل‌های ما نشست. بهمن‌ماه بود که کم‌کم زمزمه‌های یک پاندمی به گوش‌مان رسید. ویروس ناشناخته مهمان ناخوانده‌ای بود که در آخرین ماه سال همه کشور را درگیر کرد. اسفندماه در حالی که همه درگیر ودار تهیه مقدمات نوروز بودیم یکباره همه چیز تغییر کرد. شهر در سایه اضطراب و دغدغه‌های بی‌پایان تعطیل شده بود.

در بیمارستان اعلام کردند امسال تعطیلات عید نداریم و همه در حالت آماده‌باش هستند. از ابتدای اسفند ماه کادر درمان در خط مقدم جنگی قرار گرفتند که هیچ امیدی برای پیروزی در آن وجود نداشت. با تمام قوا می‌جنگیدیم و نمی‌خواستیم کم بیاوریم تا عزیزانمان کم نشوند. نوروز سال ۹۹ را در لباس‌های مخصوص مقابله با کرونا تحویل کردیم. خیلی از زمان‌هایی را که باید در کنار عزیزانمان بودیم در بیمارستان سپری کردیم. با عشق به مردم و با دلگرمی‌هایی که با حمایت رهبر عزیزمان داشتیم با وجود تمام کاستی‌ها با تمام وجود ایستادیم. در تمام این مدت هر زمانی که آمار مبتلایان و فوتی‌های کرونا کم می‌شد احساس می‌کردیم که مردم هم با ما همراه هستند.  

امیدوارم سال ۱۴۰۰ برای ما سال ظهور حضرت حجت(عج) باشد تا امنیت و آرامش و عدالت و سلامتی برای همه مردم دنیا برقرار شود. لحظه تحویل سال دعا می‌کنیم که همه مردم دنیا به آرزوهای قشنگشان برسند. بعد از این ایام بیشتر قدر با هم بودن‌ها سلامتی و آرامش و امنیت را بدانیم.  

  • مریم شمس / پرستار بیمارستان میلاد / آرزوی بغل کردن مادران و فرزندان

«سین» سلامت ارزانی‌تان باد! | خاطره بازی با کادر درمان در سال کرونایی

تلخ‌ترین اتفاق در سال ۹۹ از دست دادن دوست و همکارم بود. ما از سال ۸۴ با هم دوست بودیم و مدت‌ها در یک بخش بیمارستان با هم بودیم. او به کرونا مبتلا شد و پس از ۲ هفته بستری شدن در بیمارستان، فوت کرد. از دست دادن او تلخ‌ترین اتفاق برای من بود. با اینکه خیلی ناراحت بودیم اما فکر می‌کردیم این اتفاق ممکن است در هر خانواده‌ای بیفتد.

بنابراین انگیزه ما برای ادامه کار بیشتر شد. هر بیماری که بستری می‌شد به‌رغم اینکه سعی می‌کردیم با ترس خود مقابله کنیم، حواسمان را جمع می‌کردیم بیشتر به او رسیدگی و روحیه بیمار را تقویت کنیم. خبرنگاری ریه‌هایش درگیر شده بود و بسیار نگران و مضطرب شده بود اما ما به او روحیه می‌دادیم و می‌گفتیم افراد زیادی در شرایط تو بهبود پیدا کرده و مرخص شده‌اند. تولد نوزادان و عروسی همکاران رویدادهای شیرینی بود که موجب می‌شد شاد شویم و با روحیه بیشتر به کارمان ادامه دهیم. به دنیا آمدن برادرزاده‌ام در خرداد ماه حال و هوای مرا عوض کرد. به‌صورت مجازی از دیدن او لذت می‌بردم تا اینکه پس از یکی دو ماه توانستم او را ببینم.  

باید برای مبتلا نشدن به بیماری کرونا بهداشت را بیشتر رعایت کرد. شستن دست‌ها یکی از الزامات کار ماست اما برخی رعایت نمی‌کنند. کرونا باعث شد دست شستن جزو آداب ما شود. آرزو دارم در سال جدید کرونا از بین برود و یک دل سیر بتوانم مادرم را بغل کنم. بغل کردن پدر و مادر پیری که بیش از یک سال است از آن محروم بوده‌ایم قشنگ‌ترین اتفاق بعد از پایان کروناست. فرزندان و مادران، همه احتیاج داریم تا با خیال راحت دور هم باشیم، بعد از آن یک سفر و یک دورهمی حالمان را خوب می‌کند.  

  • انیس ناوند / مدیر پرستاری بیمارستان میلاد / اشک‌ها و لبخندها

«سین» سلامت ارزانی‌تان باد! | خاطره بازی با کادر درمان در سال کرونایی

سال ۹۹ برای ما سالی پر از خاطرات تلخ و شیرین بود. فوت بیماران سخت‌ترین و غم انگیزترین اتفاق در بیمارستان برای پرستاران بود که در روزهای کرونایی شاهد آن بودند. یکی از خاطرات سال ۹۹ مربوط به مادر بارداری بود که مبتلا به کووید ۱۹ و در بیمارستان بستری شده بود.

بیماری او با سرعت ریه‌هایش را درگیر کرده بود. متأسفانه این مادر فوت کرد. برای نجات جان نوزاد به سرعت ۵، ۶ پزشک متخصص و پرستار بالای سر مادر حاضر شدند. تمام تلاششان را به کار گرفتند که نوزاد را سالم به دنیا بیاورند. خوشبختانه نوزاد زنده به دنیا آمد و اکنون نزد خاله‌اش است. الان هم که به یاد این خاطره می‌افتم گریه‌ام می‌گیرد. مرگ مادر و تولد نوزاد همزمان برای ما هم تلخ بود و هم شیرین. به خاطر از دست دادن مادر غم داشتیم و برای نجات و تولد نوزاد خوشحال بودیم. هیچ‌وقت نفهمیدم به بعد خوشحالی آن فکر کنم یا ناراحتی فوت مادر. این ماجرا غم و شادی را برای من تداعی می‌کند. 

امسال سال بسیار سختی بود. بیمارستان میلاد بالاترین آمار مراجعه‌کننده بیماران کرونایی را داشت. درگیری با کار، افزایش ساعت‌های‌کاری و رعایت پروتکل‌ها باعث شد که نتوانم به پدر و مادرم که شهرستان هستند سر بزنم. دوری از خانواده و افزایش ساعت کار فشار بسیاری را به پرستاران وارد کرد. کار پرستاری فی نفسه سخت است و در شرایط کرونا به ۲برابر افزایش پیدا کرد. حالا تصور کنید با یک دل تنگ و یک لباس سنگین در ساعت‌های بیشتری که فشار محیطی زیادی دارد باید کار کنید. 

از نظر کیفی هم ما مجبور بودیم تلاش بیشتری کنیم و این حجم کار همه ما را دچار فرسودگی جسمی و روحی کرد. اما معتقدیم برای شغل پرستاری انتخاب شده‌ایم و حالا که به واسطه این شغل به بیماران خدمت می‌کنیم خداوند طاقت و توان تحمل این فشار را به ما می‌دهد تا بتوانیم با نیروی بیشتری به بیماران خدمت کنیم. 

پرستاران در خط مقدم مقابله با بیماری کرونا قرار دارند. اگرچه قبل از این هم با بیماری‌های واگیر و ویروسی در ارتباط بودیم اما سرعت شیوع کرونا ذهن‌ها را درگیر کرده بود. پرستاران از همان ابتدای کار یاد گرفته‌اند که منافع بیمار را بر خودشان ترجیح دهند و به همین دلیل سختی دوری از خانواده و فشار کار را تحمل می‌کردند. در سال ۱۴۰۰ نخستین آرزویم این است که کرونا نباشد.

مردم با اطمینان و احساس امنیت و بدون ترس وارد جامعه شوند و زندگی روزمره‌شان را از سر بگیرند. کرونا با تمام بدی‌هایی که داشت توانست بخشی از عادت‌ها را تغییر دهد. امیدوارم بعد از پایان کرونا که امیدوارم به‌زودی اتفاق بیفتد، بخش‌های خوب آن باقی بماند. امسال بیماری‌های کودکان به مقدار بسیار زیادی کم شد. چون مادران مدام به فرزندان خودآموزش می‌دادند که دست به دهان نزنند و دستانشان را بشویند. 

استفاده از دستمال هنگام عطسه کردن، انداختن دستمال آلوده در سطل زباله، شستن دست‌ها و سطوح و... عادت‌های خوبی است که باید ادامه پیدا کند. کرونا دقت و دید ما را وسیع کرد و هوشیار شدیم نسبت به دشمن‌های‌ریزی که دیده نمی‌شوند. 

  • معصومه عاصم‌آبادی / پرستار بیمارستان مسیح دانشوری / پرستاران کوچک

«سین» سلامت ارزانی‌تان باد! | خاطره بازی با کادر درمان در سال کرونایی

بخش ما از نخستین روزی که کرونا شروع شد به بخش بستری بیماران کرونایی اختصاص یافت. اسفند ماه بود که سوپروایزر این خبر را به ما اعلام کرد. استرس شدیدی از همان اول به ما وارد شد. همه می‌ترسیدیم و سردرگم بودیم. هنوز این موضوع برای ما جا نیفتاده بود. روزهای اول فکر نمی‌کردیم که با این مسئله کنار بیاییم. تلخ‌ترین روز برای من همان روز اول بود.

تا شیفت بعدازظهر ماندیم تا وسایل بخش را حاضرکنیم و بخش‌ها را به گان و شیلد مجهز کردیم. همان روز اول بیماران مبتلا به کووید ۱۹ را در این بخش بستری کردند. ما با استرس در بخش کرونا کار می‌کردیم. همکاران با استرس وارد این بخش می‌شدند. پر استرس‌ترین روزها برای ما همان روزهای شروع کرونا بود. اسفند ۹۹ با بیماری آشنا نبودیم و خیلی درگیر شدیم. خیلی از همکارانمان به دلیل کرونا و حجم کار عروسی‌شان عقب افتاده بود. اما در کنار این همه سختی شاهد رویدادهای شیرین هم بودیم.

در بخش کرونا خبرنگاری بستری شده بود که استرس داشت. شرایطش خوب نبود و روحیه‌اش را از دست داده بود. ما در حالی که بیماران جوانی دیده بودیم که جانشان را در اثرکرونا از دست داده بودند ولی به او روحیه می‌دادیم. 

خوشبختانه بهبود پیدا کرد و ما خیلی خوشحال شدیم. به‌طور کلی وقتی بیماران با پای خودشان مرخص می‌شدند حال ما خوب می‌شد. بعضی بیماران بعد از ترخیص در واتساپ به ما پیام می‌دادند و برخی هم روز پرستار را تبریک گفتند. در این مدت دختر ۱۰ ساله‌ام نقش پرستار را داشته و در کنار دختر ۴ ساله‌ام در خانه هستند. بچه‌ها خسته شده‌اند. آنها هم مضطربند. چون اخبار فوت پرستاران را می‌شنوند. سال ۹۹ این‌قدر خسته شدیم که آرزو دارم سال ۱۴۰۰ کرونا تمام شود. نخستین آرزویم این است که با خانواده‌ام به مسافرت بروم و با آرامش خیال ۲ فرزندم را بغل کنم. 

کد خبر 589913

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha