دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۷ - ۱۹:۳۶
۰ نفر

آذر مهاجر: نمایش «عروس، کابوس، افسوس، بلوتوس»، دومین اثر آرش میرطالبی به‌عنوان نویسنده و کارگردان است که به اجرای عموم درآمده است.

اولین کار او به نام «خیابان‌های خیس» در جشنواره تئاتر تجربی سال گذشته جایزه سوم بازیگر مرد و جایزه سوم کارگردانی را از آن خود کرد و این نمایش هم در جشنواره تئاتر تجربی سال‌جاری به‌عنوان اثر منتخب معرفی شده است.

«عروس، کابوس، افسوس، بلوتوس» ساعت 18:30 در کارگاه نمایش تئاترشهر اجرا می‌شود و به هر دلیل خود نمایش بیش از آنچه ممکن است از زبان کارگردان بشنویم گفتنی دارد.

گفت‌وگو با آرش میرطالبی و شاید هم صحبت کردن درباره یک تئاتر تجربی، به این نکته خواهد انجامید که از پیام‌های یک اثر بیش از حرف‌های خالقش می‌توان آموخت.

  • بگذارید اولین سؤال را درباره آخر نمایش بپرسم. تصویری که به نمایش گذاشتید از این عروسک‌های ژنتیکی - حیوانی جدید بود که  به  jenpets  معروف هستند؟

نه. آن تصویر کودکی است که به نوعی بیماری مادرزادی مبتلا شده است. در این بیماری رشد مغز جنین مختل می‌شود و به تبع آن تمامی اندام‌ها رشد نامناسب دارند و در نتیجه جنین به موجودی شبیه قورباغه بدل می‌شود و هیچ شباهتی به نوزاد انسان ندارد.

  • و این بیماری چه ربطی به نمایش شما دارد؟

هیچ ربطی ندارد. من فقط از آن برای پایان داستان استفاده کرده‌ام.

  • با این حساب گفت‌وگوی ما شکل دیگری پیدا خواهد کرد. چون من تصور می‌کردم این تصویر یک jenpets است که به کمک علم ژنتیک و با استفاده از DNA انسان و حیوان ساخته شده و بازیچه جدید بچه‌های عصر فناوری است و با این حساب...

نه... نه داستان نمایش ما از جایی شروع می‌شود و در یک مسیر خطی به انتها می‌رسد. در پایان نمایش، من می‌خواستم نشان بدهم این جنین که شکل‌گیری آن در معرض یک اتفاق فناورانه رخ داده است، آینده‌ای غم‌انگیزی دارد. وقتی که به‌نظر می‌رسد جنین مرده، می‌بینیم که نمرده و در حقیقت همان موجود بیمار متولد شده است. گنجاندن این تصویر در پایان نمایش، تمهید من به‌عنوان کارگردان است برای نتیجه گیری از داستان ارسطویی نمایش.

 پدر و مادری از شکل گیری جنینی که ما در نمایش داریم فیلم می‌گیرند و این فیلم با فناوری بلوتوس در جامعه پخش می‌شود. نتیجه اتفاقی که در آن فیلم برای همه قابل تماشا شده، نطفه‌ای است که به جنین تبدیل می‌شود و یک روز به دنیا خواهد آمد، رشد خواهد کرد و به یکی از اعضای جامعه بدل خواهد شد. اما در نمایش ما این جنین از اتفاقی که در موردش رخ داده آگاه است و بنابراین نمی‌خواهد به دنیا بیاید. این جنین تصویر خوبی از خودش ندارد و گمان می‌کند قورباغه است و به خاطر خودش و پدر و مادرش، نمی‌خواهد به دنیا بیاید. مدام از این اتفاق گله دارد و پدر و مادرش را مواخذه می‌کند.

  • بیایید درباره نمایش‌های تجربی صحبت کنیم و همین مسئله که ممکن است من تماشاچی برداشتی از نمایش داشته باشم که همان منظور شمای کارگردان نباشد. آیا این برای شما که کار تجربی می‌کنید مهم است که تماشاچی لزوما از پیام شما همان برداشتی را داشته باشد که شما قصد گفتنش را داشته‌اید؟

ما در این باره نظرسنجی کرده‌ایم و تقریبا 90درصد کسانی که نمایش را دیده‌اند، پیام ما را دریافت کردند و فقط درصد کمی در برقراری ارتباط مشکل داشتند، برای آنها هم یکی از شخصیت‌های اصلی نمایش گنگ بود.

  • کدام شخصیت؟

خود بلوتوس. واقعیت این است وقتی شما می‌خواهید اعتراض‌کنید، از روش‌ها و شیوه‌های متفاوت استفاده می‌کنید. این کار در دنیا هم سابقه دارد. مثلا موسیقی متال براساس همین دیدگاه شکل گرفته است چون نمی‌شد آن حرف‌های اعتراض آمیز را با همان سبک‌های مرسوم و موجود ارائه کرد. این اعتراض باید فریاد زده می‌شد. این مسئله منحصر به موسیقی نیست و در سایر هنرها و از جمله ادبیات نمایشی و تئاتر هم کاربرد دارد. احساس کردم برای اعتراض به استفاده نادرست از فناوری باید یک جاهایی از نمایش خیلی تلخ باشد. ممکن است به مخاطب بربخورد یا بترسد یا بخندد یا... مسئله این است که می‌خواهیم او متأثر شود. بنابراین روند نمایش پیش می‌رود و در نهایت به همان تصویر تلخ ختم می‌شود. داستان نمایش همان طور که گفتم ساده و خطی است اما من برای تاثیرگذاری بر مخاطب از روش‌ها و شیوه‌هایی تجربی استفاده کردم تا به نتیجه‌ای که می‌خواهم برسم.

  • اما شخصیتی را که شما آن را بلوتوس می‌نامید، تنها بلوتوس نیست بلکه کاملا واضح به‌صورت نمادی از فناوری نمایانده می‌شود. یک‌بار دستاورد نانوفناوری است و بار دیگر به‌عنوان موشک بالستیک معرفی می‌شود. بنابراین می‌شود خیلی کلی‌تر هم به همین داستان ساده و خطی شما نگاه کرد!

بله. هدف ما این بود که به آسیب‌های فناوری و تبعات آن اشاره کنیم. فکر می‌کنید مثلا تبعات بلوتوس نمی‌تواند به اندازه بمب شیمیایی مخرب باشد؟ وقتی یک نفر در معرض بمب شیمیایی قرار می‌گیرد. آسیب می‌بیند، فرزندان و نسل‌های بعدی او هم با تبعات این آسیب‌ها دست به گریبان خواهند شد. درباره  فناوری  بلوتوس و تبعات آن هم ممکن است این اتفاق رخ بدهد. من درباره ماوراء‌الطبیعه حرف نمی‌زنم. درباره طبیعیات زندگی بشر صحبت می‌کنم. همین بلوتوس ساده گاهی می‌تواند خیلی خطرناک باشد.

  • اگر این طوری به دستاوردهای بشر نگاه کنیم، همین موتورسیکلت نمایش شما که منبع درآمد شخصیت قصه است زمانی برای خودش فناوری بوده است؟

بله. دقیقا همین طور است. فناوری وارد زمان می‌شود و باید دید آیا زمان می‌تواند آن را در خودش حل کند؟ از موتورسیکلت و بلوتوس تا دیگر مظاهر فناوری مانند اینترنت و... همه می‌توانند برای نسل بشر خطرناک باشند. بستگی به این دارد که چطور از آنها استفاده کنیم. حرف نمایش ما اعتراض به چگونگی استفاده از دستاوردهای مختلف فناوری است و مسائل متعددی که درباره نحوه دسترسی به آنها و استفاده از آنها وجود دارد. اعتراض ما به‌خود بشر است؛ به‌خود آدم‌هایی که با این فناوری کارهایی می‌کنند که تأسف‌بار است.

  • پس دیگر اعتراض شخصیت نمایش شما وقتی می‌گوید: من طبق آخرین آزمایش یک انسان هستم اما نمی‌دانم چرا فرزندم بی‌منطق قورباغه شده، اعتراض بی‌جایی است.

این حرف او اصلا اعتراض نیست. درددل است. حرف‌های این شخصیت و منولوگ‌های آن بیشتر درد دل است و نوعی اعتراض به‌خودش است به همین دلیل هم اصلا توی نمایش حضور دارد.

  • بنابراین چیزی که من از نمایش شما دریافت کردم خیلی هم بی‌ربط نبوده است. در واقع نقدی نسبت به استفاده نادرست از فناوری و تبعات آن فرض کردم در حالی که منظور شما فقط بلوتوس بوده است.

برداشت شما درست بوده و این منظر شماست که از یک جزء  به نام بلوتوس به یک کلیتی به نام فناوری رسیده‌اید.

  • نمایشنامه را کی نوشتید؟

حدود دی و بهمن سال گذشته. حدود 5 یا 6 ماه طول کشید تا سوژه تبدیل به متن شد و یک ماه و نیم تا دو ماه هم با بچه‌ها کار کردیم تا به نتیجه رسیدیم.

  • این نتیجه که می‌گویید چه بود؟ نتیجه محتوایی، اجرایی یا؟

هر دو. قصد داشتم یک کار تجربی ارائه کنم.

  • نمایش شما داستانی کلاسیک دارد اما کاملا مدرن اجرا می‌شود. تغییرات نهایی را بر چه مبنایی اعمال می‌کردید؟ این تغییرات در راستای اجرای بهتر بود یا بیان دقیق‌تر موضوع؟

در طول تمرین متوجه می‌شدیم که ابهام‌هایی در کار هست. نمایش فضاهای خالی داشت و برای دادن اطلاعات بیشتر به مخاطب باید کامل‌ترش می‌کردیم. سعی کردیم نمایش طوری باشد که هر لحظه مخاطب کدهایی دریافت کند که براساس آنها ابهامی درباره داستان در ذهنش نماند.

  • برای یک نمایشنامه ارسطویی، اجرایی مدرن و پیچیده را در نظر گرفتید؟

برای اینکه انسان به تنهایی و در ذات خودش به اندازه کافی پیچیده هست و وقتی فناوری هم وارد زندگی‌اش می‌شود، یک پیچیدگی به همه پیچیدگی‌های او اضافه می‌شود و دیگر نمی‌شود ساده درباره این همه پیچیدگی حرف زد.

کد خبر 58542

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز