یکبار از داریوش مهرجویی پرسیدند چرا دیگر کمدی نمی‌سازد و او در جواب گفت: «کمدی برای همان یکبار بس بود.» حالا مهدویان با شیشلیک سراغ ژانر کمدی درام رفته است. چه اشکالی دارد به این خون تازه سینمای ایران فرصت مطالعه و سرک کشیدن به ژانرهای مختلف را بدهیم و شمشیرها علیه او غلاف شود؟

مهدی تهرانی/ Mehdi Tehrani

همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: ابتدا باید مقدمه‌ای بسیار کوتاه اما گویا در باره تاریخ سینمای ایران ارائه دهم و از نتیجه آن به محمد حسین مهدویان و شیشلیک آخرین ساخته او برسم.

سال ۱۳۵۰ آغاز تعریف تئوری موج نوی سینمای ایران است. تاریخ موج نوی سینمای ایران به ما می‌گوید: گاو ساخته  داریوش مهرجویی محصول ۱۳۴۸، قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی محصول ۱۳۴۸، حسن کچل ساخته علی حاتمی محصول ۱۳۴۹ و آرامش در حضور دیگران ناصر تقوایی محصول ۱۳۵۱ از نمایندگان اصلی این موج به‌شمار می‌روند. در آن زمان به‌ترتیب مهرجویی ۳۲ سال، کیمیایی ۲۹ سال، حاتمی ۲۹ سال و تقوایی ۳۰ سال سن داشتند. موج نوی سینمای ایران با این جوانان شکل گرفت. خون تازه بوجود آمد و در مسیر صحیح به سینمای ایران تزریق شد. مرحله بعد چه بود؟ اینکه این خون‌های تازه نبض سینمای ایران را در اختیار بگیرند. آیا موفق شدند؟ جواب با چند اما و اگر مثبت است. چرا که در ادامه تا سال ۱۳۵۷ هر کدام حداقل ۲ فیلم ساختند که استاندارد سینمای جهان را در قواعد ژانر داشت. در ادامه با پیروزی انقلاب روند فیلم‌سازی هرکدام از آن‌ها به سمت و سویی رفت. مهم این بود که تمام این فیلمسازان بالای استاندارد سینمای وطنی قرار داشتند.

حال به شیشلیک و کارگردان آن برگردیم. محمدحسین مهدویان در زمان خاص خود و در بازه زمانی ویژه‌ای که سینمای در حال احتضار ما نیاز به یک خون تازه داشت ظهور و بروز پیدا کرد. ایستاده در غبار (۱۳۹۴)، ماجرای نیمروز (۱۳۹۵)، لاتاری (۱۳۹۶)، ماجرای نیمروز: رد خون (۱۳۹۷)، درخت گردو (۱۳۹۸) و شیشلیک (۱۳۹۹) فیلم‌های او در این ۶ سال هستند. او تازه ۳۸ ساله شده و امضایش در سینما بالاتر از استانداردهای فیلم‌های وطنی است. همان اتفاق موج نوی سینمای ایران دارد برای او و یکی دو نفر دیگر رخ می‌دهد. اتفاقی که ۱۰ سال پیش برای اصغر فرهادی روی داد.

همانقدر که فیلم‌های قبلی مهدویان (به جز لاتاری) مورد اقبال منتقدان و تماشاگران قرار گرفتند تا اینجای کار حداقل ۹۵ درصد منتقدان جوان، شیشلیک را برنتابیدند و مهدویان را تمام شده دانستند. حتی یکی دو نفر از منتقدان قدیمی او را متهم کردند که از ابتدا ادا درمی آورده و چیزی از سینما نمی‌دانسته و با رمل و اسطرلاب همان چند فیلم قبلی را خوب ساخته است و بسیار چیزهای دیگر...

به زعم من، او زودتر از ما نشسته و محاسبات زیبایی‌شناسی فیلمش را انجام داده است. شیشلیک در صدابرداری، گریم و طراحی لباس غوغااست. بهترین فیلم این چند سال اخیر در این موارد بوده است. شما وقتی دوربین‌تان در یک آپارتمان بی سروصدا است و وقتی دوربین شما در فضای ناتورالیستی بیرونی قرار می‌گیرد، باید خیلی متبحر باشید که گریم و صدابرداری و حتی طراحی لباس فیلم‌تان مقبول و بالاتر از استانداردهای سینمای ایران باشد. کارگردان یک فیلم مسئول و مدیر است. شکست و پیروزی به پای اوست. یقین دارم مهدویان تمرین خوبی با یک فیلمنامه شلوغ دم دستی کرده است. این تمرین برای او لازم بود. و چقدر خوب که این تمرین و تجریه قبل از ۴۰ سالگی او انجام گرفت.  

حالا دوباره به تئوری خون تازه و نبض سینمای ایران برگردیم. در اینکه مهدویان خون تازه است شکی نیست. نبض سینمای ایران را نیز باید باور کنیم که او با توجه تجربه گرانقدر این ۶ ساله به سهم خود می‌داند و بلد است. حالا او یک کمدی شلوغ ساخته است. یک کمدی  که ملت را ساده لوح می‌پندارد و مردم (ساکنان شهرک کارگری)   چوب حماقت شان را می‌خورند. از این رو هرچه برسرشان می آید را مستحق‌شان می‌داند. شیشلیک قرار بوده یک کمدی انتقادی - سیاسی باشد. فرم شیشلیک بی نقص است و محتوایش اما بالا و پائین دارد و آزاردهنده . اما مگر قرار است فیلمساز بخاطر دیکته نانوشته قدر بیند و در صدر نشیند؟! این روند هرگز میسر نیست. طرفه اینکه شیشلیک را هنوز مردم ندیده‌اند و قضاوت در باره دیدگاه مخاطب قبل از اکران سراسری آن از سوی هیچ منتقد استخوان خردکرده‌ی کارکشته ای انجام نمی‌گیرد.

اگر شیشلیک در گیشه فروش عالی داشته باشد سینمای ایران سود برده است. اگر در گیشه نفروشد بازهم سینمای ایران این بار در ذات به سود رسیده است. و چرا؟ چون مهدویان ششدانگ‌تر از این نشان داده که در غرقاب سینمای تجاری یا فیلمنامه‌های نیم بند اسیر شود. اصلا بگذارید از زبان او و به نقل از داریوش مهرجویی بگویم: ساخت کمدی همین یکبار برای مهدویان بس است. این را بدانیم سینما بدون کارگردان‌های جوانش می‌میرد.

عکس: امیر زنده رود. Amir Zendehrood

وضعیت حقوقی عکس: در مالکیت عمومی است.The photos are in the public domain, as stated explicitly in Persian at the bottom of the source

کد خبر 584793

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha