دو سال بعد از ملودرام اجتماعی «اتاق تاریک» که با فروش میلیاردی همراه بود، حالا روح‌الله حجازی سری به ژانر کمدی اجتماعی زده و زندگی غم‌افزای یک مظلوم شیدای سینما را روایت کرده است. او در این مسیر بر پایهٔ یک رئالیسم سفت و سخت اجتماعی، گریزی به هم به ناتورالیسم زده که برخلاف عرف رایج، هم جبر هم اختیار در آن مبناست.

روشن فیلم فجر 39

همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: ششمین فیلم روح‌الله حجازی به مانند آثار قبلی او به خانواده پرداخته است. با یک تفاوت ویژه که فیلمنامه را به طور خاص برای رضا عطاران نوشته و در خلق این کاراکتر، زمینه‌های بروز و ظهور کمدی و درام را در لایه های فیلم فراهم کرده است.  کاری که در سینمای ما جرات می‌خواهد وحجازی حداقل این مهم را انجام داده است. و از این منظر فیلم روشن را اثری قابل احترام میدانم.

فیلم روح الله حجازی یک کمدی قویا قهرمان محور است. کاراکتر روشن عاشق و شیدای سینماست. میانسال است. زن و فرزند دارد و یک امید بسیار مهم. قرار است یک آپارتمان در حومه تهران تحویل بگیرد بلکه زندگی اش سروسامان گیرد. اما روشن نه در داستان اصلی و نه در داستانک‌های فرعی هماهنگ و منظم عمل نمی‌کند. در حالی که راز موفق شدن یک کمدی اجتماعی داشتن داستانک‌های جذاب است که همگی در خدمت  داستان اصلی باشند چرا که کمدی اجتماعی به شدت به قواعد این ژانر متکی است.

اگر روشن را یک کمدی سیاه بدانیم بازهم باید این فیلم در فرم به قواعد ژانر وفادارمی‌ماند. اما در فرم نیز گاهی شاهد تناقض هستیم. اشکال در فرم توانسته حداقل به یکدستی محتوا نیز آسیب برساند یعنی روایت هم پر از دلمردگی است و هم سرشاراز سرخوشی‌های زودگذر که از بین این دو قرابتی بدست نمی‌آید.  کاراکتر روشن ظرفیت این را داشت که نماینده یک شخص به شدت حقیقی در جامعه واقعی باشد حتی اگر رفتارشناختی او یک ابلوموف ایرانی را نشان دهد.  روشن روایتی غم‌افزا و آینه‌ای حقیقی از مشکلات اجتماعی است اما عریان گویی روشن گاهی با فرم و محتوای کمدی اجتماعی جور نیست.

در روشن قهرمان داستان مربوط به طبقه فرودست است. خیالباف است.  مشکلات و مصائب دنیا بر سرش هوار شده است. با این‌همه گویی او در یک بی حسی بی موضعی است. نه از بلایای حقیقی آگاه شده و نه اینکه راهکاری برای بیرون آمدن از مشکلات دارد و اگر هم دارد این حس به مخاطب منتقل نمی‌شود. داستانک دختر روشن و همسرش را با موضوع اصلی فیلم که آفریننده بحران است در نظر بگیرید. مسکن یک خانواده به عنوان اصلی‌ترین حق یک شهروند به خطر افتاده است. روشن پولی داده و مسکنی خریده ولی حتی خانه کاغذی هم بدست نیاورده است. خانه ثبت نامی حومه تهران دیگر برای او دست نیافتنی شده است. در میان این غوغا روبروی کاراکتر روشن، همسرش ایستاده که دیگر تاب و توان زندگی با اورا از دست داده و در پشت سر این مرد دختر وی. زن راه خود می گیرد و به کل از زندگی روشن خارج می‌شود و علنا دیگر به این فکر می‌کند که خودش گلیم خودش را از راهی شده حتی راه غیر عفاف بیرون بکشد. مرد داستان چه می کند؟ هیچ. با نماهای نمادین، عشقش به سینما را به تماشاگر می‌گوید. دخترش به او نزدیک است و هراز گاهی در خلوت دختر و پدر جایی که تماشاگر انتظار دارد چیز امیدوار کننده‌ای بشنود بازهم روشن منفعل است.  

البته قطعا تماشاگر با مظلومیت ذاتی روشن همذات‌پنداری می‌کند. همانطور که با مظلومیت نورمن ویزدوم همذات‌پنداری می‌کرد. اما نورمن حداقل یک مشت به سمت قهرمان بد داستان پرت می‌کرد اما روشن قصه ما اصلا نمی داند دنیا دست کیست؟ او نه اهل تصمیم گیری است و نه تمایل به قضاوت و داوری زندگی خود و دیگران دارد. سکوت او در سایه مظلومیت او تنها حربه برای جاب توجه تماشاگر است و عطاران البته استاد درآوردن این نقش هم هست. از دختر و زن و خانواده روشن که بیرون بیائیم مواجهه او با دیگران نیز ریتم فیلم را کندتر می کند که در کمدی اجتماعی این روند بی وجه است و چیزی نصیب داستان نمی‌شود. سیگار کشیدن و مخدر مصرف کردن و دیدار با زن نانجیب و بدکاره و حرافی هیچ چیزی برای تکان دادن بستر اصلی فیلم به عنوان یک کمدی اجتماعی فراهم نمی کند.

حیف که داستانک‌های روشن ناقص و ناپخته رونمایی و سپس رها می‌شوند، عمده این داستانک‌ها درذات شدیدا مابه ازای فردی و اجتماعی دارند و اگر دارای نظم در فرم بودند توانایی ترغیب تماشاگر و کشش او برای پیگیری داستان را فراهم می‌کردند. و روشن به تعبیری از بهترین‌ها در گونه خود نام می‌گرفت.

کد خبر 583171

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha