مجموع نظرات: ۰
شنبه ۱ تیر ۱۳۸۷ - ۲۰:۰۶
۰ نفر

حسن پوشنگر: نمی‌دانم این خاصیت عمر است یا بیداری که گاهی شعر حکیم بزرگوار سعدی (ره) در گوشم زمزمه می‌کند که:

ای که پنجاه رفت و در خوابی ... و من به معنای واقعی چند ماهی است که از پنجاه عبور کرده‌ام و همچنان خواب میانسالی را مزه‌مزه‌ می‌کنم. (شناسنامه‌ام برای برادر مرحومم می‌باشد که چند صباحی به این خاک با گذاشت و فرار کرد! و من به‌لحاظ جراحت عاطفی خانواده‌ام و کمی‌پرروئی! زودهنگام! به‌دنیا آمدم و شناسنامه او را برای من نگهداشتند تا جای پای خالی او را پر کنم!)

در تجربه ما آدم‌های خاکی! دیگر آمدن‌ها و رفتن‌ها و موقعیت‌های اجتماعی خط و خالی ندارد و کسی را سرحال نمی‌آورد.

گاهی اوقات به آدم‌ها می‌اندیشم و زمانی که می‌خواهم به حسین انتظامی رفیق رفاقت‌شناسم فکر بکنم، تحسینم را برمی‌انگیزد که کسی با وجود فقدان عزیزش، صبوری را با توکل بر خدا همراه کرده تا با راست‌قامتی، هنرمندانه جدیت در کار را همچنان حفظ کند.

خداوند بر موفقیت‌هایش بیافزای یاد و هیچگاه چنین آزمونی را برای کسانی که ظرفیت آن را ندارند، برگزار نکند (از جمله من) که اگر لطف کریمانه و خاطر عاطرش نباشد سرافکنده و مردود خواهیم شد و برگه سفید می‌ماند و روسیاهی ما!

حسین جان! ارزش خود را بدان و قدر خود را بشناس و خود بهتر می‌دانی که در این مسیری که همه با هم می‌پیماییم، کار ما تجربه اندوختن است. تمایلات روزگار همچون ناملایماتش ناپایدار است و دانسته‌ام که همه و همه و همه بالا و پایینی‌های آن به ارزش لبخند یک دوست نمی‌ارزد.

می‌دانم تو این نقل‌ها را با گذراندن این تجربه سنگین، چون زیره به کرمان بردن می‌دانی.

همچنان که توانایی‌ها و موفقیت‌های تو را شاهد بوده‌ام، امیدوارم که در سکوی پرافتخار دیگر در صحنه رشد و بالندگی همراه خلق شیرینت ظاهر شوی. بازی روزگار لبخند همیشگی‌ات را از لبت نبرد.

خداوند بزرگ یار و یاور همیشگی‌ات باشد و عبرت‌گیرندگان آموخته‌اند که خدا را فراموش نکنند.

سلام مرا به خانواده محترم‌ات برسان و از جانب من دو قلوهای  عزیز را ببوس اما فراموش  نکن که اول دختر کوچولو را، که من سخت عاشق دختر کوچولوهایم.

قربانت - پوش‌نگر
20/3/87

کد خبر 55213

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز