سه‌شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۷ - ۱۹:۴۶
۰ نفر

همشهری آنلاین - سید ابوالحسن مختاباد: فریده خلعتبری در گفت وگو با همشهری آنلاین از نشر ایران در عرصه ملی و جهانی می‌گوید

اگرچه نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران به پایان رسید اما کمتر فرصتی به دست آمده تا از منظری کارشناسانه به نقد و ارزیابی این رخداد مهم فرهنگی پرداخت.

فریده خلعتبری، مدیر انتشارات شباویز از معدود ناشرانی است که نگاهی تیزبین و کارشناسانه به مسائل نشر دارد و لذا نقد و ارزیابی وی از این نمایشگاه و کاست و فزود آن تفاوت های اساسی با برخی منظرهای دیگر دارد.

خانم خلعتبری که به عنوان ناشر تقدیری سال 86 و ناشر برگزیده نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران انتخاب شده بود در گفت وگویی طولانی به پرسش‌های همشهر‌ی‌آنلاین پاسخ داد. بخش اول این گفت وگو:

  • خانم خلعتبری! ارزیابی شما از نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران چیست؟ آیا اصولا این نمایشگاه را با معیارهایی بین المللی نمایشگاه‌های کتاب می‌توان سنجید؟

به‌نظر من، نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، بیشتر یک فروشگاه بزرگ است که در آن ناشران، یا بهتر بگویم، شرکت‌کنندگان به‌فروش مشغول‌اند. به‌این سبب «ناشران» را با «شرکت‌کنندگان» عوض کردم که ناشر به‌ فروش کتاب می‌پردازد، اما شرکت‌کننده همه‌چیز می‌فروشد، از جمله کتاب.

 در این نمایشگاه فروش غیرکتاب به‌مراتب بیشتر از کتاب بود و به‌ویژه در سالن کودک و نوجوان همه‌گونه اسباب‌بازی، خوراکی، پوشاکی، وسیله‌ی سرگرمی و... فروخته می‌شد، که بیشتر آنها حتی تولید خود فروشنده نیز نبود، بلکه آنها را از تولیدکنندگان مختلف خریداری کرده، یا امانت گرفته بود، تا در نمایشگاه عرضه کند و بفروشد.

بسیاری از شرکت‌کنندگان، برای کالاهایی که می‌فروختند، نام «کمک‌آموزشی» را به‌کار می‌بردند تا به‌گونه‌ای فروش کالاها را توجیه کنند. البته همه‌چیز می‌تواند تحت عنوان «کمک‌آموزشی» قرار گیرد چون برای خوردن و پوشیدن و بازی کردن و... هم آموزش می‌توان داد. اما، آن‌چه اهمیت دارد، خدشه‌دار نکردن مفهومی است که نام «نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران» القا می‌کند. «کتاب» معنای خاص خود را دارد و نباید حتی با وسایلی که بیشتر از دیگر کالاها «کمک‌آموزشی» هستند، همسنگ گردد، چه رسد به‌این‌که جای خود را در نمایشگاه به‌این‌گونه کالاها بسپارد.

 بنابراین، به‌نظر من مسوولان محترم باید بیشتر بر این نکته تاکید کنند که جز کتاب، هیچ شرکت‌کننده‌ای کالایی عرضه نکند تا به‌جای واژه‌ی «شرکت‌کننده» بتوانیم از واژه‌ی درست‌تر یعنی «ناشر» استفاده کنیم.

نکته‌ی دوم به‌واژه‌ی «بین‌المللی» برمی‌گردد. ارایه‌ی کتابهایی به‌زبانهای خارجی به‌وسیله‌ی فروشندگان ایرانی یک نمایشگاه را بین‌المللی نمی‌کند. کما این‌که حضور افرادی که راسا دست‌اندرکار تولید کتاب نیستند نیز موجب بین‌المللی شدن نمایشگاه نمی‌گردد. نمایشگاه، زمانی بین‌المللی است که شرکت‌کنندگان با هدف خرید و فروش کتاب از سراسر جهان در آن حضور یابند و تنها شماری بازدیدکننده‌ی بی‌برنامه نباشند. من، حضور نویسندگان، یا اعضای اتحادیه‌های خارجی را نفی نمی‌کنم، اما این افراد موجب بین‌المللی شدن نمایشگاه نمی‌گردند.

آنها بازدیدکنندگان هستند و بازدیدکننده‌ی بین‌المللی امتیازی به‌نمایشگاه نمی‌دهد. به‌طور مثال، همه‌ساله هزاران نفر از سراسر جهان به‌دلایل شخصی و گه‌گاه حرفه‌ای در نمایشگاه فرانکفورت حضور می‌یابند.اینها همه بازدیدکنندگان خارجی هستند، اما آمارشان بر بین‌المللی بودن نمایشگاه فرانکفورت تاثیری ندارد.

 آن‌چه به‌راستی فرانکفورت، بولونیا، لندن و... را نمایشگاه بین‌المللی می‌کند، حضور ناشرانی است که از اقصی‌نقاط جهان برای فروش حق‌نشر آثار خود یا خرید حق‌نشر آثار دیگران به‌نمایشگاه می‌آیند.به‌نظر من، انتخاب گزیده‌تر میهمانان خارجی نمایشگاه و بازنگری در تعریف اهداف، می‌تواند معنای بین‌المللی بودن را به‌نمایشگاه تهران نیز تسری دهد.

سومین نکته‌ای که باید در پاسخ به‌این سوال مطرح کنم، به‌واژه‌ی «نمایشگاه» برمی‌گردد. نمایشگاه، فروشگاه کتاب نیست، بلکه هدفهای دیگری را نیز دنبال می‌کند. در جهان، نمایشگاههایی هستند که فروش کتاب در‌آنها ممنوع است و نمایشگاههایی نیز وجود دارند که در کنار فعالیتهای نمایشگاهی، فروش نیز دارند.

من، شیوه‌ی دوم را برای ایران پسندیده‌تر می‌دانم، زیرا که هنوز شبکه‌ی پخش کشور سراسری نیست و کارآمدی لازم را هم ندارد. به‌همین سبب، برقرار کردن ارتباط مستقیم با خریداران و فروش کتاب، برای ناشران لازم و بسیار کاربردی است. از آن گذشته، به‌سبب آن‌که ایران هنوز به‌پیمان جهانی حق‌نشر نپیوسته است و شرکت‌کننده‌ی خارجی مناسب نیز ندارد تا بتواند به‌خرید و فروش کلی‌تر حق‌نشر بپردازد، فروشگاهی بودن نمایشگاه ناگزیر است. حتی به‌نظر من، هیچ‌گونه محدودیتی نباید در فروش کتاب برای ناشران اعمال گردد.

  •  نظر شما درباره فروش کتاب‌‌های سال‌های قبل در نمایشگاه چیست؟چون از قرار دست اندرکاران نمایشگاه این فروش را ممنوع اعلام کرده بودند؟

در نمایشگاه امسال، فروش کتابهای چاپ‌شده در سالهای 1381 و پیش از آن ممنوع بود، در حالی که کتابهای قدیمی‌ کند‌فروش ناشران، که بیشتر جنبه‌ی مرجع بودن دارند، یا به‌دلایل موجه دیگر از فروش سریع‌تری برخوردار نیستند، نباید از حضور در نمایشگاه محروم گردند، آن هم نمایشگاهی که در آن عرضه‌ی غیرکتاب بر عرضه‌ی کتاب رجحان واضح دارد. به‌نظر من، هر ناشر باید مجاز باشد که تمامی آثار خود را از آغاز فعالیت تا روز برگزاری نمایشگاه به‌بازدیدکنندگان عرضه دارد تا هریک بنا به‌سلیقه‌ و نیاز خود، هرچه می‌خواهند بخرند، اما، فروش غیرکتاب باید متوقف گردد.

آن‌چه لازم به‌ذکر است، حفظ دست‌کم ظاهر نمایشگاهی بودن نمایشگاه است، به‌این معنا که باید از حضور کسانی که حرمت کتاب را نگاه نمی‌دارند و به‌سبک فروشندگان دوره‌گرد کالاهای دست‌چندم یا فروشندگان بازارهای میوه و تره‌بار فریادکشان، از حراج شدن و تخفیف آن‌چنانی خبر می‌دهند و به‌جای غرفه‌آرایی، کارتنهای کتاب را انباروار بر هم می‌گذارند و به فروش می‌پردازند، جلوگیری به‌عمل آید.

 غرفه‌آرایی، ارایه‌ی درست کتابهای موجود در غرفه، خدمت به‌خریداران، رعایت ادب و نزاکت نمایشگاهی و بسیاری نکته‌های ریز و باریک‌تر از مو که نادیده گرفته شده‌اند، باید دیده شوند و جزو شروط لازم شرکت در نمایشگاه قید گردند تا هیچ‌گونه تخلفی صورت نگیرد. به‌نظر من اگر رفتاری به‌جز آن‌چه در شان کتاب است، مشاهده گردد، اجازه‌ی ادامه‌ی فعالیت به‌آن غرفه نباید داده شود، مگر آن‌که تحولی بنیادین را پذیرا گردد.

این نکته، بدعت و خواست نامعقولی نیست که تازه مطرح شده باشد. در نخستین سالهای برگزاری نمایشگاه، غرفه‌آرایی و حفظ شان کتاب با رفتار بجا و درست حاضران در غرفه‌ها از الزامات بود که به‌تدریج کم‌رنگ گردید و دیگر بخشی از قوانین لازم‌الاجرا را تشکیل نمی‌دهد.

  • مکان نمایشگاه از جمله منازعاتی بودکه دریکی دوسال اخیر به عرصه عمومی هم کشیده شد، خود شما به عنوان ناشری با سابقه معتقدید که مکان فعلی نمایشگاه بهتر است یا مکان قبلی؟

به‌نظر من مکان فعلی به‌هیچ‌وجه نامناسب نیست و حتی از مزایای ویژه‌ای نسبت به‌مکان قبلی برخوردار است. مکان قبلی، به‌سبب پراکنده بودن سالن‌ها و فاصله‌ی زیادی که از هم داشتند، کم‌کم دور از دسترس قرار گرفته بود. بازدیدکنندگان نمی‌توانستند در یک روز به‌تمامی سالنها بروند و پیاده طی طریق کنند. از آن گذشته وسایل تردد همگانی چون مترو در اختیار نبود. پراکندگی سالنها امکان استفاده مواد غذایی و متفرقه‌فروشها می‌داد و بیش از آن‌چه به کتاب پرداخته شود، به‌جنبه‌های تفریحی و سرگرمی بازدید از نمایشگاه توجه می‌گردید.

مکان فعلی، در حال حاضر از جدی بودن بیشتری برخوردار است و برای من به‌نوعی نمایشگاههای دوره‌ی اول را تداعی می‌کند که در سه سالن کنار هم برگزار می‌گردید. به‌نظر من مکان مناسب است و برتری آن نسبت به‌مکان قبلی تردیدی نمی‌توان داشت. به نظر من این مکان بهتر را باید با نیازهای نمایشگاه منطبق کرد، اگر قرار است از این پس نمایشگاه همه‌ساله در همین مکان برگزار گردد، مشکلات بسیاری وجود دارد که می‌توان در فاصله‌ی زمانی امروز که نمایشگاه به‌پایان رسیده است، تا زمان برگزاری نمایشگاه بیست‌ و دوم همه را مرتفع ساخت و هیچ‌گونه کمبودی به‌جای نگذاشت. به‌طور مثال به‌چند مورد اشاره می‌کنم.

سالنی که به‌کودک و نوجوان اختصاص یافته بود، برخلاف شبستان که زیبا و آراسته بود، ناقص و ناتمام است و بسیار نازیبا. حتی به‌نظر من که کارم ساخت و ساز نیست، در چند ماه می‌توان این سالن را هم همپای شبستان زیبا و آراسته کرد. پوشاندن ستونهای سیمانی و سقف هراس‌آور آن، ساختن و هموار کردن کف سالن و نصب درهای زیبا برای حفاظت آن کاری ناشدنی یا بلندمدت نیست. به‌راحتی می‌توان سالنی همسنگ شبستان آماده کرد تا بازدیدکنندگان از زیباییهای سالن نیز لذت ببرند و زیباییهای کتابهای عرضه‌شده را بهتر ببینند.

پارکینگ کنونی جواب‌گوی نیاز مراجعه‌کنندگان نیست. پس از آغاز نمایشگاه، به‌ندرت کسی می‌توانست وارد پارکینگ شود. ساختن یک پارکینگ طبقاتی با گنجایش کافی در محل پارکینگ کنونی، کاری ناشدنی نیست و به‌راحتی می‌تواند در چند ماه آینده به‌پایان برسد و سال بعد مراجعه‌کنندگان را شاد سازد.

کسانی که غرفه‌های مواد غذایی را اجاره کرده بودند، با فرهنگ مکان نمایشگاهی آشنایی نداشتند. فریادهای گوش‌خراش آنها در عرضه‌ی مواد غذایی به‌راستی به‌دور از شان مکان و زمان بود. آموزش رفتار صحیح دادن به‌این افراد و حتی بهتر از آن، اجاره دادن غرفه‌ها به‌کسانی که با فرهنگ مکان و زمان نمایشگاه کتاب آشنا هستند، امری بسیار واجب است و باید به‌آن پرداخته شود.

معضل بعدی ناشران هزینه‌ی سنگین مواد غذایی در دسترس و بدی کیفیت آنها بود. در گذشته‌های دور، یعنی در سالهای اولیه‌ی نمایشگاه، تامین غذای ناشران را خود پیمانکاران وزارتخانه‌ برعهده می‌گرفتند. در نتیجه، هم غذا با قیمت مناسب به‌دست ناشران می‌رسید و هم کیفیت مقبول بود. پس از آن هم، رستورانی در محل قبلی به‌ناشران اختصاص یافته بود که غذا را با کیفیت و قیمت مناسب در اختیار آنها می‌گذاشت.

 در مکان فعلی هیچ‌گونه پیش‌بینی برای این مهم نشده است و آن‌چه عرضه می‌شد هم، چنان که گفته شد، فاقد کیفیت و کمیت لازم و بسیار گران بود. خرید مواد غذایی از رستورانهای دورتر نیز ممکن نبود، زیرا که در زمان مراجعه‌ی ظهرهنگام، ورود به‌پارکینگ ناممکن بود. برای این معضل ناشران نیز باید تدبیری اندیشیده شود، که چون هنوز فرصت کافی وجود دارد، به‌سادگی می‌تواند مرتفع گردد.

افزایش سرویسهای بهداشتی و حفظ نظافت و تامین مواد مصرفی آنها مانند صابون مایع، با عنایت به‌شمار بازدیدکنندگان نکته‌ای است که نباید نادیده گرفته شود، زیرا که از نظر حفظ سلامت عمومی جامعه نیز اولویت بالایی دارد.

  • میزان فروش شما در این دو سال بیشتر بود یا در دوره‌هایی که در محل نمایشگاه بین‌المللی مستقر می‌شدید؟

پاسخ دادن به‌این پرسش بسیار دشوار است، زیرا که من سال گذشته در نمایشگاه حضور نداشتم. از آن گذشته باید به‌عوامل مختلفی نیز توجه شود. یکی از این عوامل، افزایش نسبی قیمت کتابها در دو سال اخیر است. در مورد شباویز، افزایش کیفیت و جایگاه استثنایی کتابهای ما خود عاملی بسیار تاثیرگذار است که نمی‌تواند نادیده گرفته شود.

جوایز بی‌شماری که در سطح بین‌المللی در سالهای 1385 و 1386 شباویز به‌دست آورده است، موجب اقبال بیشتر مردم به‌کتابها بوده است. اما، در هر حال، باید اذعان داشته باشم که فروش امسال شباویز استثنایی و بسیار بالاتر از حد تصور و حتی برآوردهای اولیه‌ی خود ما بود.

 استقبال مردم آن‌چنان بود که حتی لحظه‌ای غرفه خالی نمی‌ماند و از شدت مراجعه‌کننده راه برای حرکت و عبور در غرفه نبود. خریداران هیچ‌گاه به‌خرید یک یا چند عنوان بسنده نمی‌کردند. کم‌تر کسی بود که غرفه‌ را با کم‌تر از دهها عنوان کتاب ترک کند و باز هم کم‌تر کسی بود که مراجعه‌ی دوم یا سوم یا حتی بیشتر به‌غرفه نداشته باشد. از آن گذشته، خریداران کتابهای شباویز دو گروه بودند که این عامل خود می‌تواند موجب افزایش باورناشدنی رقم فروش ما شده باشد. گروه اول خریداران کتابهای شباویز، مخاطبان اصلی، یعنی کودکان و نوجوانان و افراد خانواده‌های آنها بودند که با ابراز لطف بی‌شایبه‌ی خود، به‌راستی خستگی کار توان‌فرسا را از ما دور می‌کردند و لبخند شادمانی بر لبهامان می‌نشاندند.

من هرگز با این همه ابراز لطف و محبت و تشویق و تایید روبه‌رو نشده بودم و حتی در تصور هم نداشتم که روزی این‌چنین مورد تحسین قرار گیرم. زمانی که پدر و مادری که به‌همراه کودک سه‌ماهه‌ی خود به‌غرفه آمده بودند، یک دوره‌ی کامل از کتابهای ما را برای فرزندشان خریدند، از ابراز محبت آنها اشگ در دیدگان داشتم و خدا را هزاران بار سپاس می‌گفتم که به‌من بخت دیدن چنین روزی را داده است.

گروه دوم خریداران ما، هنرمندان و دانش‌جویان دانشگاهها و هنرستانهای سراسر کشور بودند که کتابهای ما را به‌عنوان کتابهای مرجع تحصیلی خود می‌خریدند تا در آموختن هنرهای گوناگون از آنها بهره گیرند.

 البته، پیش از آن در کشور چین چنین برخوردی با کتابهای ما شده بود، به‌این معنی که دو کاتالوگ تصویری از تصاویر کتابهای شباویز با اخذ حق‌نشر از خود ما، در کشور چین منتشر گردیده بود تا به‌عنوان کتاب درسی در اختیار دانشجویان هنر در آن کشور قرار گیرد. جلد سوم و چهارم این دو کاتالوگ نیز هم‌اکنون در دست انتشار در چین است.

اما، این استقبال در ایران تازگی کامل داشت و بعد دیگری به‌فعالیتهای شباویز بخشید. ناگفته نماند که دانشجویان رشته‌ی ادبیات کودک نیز استقبال مشابهی از آثار ما کردند و با خرید کتابها، آنها را در جایگاه کتابهای درسی دانشگاهی خود قرار دادند. فراتر از آن، بسیاری از مسوولان دانشکده‌های هنر در سراسر کشور به‌غرفه آمدند تا ضمن خرید برای کتابخانه‌های خود، از ما دعوت کنند در دانشکده‌‌ها نمایشگاههای اختصاصی کتاب در سال آینده برگزار کنیم تا دانشجویان محلی بتوانند دسترسی آسان‌تری به‌کتابهای ما داشته باشند. در این‌جا، به‌راستی و از صمیم دل از تمامی کسانی که ما را مورد تفقد و عنایت خود قرار دادند تشکر می‌کنم و امیدوارم بتوانم با عملکرد آتی خود، شباویز را در همان جایگاهی که این عزیزان به‌ما داده‌اند، حفظ کنم.

  • میزان توجه به‌بخش کودک و نوجوان چه‌گونه بود و چه ضوابطی برای اعطای غرفه به‌ناشران کودک و نوجوان لحاظ شده بود؟

توجه به‌بخش کودک و نوجوان از طرف متولیان امر، در حدی آن‌چنان ناچیز بود که می‌توانم بگویم شاید اصلا نبود! فضای زیبای شبستان و سالن نازیبای کودک و نوجوان انگیزه‌ی پرداختن به‌این بخش را از مسوولان نیز دور کرده بود. اگرچه ناشران کودک و نوجوان همان مبلغی را پرداختند که ناشران بزرگسال حاضر در شبستان برای هر متر غرفه‌ی خود پرداخته بودند، اما به‌همان پیمانکاری که هر دو بخش را غرفه‌بندی کرده بود، مبلغ واحدی برای هر دو بخش پرداخت نگردیده بود تا دست‌کم غرفه‌بندی همسانی داشته باشند.

 بنا به‌گفته‌ی پیمانکار، به‌ازای هر متر غرفه‌بندی در شبستان مبلغ 70 هزار ریال به‌آنها داده شده بود که با آن می‌توانستند، به‌گونه‌ای که دیدیم، شبستان را زیبا بیارایند و در شان نمایشگاه کتاب غرفه‌بندی کنند. اما، در ازای هر متر غرفه‌بندی بخش کودک و نوجوان تنها 20 هزار ریال به‌آنها پرداخت شده بود.

 در نتیجه از وسایلی استفاده کرده بود که شاید دست‌کم ده سال از زمان دور ریختن آنها گذشته بود، چه رسد به‌آن‌که مصرفی داشته باشند. دیوارهای کثیف و نازک و نامناسب، میله‌های فلزی سیاه چشم‌آزار بسیار کثیف که غبار سالها انبارنشینی را نمی‌شد به‌سادگی از آنها زدود، غرفه‌هایی لرزان و ناپایدار در اختیار ناشران کودک و نوجوان قرار داده بود. موکتهای داخل غرفه‌ها آن‌چنان مندرس و کثیف بود، که اگر نبود، بسی مناسب‌تر بود. نورپردازی ناکافی و بد بود. هیچ‌کدام از پروژکتورها متحرک نبودند و نمی‌شد از آنها برای روشن کردن کتابها در ساعات شامگاهی و زمان تاریکی استفاده کرد. تنها به‌نقطه‌ای می‌تابیدند که از ابتدا درنظر گرفته شده بود. نظافت ناکافی و در حد نبودن بود، یعنی چند سطل نازیبا که در زمان تراکم جمعیت بازدیدکننده ناپدید می‌شدند!

کف سالن تا نیمی از آن با موکت سبز بدرنگی پوشیده شده بود که با ماهیت سالن یعنی بخش کودک و نوجوان بودن تضاد داشت و بخش دیگر را سنگهای ناصاف و شکسته فرش کرده بودند که قطعات آنها مرتب زیر پای بازدیدکنندگان در حرکت بود. من، همواره این هراس را داشتم که خدای ناکرده کودکی بر زمین بیفتد و فاجعه‌ای پیش آید، ولی تراکم جمعیت به‌حدی بود که خوشبختانه چنین نشد.

شماری از ناشران در بخش پوشیده شده با موکت بودند و شماری دیگر رانده‌شدگان به‌قسمت کم‌تر توجه‌شده. حروف الفبا رعایت نشده بود و شماره‌ی غرفه‌ها با حرف توخالی بسیار کم‌رنگ به‌گونه‌ای بر تابلوهای نازیبا نوشته شده بود که هرگز خوانده نمی‌شد.

در نمایشگاهی که نام «بین‌المللی» بر خود داشت، نام هیچ‌ ناشری به‌لاتین دیده نمی‌شد. حتی تابلو راهروها هم لاتین نداشت تا بازدیدکنندگان خارجی را راهنمایی کند. در جلو هیچ راهرو و ورودی سالن نام ناشران حاضر در آن بخش، یا دست‌کم حاضر در بخش کودک و نوجوان دیده نمی‌شد و حتی راهنمایی هم وجود نداشت که به‌یاری بازدیدکنندگان بشتابد و نشانی غرفه‌ها را بدهد. تنها تابلویی که به‌تعداد بسیار زیاد در همه‌جای بخش کودک و نوجوان دیده می‌شد، تابلو نامقبول «دستشویی» به‌فارسی و لاتین بود که حتی به‌ستونهای وسط غرفه‌ها نیز راه یافته بود!

اگرچه ابتکار استفاده از تصاویر کتابهای کودکان برای پوشاندن بخشهای سیمانی حرکتی زیبا و بجا بود، اما شمار کم این‌گونه تصاویر و کیفیت بد و بازاری بسیاری از تصاویر، منظره‌ای نامطبوع به‌وجود آورده بود. این که چرا باید این‌همه تفاوت میان بخش بزرگسال و بخش کودک و نوجوان وجود داشته باشد، پرسشی است که من نتوانستم به‌آن جوابی بدهم.

حتی نتوانستم بپذیرم که میان دو گروه ناشران حاضر در سالن کودک و نوجوان هم باید تفاوتی که بود، وجود می‌داشت! شاید همین کم‌لطفی به‌ناشران کتاب کودک و نوجوان موجب گردید که هیچ‌یک از مقامهای بازدیدکننده را به‌این بخش راهنمایی نکردند و ما از دیدار میهمانان گرانقدر نمایشگاه محروم ماندیم.

حتی مقامهای مسوول وزارتخانه نیز به‌دیدارمان نیامدند، زیرا که مناظر نازیبای اطراف غرفه‌ها دلپسند و چشم‌نواز نبود. در یکی دو بازدید محدود نیز، این عزیزان تنها به‌یکی دو غرفه‌ی خاص رفتند و سپس سالن را ترک کردند. این کم‌لطفی به‌خریداران عمده‌ی تهرانی و شهرستانی نیز تسری یافته بود، به‌گونه‌ای که حتی یک نمونه را هم ما در غرفه‌ی خودمان ندیدیم.

در این‌جا بد نیست به‌این نکته نیز اشاره کنم که ساعات کار اعلام‌شده‌ی نمایشگاه در بخش کودک و نوجوان رعایت نمی‌شد، به‌این معنا که اگر ساعت کار نمایشگاه تا 9 شب بود، از ساعت 8 شب پی‌در پی اعلام می‌کردند که ساعت بازدید به‌پایان رسیده است و درها را می‌بستند و در ساعت 9 کسی در سالن نمی‌ماند، در حالی‌که هنگام خروج همگی می‌دیدیم که شبستان همچنان پر از بازدیدکننده است و ناشران با خریداران و خوانندگان بالقوه‌ی خود در گفت‌وگو هستند. این همه تفاوت برای دو گروه که دست‌کم مبلغ یکسانی پرداخته‌اند، باورناشدنی است.

  • چه نظری درباره ‌آیین‌نامه‌ی ثبت‌نام و نحوه‌ی واگذاری غرفه‌های نمایشگاه دارید؟

در سالهای پیش، افزایش قیمت هر متر غرفه پس از کسر متراژ پیشین صورت می‌گرفت، به‌این معنا که اگر مثلا برای هر 24 متر، متری 250 هزار ریال از ناشران دریافت می‌شد، همه‌ی ناشران برای 24 متر اول همان مبلغ را می‌پرداختند. برای مثلا 24 متر دوم اگر قرار بود متری 400 هزار ریال بپردازند، همه، همان را می‌پرداختند و دو رقم جمع می‌شد تا ارزش غرفه‌ی 48 متری تعیین گردد. اما، در سال جاری برای 48 متر، بدون درنظر گرفتن قیمت 24 متر اول، کل مساحت را متری 400 هزار ریال حساب می‌کردند که منصفانه نبود. برگشت به‌روال منطقی گذشته، شیوه‌ای پسندیده است.

ملاک تعیین متراژ تخصیصی به‌ناشران مشخص نبود. اگر ملاک آمار خانه‌ی کتاب از کتابهای منتشرشده‌ در 3 سال گذشته است، باید برای همگان همان باشد و بدون استثنا، غرفه‌های هر ناشر مشخص گردد و به‌ناشر ابلاغ شود. در این صورت حتی نیازی به‌گرفتن صورت اسامی کتابهای منتشرشده‌ی ناشران نیست و از ابتدا در زمان تحویل دادن فرمهای ثبت‌نام می‌توان به‌ناشران متقاضی اعلام کرد که حداکثر چند متر غرفه می‌توانند داشته باشند.

 بیشتر از سقف تعیین‌شده به‌کسی داده نشود، اما آن‌که کم‌تر نیاز دارد، بنا به‌درخواست خودش غرفه‌ی کوچک‌تری بگیرد. هزینه‌ی غرفه‌ها هم بدون هیچ‌گونه تخفیف و استثنایی، دقیقا براساس تعرفه‌ی اعلام‌شده اخذ گردد، البته به‌شرط آن‌که امکانات نمایشگاهی نیز یکسان در اختیار ناشران قرار بگیرد، نه آن‌که جمعی در شبستان باشند و از غرفه‌بندی زیبا استفاده کنند و برخی دیگر در سالنی مانند سالن کودک و نوجوان جای داده‌شوند و غرفه‌بندی غیرقابل قبول و غیراستاندارد به‌آنها تحمیل گردد که هزینه‌اش نیز به‌مراتب کم‌تر بوده است.

رعایت حروف الفبا تا حد امکان لازم است و فراهم آوردن شرایط همسان واجب. عمق و پهنای غرفه‌ها در بیشتر موارد، به‌جز در مورد ناشران مستثنا شده، سه متر بود که کفایت نمی‌کند. این عمق باید به‌4 متر افزایش یابد تا تردد داخل غرفه‌ها را مختل نکند. در غرفه‌بندی توجه به‌این نکته لازم است. نام ناشران حاضر در دو طرف هر راهرو باید در تابلو ویژه‌ای نوشته شود.

در آیین‌نامه باید امکان فروش کالاهای تولیدشده‌ی غیر خود ناشر و نیز غیرکتاب به‌طور کامل نفی گردد و با خطاکاران نیز به‌شدت برخورد شود. تذکر غرفه‌آرایی درست و عدم صدور مجوز قرار دادن کارتن‌های کتاب در معرض دید بازدیدکنندگان باید از آغاز مشخص شود. زمان کافی برای تحویل گرفتن غرفه‌ها در نظر گرفته شود و تمامی جزییات و شیوه‌ی کار به‌روشنی برای ناشران شرکت‌کننده بیان گردد. بسیاری از ناشران نمی‌توانند مطالب پیچیده‌ی نوشته‌شده را به‌ذهن بسپارند. روشن و ساده‌نوشتن از الزامات آیین‌نامه‌ها است.

اگر ناشری نیاز خاصی دارد، باید بتواند از ابتدا در هنگام ثبت‌نام بیان کند تا در غرفه‌بندی مدنظر قرار گیرد. به‌عبارت دیگر، قرارداد باید مثل تمامی نمایشگاههای بین‌المللی جهان، دو طرفه باشد. بسیاری از ناشران پس از حضور در نمایشگاه و بررسی وضعیت قطعی غرفه‌ی خود تصمیم به‌رفع نارساییها می‌گیرند. در بیشتر موارد، نورپردازی مناسب‌تر درخواست می‌شود و چون اجابت نمی‌گردد، خود ناشر مبادرت به‌افزودن شمار لامپها و پروژکتورها می‌کند. نتیجه آن می‌شود که کشش کافی باقی نمی‌ماند و مانند بخش کودک و نوجوان در روزهای اول، دهها بار قطع و وصل برق به‌وسایل برقی صدمه می‌رساند.

 استفاده از سماور یا کتری برقی که در این نمایشگاه ممنوع اعلام شد، از بایدهایی است که در هر نمایشگاهی وجود دارد، زیرا که نمی‌توان ساعتها بدون صرف چای به‌کار ادامه داد. بدیهی است که باید دست‌کم پیش‌بینی یک‌رشته سیم برق برای روشن‌ نگاه داشتن کتری یا سماور برقی در هر غرفه بشود و هرگز استفاده از این وسیله‌ی ضروری، خلاف مقررات و نوعی قانون‌شکنی محسوب نگردد. در صورت نیاز می‌توان صورتی از امکاناتی که ناشران به‌آنها ممکن است نیاز داشته باشند در اختیار ناشر قرار گیرد تا در هنگام ثبت‌نام با مشخص کردن نیازهای خود، امکان برنامه‌ریزی بهتر را برای مسوولان فراهم آورد.

الزام استفاده از دستگاههای کارت‌خوان در ابتدا به‌ناشران گفته نشده بود و آماده نبودن دستگاهها و اشتباههای فراوان، مانع از استفاده‌ی درست می‌شد. از آن گذشته، هزینه‌ی مترتب بر به‌کارگیری این دستگاهها برای ناشران مشخص نشده بود و کم‌تر ناشری شاید حتی تا پایان نمایشگاه دانسته بود که از هر پرداخت با کارت، بانک کارمزد کم می‌کند تا دست‌کم در هنگام دادن تخفیف بیشتر به‌مشتریان، نقد یا کارتی بودن پرداخت مدنظر قرار گیرد.

 از آن گذشته، بانک صادرات مکلف گردد در قبال کارمزدی که دریافت می‌کند، دست‌کم صورت ریز واریزها را به‌ناشران بدهد، نه آن که به‌یک رقم کلی بسنده کند که قابل بررسی و بازبینی نیست. به‌نظر من تمامی جزییات باید از ابتدا روشن باشد، حتی ساعات کار نمایشگاه تا بنا به‌اقتضای خاص، هرروز اعلام یا اخطار جدیدی ناشران را متعجب و متحیر نکند.

کد خبر 53330

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز