بانوی سالمندی در کوچه جوادی کلخوران محله جوادیه با ایجاد آلودگی زیست محیطی، باعث انتشار بوی بد در محله شده و برخی از ساکنان را از این کوچه فراری داده است.

پیرزن زباله جمع کن

همشهری آنلاین- مژگان مهرابی: در کوچه جوادی کلخوران، درست پشت مسجد بقیه الله، ساختمانی آجرنما به چشم می خورد که خانه کوکب خانم است. اما نه آن کوکب خانمی که در درس فارسی مان می خواندیم، کدبانو بود و برای مهمان های ناخوانده اش غذاهای خوشمزه درست می کرد. او پیرزن تنهایی است که سال هاست حضورش برای همسایه ها مایه دردسر شده است به گونه ای که ترجیح می دهند کوچه باصفای خود را ترک کرده و به محله دیگری نقل مکان کنند.
«فاطمه قندی پور» شورایار محله جوادیه می گوید: «در کوچه جوادی کسی نیست که از آزار کوکب خانم به ستوه نیامده باشد. زباله جمع کن محله است. وسایل کهنه و خراب و دورافتادنی را با خود می آورد و در خانه اش انبار می کند. بوی تعفن محله را برداشته است. به غیر از آن گربه های زیادی هم نگهداری می کند.»

  •  پیرزن مواد فروش محله

همراه با قندی پور به خانه «شمسی کاشفی» یکی از همسایه های او می رویم. بانوی میانسالی که از چیدمان خانه اش می توان به سلیقه ذاتی او پی برد. می گوید:«خانه ام را برای فروش گذاشته ام. ۵۰ سال در این محله زندگی کرده ام و حالا به دلیل بی مبالاتی یک نفر باید در سن سالخوردگی از این جا بروم.» کاشفی اشاره می کند هر شب کوکب خانم سطلی پر از نجاست را در نهر کوچه می ریزد و همسایه ها ناگزیرند فردا کوچه را آب و جارو کنند.» در این حین « احترام تبریزی» هم از راه رسیده و سر درددلش باز می شود: «پیرزن بدخلقی است. زبان خوش ندارد. به او که تذکر می دهیم زباله جمع نکند ناسزا می گوید. اخیرا هم متوجه شدیم مواد مخدر می فروشد.» اهالی کوکب خانم را با عنوان «چرکولک» می شناسند. بانوی سالخورده ای که با هیچ کس سرسازگاری ندارد.

  • پرورش گربه در خانه کوکب خانم

کوکب خانم، قندی پور را می شناسد. برای همین به کناری می ایستد و من در نقش مددکار اجتماعی به در خانه اش می روم. زنگ در از کثیفی به سیاهی می زند. دست زدن به آن حس انزجاری را ایجاد می کند. لحظاتی بعد پیرزنی عصبانی سرش را از داخل پنجره بیرون می آورد و با لحنی تند می گوید: «چه می خواهی؟»
می گویم:«از بنیاد خیریه برای کمک به شما آمده ام.»
پاسخ می دهد که کمک نمی خواهد اما بعد از یکی ۲ دقیقه در آستانه در ظاهر می شود. انگار نظرش عوض شده باشد. از داخل خانه صدای گربه می آید. ناگهان چند گربه سیاه و سفید پشمالو بیرون می جهند.
می گوید: «لعنتی ها، معلوم نیست چه کسی این ها را راهی خانه من کرده است؟» بی توجه به چشم غره اش، قایمکی از لای در به داخل خانه چشم می اندازم. چقدر کثیف است. کوهی از زباله در راهروی خانه دیده می شود. بوی تعفن حالم را بد می کند.
می گوید:«گفتی از کجا آمدی؟»
پاسخ می دهم: «بنیاد خیریه نجمه» بعد وانمود می کنم که می خواهم مشخصاتش را بنویسم. برای این که بهانه ای دستم باشم که بتوانم از داخل خانه عکس بگیرم، خواهش می کنم لیوان آبی برایم بیاورد. او می رود و من چند فریم عکس می گیرم. بی آن که منتظر آمدنش شوم سریع از کوچه خارج می شوم.

کد خبر 486290

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رضا IR ۰۸:۱۵ - ۱۳۹۸/۱۲/۰۶
    1 0
    واقعا لازم بود که این مطالب را در روزنامه بیان کنید؟؟؟؟