چهره‌ای آکادمیک و پژوهشگر حوزه اجتماعی ـ شهری است که از حدود یک سال پیش مدیرعاملی مؤسسه همشهری را به عهده گرفته است...

ابوالحسن ریاضی

همشهری آنلاین ـ سروش جنابی: چهره‌ای آکادمیک و پژوهشگر حوزه اجتماعی ـ شهری است که از حدود یک سال پیش مدیرعاملی مؤسسه همشهری را به عهده گرفته است.بنابراین، دکتر «سیدابوالحسن ریاضی» بهترین گزینه برای بحث و بررسی درباره تأثیر و تأثر رسانه در حوزه مدیریت شهری و مدیریت بحران است. اگرچه انتظار می‌رفت موقعیت دوگانه وی مصاحبه را با محدودیت‌هایی مواجه کند، اما همراه با «ریاضی» ارتباط کم‌رمق مطالعه و اجرا و جایگاه پژوهش را در پروژه‌های شهری و مدیریت بحران واکاوی کرده‌ایم. او سطح واکنش مدیران شهری به رویدادها را مناسب و به‌موقع نمی‌داند و نقدی جدی به آن دارد و تأکید می‌کند که مدیریت شهری در قبال نقد رسانه‌ای بی‌دفاع است.
در رویکردها و سیاست‌های کلان شهرداری از جمله «تهران، شهری برای همه»، «تهران، شهر زیست‌پذیر» یا حرکت به سوی انسان‌محوری در شهر، جایگاه رسانه کجاست؟
وضعیت مدیریت شهری بسیار پیچیده و آشفته است؛ حداقل در مورد شهر تهران که این امر صدق می‌کند. تقریباً در تمام کشورهای پیرامون ما این وضعیت حاکمیت دارد؛ یعنی مدیریت شهری بخش کوچکی از فرایند اداره شهر را عهده‌دار است. همه امور در اختیار شهرداری نیست که متناسب با آن برنامه‌ریزی کند و با محدودیت‌های زیادی روبه‌روست. این همان قصه کهنه مدیریت واحد شهری است که هیچ‌وقت محقق نشده است. یکی از بازیگران محیط شهری مدیریت شهری است. بازیگر دیگری به نام شهروند داریم؛ شهروندانی که شهرداری و مدیریت شهری را واجد اختیارات و اقتدار می‌دانند و مدیریت شهری باید با شهروندانی که چنین تصوری دارند ارتباط برقرار کند.
در عین حال، مجموعه بازیگرانی خارج از این دو حلقه شامل خصوصی و دولتی و نظام حاکمیتی وجود دارند که نفوذ و اقتدارهایی دارند و بر شهر اعمال می‌کنند. در این ساختار رسانه نقش تسهیلگری و روان‌سازی دارد و شبیه روغن بین چرخ‌دنده‌ها عمل می‌کند. این چرخ‌دنده‌ها دائم در اصطکاک هستند و برای حرکت به هم انرژی وارد می‌کنند. به کمک یک مثال موضوع را روشن می‌کنم؛ شهروند به‌طور طبیعی به حمل‌ونقل شهری نیاز دارد و این نیاز باید توسط مدیریت شهری با مترو، اتوبوس یا تاکسی تأمین شود و خدماتی که مسیر حمل‌ونقل را باز نگه دارد. اما این بخش به عهده پلیس است. دولت نیز به نوبه خود مثل تأمین یا تأمین نکردن اعتبار مترو دخالت دارد.
اما آنچه در این مجموعه در مورد برآیند فعالیت‌ها مهم و قابل تأکید است اینکه براساس پژوهش‌های انجام شده، مردم شهرداری را با دولت در یک طبقه می‌بینند یعنی هیچ‌وقت به یک نهاد غیردولتی به نام شهرداری و یک دولت قائل نیستند. سال‌هاست که این تداخل معنایی از سوی مردم در پژوهش‌ها دیده می‌شود.
نقش رسانه در این میانه چیست؟ 
رسانه به مفهوم عامش بدون اینکه در این فرایند نقش مؤثری به لحاظ عملیات و عملکرد و برنامه‌ریزی و اجرا انجام دهد می‌تواند بخش قابل توجهی از این مجموعه تودرتو را روان یا دشوار کند. چگونه؟ ویژگی یک کلانشهر، تکثر مشکلات و پیچیدگی ابعاد آن و بزرگی مقیاس‌هایش است. بنابراین، عملاً نظام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در هم تنیده است. هر دولتی هر چه‌ اقتداگر وقتی پای کلانشهر وسط باشد باید بخش قابل‌توجهی از تصمیم‌گیری‌هایش را به باور مخاطبان نزدیک کند. در غیراین صورت، همه تصمیم‌گیری‌هایش با هزینه‌های زیاد همراه خواهد شد.
اگرچه این نقش محل بحث است، اما همین کارکرد از سوی مدیریت شهری و مسئولان به رسمیت شناخته می‌شود؟
در پاسخ این سؤال مطرح می‌شود: آیا رسانه‌ها خودشان به این باور رسیده‌اند؟ در بخش‌هایی بله و در بخش‌هایی خیر و در ادامه باید پرسید: آیا رسانه‌های مکتوب و به‌طور مشخص همشهری این نقش را به درستی ایفا می‌کند؟ به‌طور مشخص جواب منفی است؛ چون بخشی خارج از اراده رسانه است، بخشی ناشی از شرایطی است که فضای عمومی تحمیل می‌کند. بحثی که خارج از اراده رسانه است این است که رسانه‌ها همواره با محدودیت‌های بسیار زیادی برای روان کردن این سیستم روبه‌رویند، چون نگرش یکسان و مشترکی درباره نوع عملکرد رسانه‌ها وجود ندارد. رسانه نیازمند فضای آزاد خارج از قواعد نظام‌های بروکراتیک است، اما نظام بروکراتیک به دنبال نوعی توجیه‌گری برای برنامه‌ها و مدیریت خود از جانب رسانه است. به عبارت دیگر، یک هدف مشترک بین مدیریت شهری و رسانه دیده نمی‌شود. وظیفه رسانه این است که دائم کاستی‌ها را پیدا کند و صدای بخش‌های مختلف جامعه باشد و بتواند خلأهای یک کلانشهر با ویژگی‌های متکثر و پراکنده‌اش را پیدا کند و انعکاس دهد و همزمان این پذیرش و توان شنیدن هم در سیستم مدیریتی باشد. متأسفانه امروز شاهد چنین فرایندی نیستیم.
نگاه شما سیستمی و تحلیل روابط بازیگران است، اگرچه هر یک از بازیگران نگاه و تعامل خود را با مطبوعات دارند. آیا مدیریت شهری این نیاز را حس کرده که یک رسانه چه مشکلاتی دارد؟ و ضرورتی به بررسی هست که تسهیلگر امور شهری و به عبارتی مطبوعات را کنار خود داشته باشد. تا به حال چنین پژوهشی صورت گرفته؟ در چه ابعادی؟
برای من پاسخ به این سؤال سخت است؛ چون باید ملاحظات مدیریت شهری را در نظر بگیریم. می‌توانم بگویم به لحاظ تئوریک در مدیریت شهری این نگرش وجود دارد که رسانه باید این کار را انجام دهد. نقش نوعی نگهبان را بازی کند و نقش انتقال‌دهنده نقل و نظر و روان‌کننده را داشته باشد. اما از نظر عملی ظرفیت‌های این بخش در مدیریت شهری توسعه نیافته است. مدیریت شهری ما در مقابل نقد رسانه‌ای بسیار بی‌دفاع است. شاید یکی از دلایلش این است که با قواعد رسانه آشنا نیست و هیچ‌وقت مدل‌های مختلف پاسخگویی، در مدیریت شهری به آزمون و خطا گذاشته نشده است. در مجموعه مدیریت شهری تعداد مدیرانی که این ظرفیت را دارند که با انواع و اقسام رسانه‌ها ارتباط برقرار کنند و نظام چندسطحی پاسخگویی داشته باشند، اندک است.
نقش روابط‌عمومی در این میان چیست؟ به‌نظر می‌رسد مدیران شهری در تعامل با رسانه به وظیفه سنتی روابط عمومی‌ها بسنده کرده‌اند، چون بسیاری اوقات مدیران شهری رفتار با رسانه را تا حد روابط‌عمومی تنزل می‌دهند.
روابط‌عمومی‌ها وظیفه خود را نوعی بزک کردن ساختارهای تصمیم‌گیری می‌دانند نه پاسخگویی به معضلات و مشکلات. من این را در جلسات مدیران ارشد هم گفته‌ام که سطح واکنش مناسب و به موقع مدیران و شهرداران نواحی محل نقد جدی است، چون سطح صف ما در نواحی است، اما هیچ‌وقت شاهد واکنش مناسب در این سطح نبوده‌ایم. اینکه در مدیریت شهری ظرفیت مواجهه با این مسائل نیست چند علت دارد: یا ابزارش را ندارند یا دلایلی دارند و از همه مهم‌تر یک‌جور حق به جانبی در مدیریت شهری وجود دارد. آنها می‌گویند زحمت‌مان را می‌کشیم ـ انصافاً هم زحمت می‌کشند ـ ما شب و روزمان را در این کار گذاشته‌ایم، دیگر چه اعتراض و انتقادی می‌ماند؟ پس نباید نواقص انعکاس عمومی داده شود. این نگرش از اساس اشتباه است. وظیفه طبیعی رسانه این است که ناکارآمدی‌ها را منعکس کند در غیراین صورت به ابزاری برای تبلیغات مدیریت شهری تبدیل می‌شود. انتظار مدیریت شهری از رسانه‌های مکتوب مثلاً همشهری این بوده که به نحوی باید از اقدامات مدیریت شهری حمایت کنند و این هم به کارکرد رسانه آسیب ‌زده هم عملکرد مدیریت‌های شهری را زیر سؤال برده است.
پژوهش و مطالعه‌ای در این دایره انجام شده یا مورد غفلت قرار گرفته است؟
حجم ‌ پژوهش‌هایی که پژوهشگران در حوزه شهری تهران انجام می‌دهند فوق‌العاده زیاد است، اما مشکل این است که بین این پژوهش‌ها و مدیریت شهری پیوندی رخ نمی‌دهد! برخی معتقدند که این پژوهش‌ها انتزاعی و خارج از ملزومات و مسائل عینی در شهر است و از طرف دیگر برخی پژوهش‌ها به مسائل اجرایی بی‌توجهی می‌کند. اما مشاهدات من تعداد قابل توجهی از پژوهش‌هایی است که خیلی دقیق به مسائل و به امور جاری مردم می‌پردازد. به‌طور مثال ما سال‌هاست جزء به جزء می‌دانیم که مشکلات هر منطقه چه تفاوتی با هم دارد، می‌دانیم شهروندان چه انتظاراتی دارند و حتی این داده‌ها تا سطح محله هم تفکیک شده است.

هر سال بنا به سفارش بخش‌های مختلف شهرداری پژوهش‌هایی صورت می‌گیرد که رتبه‌بندی وضعیت خدمات‌رسانی ‌ریزبه‌ریز مناطق استخراج و رتبه‌بندی می‌شوند، اما هیچ ساختاری نداریم که نتایج پژوهش‌ به سطوح پایین ‌ریز و منتقل کند. یعنی من تا به حال ندیده‌ام وقتی یک پژوهش را به شهردار منطقه می‌دهیم این توانایی و تمایل در او باشد که پژوهش‌ را بین معاونت‌های مختلف ‌ریز کند و بعد دستور دقیق و مشخص دهد که برای رفع آن چه باید کرد. شهرداران مناطقی که چنین توانایی‌ای دارند به سرعت نسبت به سایر شهرداران متمایز می‌شوند. در پژوهش‌های رضایت‌سنجی به‌وضوح می‌بینیم که بین دقتی که شهردار منطقه به یافته‌های پژوهشی داشته و رضایتمندی اهالی ارتباط مستقیمی وجود دارد. اینها نکاتی است که ما سال‌ها به مدیریت شهری می‌گوییم که مدیریتی که منابع کافی برای حل همه مسائل ندارد راهی جز توجه به پژوهش‌های کاربردی و کاربست‌های پیشنهاد شده پژوهش کاربردی در حوزه مدیریتش ندارد.
پس دچار فقر مطالعاتی در این حوزه نیستیم؟
 مطلقاً. ما می‌توانیم انواع و اقسام پژوهش‌هایی را که در طول سال‌ها انجام شده، شاهدی براین مدعا بیاوریم. جالب اینکه برخی پژوهش‌ها در طول سالیان سال اعتبارشان از بین نرفته است، چون به قدری زیربنایی و پایه‌ای است که ۴ دوره است همان نتایج را بازتاب می‌دهد و حکایت از این دارد که کسی به آن توجهی نداشته است.
 به نظر شما مثلاً الزام‌آور بودن توجه به نتایج پژوهش‌ها در اجرا، نتیجه‌بخش نخواهد بود؟
به شدت با نظر شما مخالفم، چون سال‌هاست این الزام وجود دارد. انجام برخی کارها نیازمند یک باور است. سال‌ها شاهد این دیالوگ بوده‌ام که وقتی یک پژوهشگر نتیجه یک پژوهش را به مدیریت شهری منتقل می‌کند ادبیات یک گفت‌وگو بین طرفین در جریان نیست. مدیر اجرایی هنگام استماع گزارش پژوهش در نهایت بی‌حوصلگی نشسته و ساعتش را نگاه می‌کند یا پایین‌ترین سطح اداری یعنی یک کارشناس به جای شهردار یا معاونش گزارش را تحویل می‌گیرد. ما شاهد پژوهش‌های انجام شده‌ای بوده‌ایم که در نیمه‌راه اعلام شد نتایج محرمانه بماند یعنی به این نتیجه رسیدند که قابل اجرا نیست. برخی اوقات همه نتایج پژوهش را دریافت کردند، اما چون نتایج از نظر آنها توجیه نداشت آن را کنار گذاشتند و پروژه را اجرا کردند و بعد از ۱۰ سال به نتایج پژوهش رسیدند. مثل پژوهش انجام شده توسط دکتر محمد فاضلی در مورد تبعات اجرای یک پروژه در چیتگر که امروز همان اتفاقات افتاده و خسارت‌ها به بار آمده است.
آیا مدیریت ارشد شهری نمی‌تواند این باور را به هر طریقی در بین مدیران میانی تبیین یا به عبارتی لازم‌الاجرا کند؟
به نظر من این کار در سیستم بروکراسی قابل حل نیست اما با دخالت رسانه قابل حل است. بخشی از مهم‌ترین ابزار یک پژوهش علمی ایجاد ترس از طریق رسانه است. اگر رسانه بتواند عوارض بی‌توجهی به کار پژوهشی را منعکس کند، حتی اگر در همه مدیران این نگرش و باور نباشد مجبور خواهند بود از روی ترس به پژوهش‌ها توجه کنند. اینجا نقش رسانه در حوزه پژوهش تبیین می‌شود. رسانه می‌تواند مانند ناظم سختگیر در حوزه‌های پژوهشی بالای سر مدیران بایستد.
تا چه اندازه می‌توان به پژوهش‌هایی که توسط پژوهشگران آماتور انجام می‌شود اعتماد کرد و نتایج را در اختیار مدیران قرار داد؟
بین پژوهش‌ بنیادی و کاربردی یقیناً تفاوت قائلیم. حتماً نواقصی در سطوح پایین هست اما انتظارات هم حتماً بزرگ نیست. مضاف بر اینکه شهرداری تهران سال‌هاست برای حل این مشکل روش‌هایی را در پیش گرفته است از نظام اعتبارسنجی گرفته تا سطح‌بندی پژوهش‌ها. ساختارهای تخصصی مثل انجمن‌های غیردولتی هم به این کار نظارت می‌کنند و شهرداری با آنها در تعامل است؛ مثل انجمن جامعه‌شناسی که نظارت بر عملکرد برخی گروه‌های پژوهشی را دنبال می‌کند. ما که چرخ را اختراع نکرده‌ایم. ارزیابی و کیفیت‌سنجی انجام می‌شود، اما ماجرا این است که آنقدر به این پژوهش بی‌اعتنایی شده که پژوهش به فعالیتی فرمالیته تبدیل شده و پژوهشگری که این فضا را می‌بیند پژوهش را جدی نمی‌گیرد. در سوی دیگر، سفارش‌دهنده هم دنبال کار ارزان‌تر است، چون پژوهش را هزینه می‌بیند نه سود و فایده. در نتیجه چرخه‌ای معیوب تشکیل می‌شود؛ هرچند ساختارهای انضباطی وجود داشته باشد و فرایندهای نظارتی در خیلی از مواقع رعایت شده باشد.
نقش رسانه‌ها در بحران‌زایی یا بحران‌زدایی در حوزه‌های اجتماعی چیست؟
ما سال‌هاست صورت مسئله بحران‌های اجتماعی را پاک می‌کنیم. بزرگ‌ترین سرکوب در این بخش در حوزه رسانه‌ها اتفاق افتاد؛ چون اجازه داده نشد که رسانه‌ها این مسائل را به درستی طرح مسئله کنند. شکاف اجتماعی در شهر تهران، انواع بحران‌ها در حوزه اجتماعی کودکان کار، زنان خیابانی، محرومیت کودکان از تحصیلات و... همیشه به این بهانه که نشریات نباید سیاه‌نمایی کنند مغفول مانده است.
محدودیت دیگر رسانه‌ها این بوده که چون مدیریت شهری مسئولیت خیلی از مسائل را یا برعهده داشته یا باور مردم بوده که باید برعهده داشته باشد و آنها را حل کند و مدیران شهری قادر نبوده‌اند آنها را حل کنند، پس به رسانه‌ها چنین القا شده یا خودشان به نتیجه رسیده‌اند که پرداختن به چنین موضوعاتی مشکلی را حل نمی‌کند.
ما در این‌باره پژوهش‌های مفصلی انجام داده و به وفور کار علمی کرده و هشدار داده‌ایم که مدیریت شهری نمی‌تواند ادعا کند از بحران‌ها بی‌اطلاع بوده است. اینکه نتایج یک پژوهش و هشدار علمی محرمانه تلقی شود پاک کردن صورت مسئله است.

منبع:ویژه نامه شهرپژوه

کد خبر 471919

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha