چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۱:۱۱
۰ نفر

فتح الله بی نیاز: در سال گذشته نقد ادبی مانند سایر عرصه‌ها – علمی، مهندسی، پزشکی و... - رشد کمی و کیفی نداشته است.

 عوامل متعددی نقش داشته‌اند که تاثیر آنها را در دیگر رشته‌ها هم می‌بینیم.

 مطبوعات، به دلایلی که جای بحث شان اینجا نیست، در مقیاس وسیع به این امر نپرداخته‌اند. بیشتر کارها ی روزنامه‌ها در حد مرور کتاب، تفسیر، تحلیل و حتی توضیح بوده است؛ شاید به این علت که مدیران روزنامه‌ها تشخیص داده‌اند نیازی به این امر نیست. مجله‌ها ی ادبی هم که تبدیل به فصلنامه یا دوفصلنامه شده اند، آن قدرها در این مقوله فعال نیستند. دانشگاه‌ها هم (با هیات علمی اشتباه نشود) خود را از این زمینه کنار کشیده‌اند.

در روزنامه‌ها بیشتر مطالبی که تحت عنوان نقد نوشته می‌شود، در حد توضیح یا مرور یا تفسیر و تحلیل و گاهی هم نقدهایی است که به قلم جوان‌ها نوشته می‌شود. اگر این نقد‌ها از خصلت خصومت ورزی و ستایشگری مبرا باشند، حتی اگر از نظر علمی به سطوح بالایی دست نیابند، باز به عقیده من امر مثبتی است.

وجوه مثبت آن یکی این است که جوان‌های اهل قلم اعتماد به نفس پیدا می‌کنند. دوم اینکه عرصه‌ای به وجود می‌آید که جوان‌ها ی کشور بتوانند دانش آزمایی کنند، سوم اینکه نقد از انحصار افراد سالمندی همچون من خارج می‌شود. اما این رویه ضعف‌هایی هم دارد: نخست اینکه ممکن است منتقد جوان فکر کند دانسته هایش در حوزه نظریه‌های ادبی کامل است و نیازی به مطالعه بیشتر و جامع‌تر ندارد؛ در حالی که به عقیده شخص من حدود 85 کتاب در حوزه نقد و نظریه‌های ادبی ترجمه شده است که هر منتقدی باید به مرور آنها را بخواند.

از ذکر کلمه «باید» معذورم؛ چون ما اینجا با منطق علمی روبه‌رو هستیم نه با زبان عاطفی داستان. دوم اینکه ممکن است این اشتباه برای مردم پیش‌آید که نقد در همین حد است و نه عمیق‌تر و غنی تر. سوم اینکه خود این عرصه انحصارطلبانه نشود و به افراد خاصی محدود نگردد. چهارم اینکه همه این منتقدین به سوی کتاب خاصی هجوم نبرند که این امر، هم به ضرر خودشان است هم آن کتاب.

اما در مجموع اگر نظر من پرسیده شود، می‌گویم ذوق آزمایی نسل جوان به رغم همه کمبودهایش به‌دلیل وجود استعداد‌های قابل ملاحظه و شمار مقالات و نقد خوب و درخشان، به مصلحت فرهنگ کشور است.

در سال 86 از منتقدان سالمند و باتجربه کار چندان زیادی به‌صورت چاپ در مجله و روزنامه و یا کتاب بیرون نیامد. محدودیت روزنامه‌ها و مجله‌ها از یک سو و مشکلات غیرحرفه‌ای بودن نقد و اینکه منتقد یا باید مجانی کار کند یا در ازای مبلغی بسیار ناچیز، دست به دست هم داده‌اند و به وضوح رسانه‌های جمعی ما را از نقد یا تحلیل‌های منتقدین مجرب محروم کرده‌اند.

دیر چاپ شدن و کاستن از حجم نقدها و یا چند پاره کردن آنها هم از عوامل کاهش نقد‌های منتقدان باتجربه است.

اما بدترین اتقاق‌ها که از سال‌ها پیش همچنان استمرار دارد، موضوع شکاف بین دنیای نقد و دانشگاه است. به همان ترتیب که کارخانه‌های کشور ما هیچ ارتباطی با دانشگاه‌ها ندارند و تولید از علم جداست، اینجا هم نقد راه خود را می‌رود و نقطه تقاطعی با دانشگاه ندارد ؛ حال آنکه در همین دانشگاه‌ها استادانی داریم که یا در عرصه خاصی منتقد برجسته‌اند – مثلا نقد اسطوره‌ای یا روانکاوانه یا نشانه شناسی – یا بر حوزه‌های نقد و نظریه‌های ادبی اشرافی تحسین انگیز دارند.

اما فقط شمار ناچیزی از دانشجویان شان از دانش آنها بهره می‌گیرند و نه جامعه ادبی. از اینها نقدی در روزنامه‌ها و مجله‌ها و بولتن‌ها دیده نمی‌شود.

ظاهرا این فقدان امری دوسویه است: رسانه‌ها تلاش شایسته‌ای برای جذب استادان نمی‌کنند و استادان متقابلا به دلایل شغلی و بعضی محدودیت‌ها به طرف نقد رسانه‌ای نمی‌روند. اما فاجعه اصلی جای دیگری است: در تمام دانشگاه‌ها ی کشور چند بار و هر بار چند روز برای ادبیات داستانی معاصر سمینار یا جلسه نقد برپا می‌شود؟ در اروپا و آمریکا در سازمان‌های غیردولتی بخش زیادی از جلسات عمومی به نقد ادبی اختصاص دارد.

در بیشتر دانشگاه‌های کشور هیچ هفته‌ای نیست که حداقل یک جلسه نقد ادبی نداشته باشند.

این رویکرد در دانشگاه‌های آمریکای لاتین و کشور آفریقای جنوبی هم از سال‌ها پیش رایج شده است. ترکیه، مصر، چین و کره جنوبی هم به این جریان پیوسته‌اند و در مقیاسی باورناپذیر برای آثار ادبی (به رشته‌های هنری کار ندارم ) نقد و جلسات گفت وگو و بحث می‌گذارند. در کشور ما گویی چیزی به نام ادبیات داستانی معاصر وجود ندارد. بر پا کردن چند جلسه جامعه شناسی ادبیات یا ادبیات تطبیقی نمی‌تواند توجیه‌کننده این بی‌اعتنایی باشد.

سال گذشته کتاب‌های زیادی از ادبیات معاصر جهان ترجمه شد، اما برای آنها جلسه نقد در جایی برگزار نشد؛ در حالی که شماری از آنها از جهت‌های مختلف برجسته‌اند و جا داشت که نقد و تحلیل شوند. در این سال در عرصه نقد و نظریه ادبی در مجموع 63 کتاب تالیفی و ترجمه دیده‌ام که نسبت به سال پیش 28 جلد کمتر بود. بعضی از مقالات آثار ترجمه شده تکراری‌اند و شماری از کتاب‌های نقد هم در سطح بالایی نیستند.

کد خبر 46303

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز