سه‌شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶ - ۱۷:۰۴
۰ نفر

جواد منتظری: جان‌مور عکاس آمریکایی آژانس عکس گتی‌ایمجز در لحظه انفجاری که به زندگی بی نظیر بوتو نخست وزیر سابق پاکستان پایان داد، حضور داشته و چند فریم عکس برداشته است.

او تنها 20 متر از مرکز انفجاری فاصله داشته که 20 نفر را کشته است.

اصلا متوجه شتک‌های خونی که بر پیراهن و صورت من پاشیده بود، نشدم و تنها وقتی به هتل برگشتم از طریق دیگران این را فهمیدم. مور آن روز مشغول پوشش تصویری تظاهراتی بود که به در خواست بوتو در راولپندی صورت می‌یافت و او باید در انتهایش سخنرانی می‌کرد.

در انتهای برنامه اش به هنگام ترک محل که نور هم در حال کم شدن بود و رسانه ها کم‌کم داشتند محل را ترک می کردند، متوجه شدم بی‌نظیر از سقف اتومبیلش بیرون آمد و برای هوادارانش دست تکان می‌داد.

این نکته تعجبم را برانگیخت که او با این کارش، خود را به خطر می‌اندازد. برگشتم و نزدیکتر رفتم تا چند عکس در این حالت از او بگیرم.

یک قدم تا مرگ

ازدحام وحشتناک بود، مردم به همدیگر فشار می آوردند و می‌خواستند به ماشین او برسند و هر چه بیشتر به او نزدیک شوند. او هم می‌خواست به استقبال آنان پاسخ دهد. چند عکس از روبرو از او و ماشین‌اش برداشتم.

همان زمان بود که فاجعه رخ داد. صدای چند تیر شنیدم. دیدم که او از جایی که بر ماشین‌اش ایستاده بود، فرو افتاد. ظرف چند لحظه بعدی انفجار رخ داد.

یک قدم تا مرگ

خیلی سریع و وحشتناک بود. مردم به سرعت فرار می کردند. آت و آشغال ها و خاشاک و چیزهایی در اثر انفجار در هوا پخش بود.

یک قدم تا مرگ

قطعاتی از ماشین و قسمتهایی از بدن مردم و دود انفجار ظرف لحظاتی در هوا در پرواز بودند. خیلی‌ها اعضای بدنشان را ازدست داده بودند.

یک قدم تا مرگ

من صدای 3 گلوله شنیدم. البته می‌توانم بگویم که صدای تفنگ‌های بزرگ نبود و اینکه این صدا درست در کنار ماشین بود. برخی می گویند که او همان کسی بود که انفجار را صورت داد. در این مورد من نظر کارشناسی نمی‌توانم بدهم و فقط آنچه را می گویم که حس کردم وشاهد بودم. (بعدتر این گفته مور تایید گشت و در فیلم های خبری شلیک هفت تیر و سپس انفجار دیده شد) در همان لحظات تند و پشت سر هم چند عکس بدون فوکوس گرفتم. دوربین او شعله های ناشی از انفجار را ثبت کرد، گرد و خاک و خاشاک در هوا و هراس و وحشت مردمی را که فرار می کردند.

این یک عکس العمل طبیعی بود که اتفاق افتاد و من تصمیم نگرفتم که آن عکس ها را بگیرم. اما تصمیم سخت تر در ذهنم این بود که مثل دیگران بگریزم و فرار کنم یا اینکه بمانم و عکس بگیرم. سر انجام ماندم و عکس گرفتم. اجساد و قطعات بدن های مردم بر کف خیابان پخش بود، وضعیت به کلی به هم ریخته و هرج ومرج حاکم بود. آنهایی که زنده مانده بودند، شوکه شده و گیج بودند.  یک مرد در وسط خیابان مقابل دوربین های خبرنگاران زار می‌زد و می‌گریست.

یک قدم تا مرگ

عکسهایی که مور از این شخص گرفت در حد وسیعی در نشریات جهان به چاپ رسید. تعدادی دیگر از عکسهای او بخش‌های قطع شده بدن مردم را نشان می‌داد، که بر کف خیابان پخش بود.

یک قدم تا مرگ

شرایط سختی بود و سخت تر اینکه چه جور عکسی بگیرم که برای  مطبوعات قابل استفاده باشد یا به چاپ آن راضی شوند. او در انتهای کار خود 1200 عکس داشت و برای رساندن هرچه سریع تر عکسها به آژانس، ابتدا تعدادی از صحنه انفجار انتخاب کرد و فرستاد و سپس در مرحله دوم عکسهای تکمیلی سخنرانی او را ارسال کرد.

جان مور در مرتبه پیش که بوتو مورد سوء قصد قرار گرفته بود نیز حضور داشت، اما در لحظه انفجار او برای ارسال عکسها محل را ترک کرده بود.

یک قدم تا مرگ

برای عدم حضورم در آن بمب گذاری مورد مواخذه قرار نگرفتم، زیرا حفظ جان خبرنگار از هر چیزی مهم تر است و حضور در یک صحنه بمب گذاری چیزی نیست که کسی به آن تمایل داشته باشد.

جان مور از یک سال و نیم پیش به همراه خانواده اش در اسلام آباد زندگی می‌کند. او این شهر تقریبا آرام را انتخاب کرد تا پایگاهی باشد برای زندگی و نیز دسترسی راحت در سفرهایش به نقاط مختلف پاکستان، عراق و افغانستان.

او حرفهایش را اینگونه خاتمه می دهد: برایم بسیار غمناک است دیدن فروپاشی سریع کشوری را که در آن زندگی می‌کنم، چه کسی می‌داند که در این سرزمین چه می‌گذرد و به کجا خواهد رفت.

کد خبر 42379

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز