سه‌شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶ - ۱۲:۴۱
۰ نفر

ترجمه-احمدرضا تقاء: دلایل ترور سیاستمدار محبوب پاکستان، بی‌نظیر بوتو، از منطقی صحیح پیروی می‌کند.

 آمریکا دهه‌های متمادی است که به حمایت مالی از رژیم نظامی پاکستان مشغول است و با پشتیبانی از افراطی‌ترین عناصر تندرو و ارسال سلا‌له‌های پیشرفته برای دولتی که از ائتلاف نظامیان و بنیادگرایان مذهبی تشکیل شده حمایت آنان از منافع آمریکا را خریده است. سازمان اطلاعات پاکستان زیر نفوذ آمریکاست و همه می‌دانیم که این سازمان در حادثه 11 سپتامبر دست داشته است.

ترور بوتو و بحران ناشی از آن در پاکستان بار دیگر نگاه‌ها را متوجه پیوند نامیمون دولت جورج بوش با دولتی ساخته که پاکستان را به وضعی فلاکت‌بار دچار ساخته است. پیش از اظهارنظر درخصوص این پیوند به‌ظاهر تزلزل‌ناپذیر ابتدا توجهتان را به بخش‌هایی از یک سخنرانی با عنوان «بصیرت ژئوپولیتیک» که قریب به 30 ماه قبل ایراد شده جلب می‌کنم:

در پاکستان مشاهده می‌شود که مسئله صلاحیت پرویز مشرف برای اداره کشور بیش از پیش توجه جهان غرب و چین  و این اواخر حتی هند را به خود جلب کرده است. وی پس از واقعه 11 سپتامبر به زور اسلحه مجبور شد 180 درجه تغییر موضع دهد و تسلیم شود.  او در اظهاراتش همه آنچه را لازم است می‌گوید و حرف‌هایی می‌زند که به مذاق آمریکا خوش می‌آید. حتی تمایلات لیبرالی او ممکن است برخاسته از اعتقادی راستین باشد. اما حقیقت ماجرا کدام است؟

او هر ازگاهی در سخنان خود حملات بسیار شدیدی به عناصر جهادی می‌کند، ولی این عناصر کمافی‌السابق به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند. مدارس مذهبی همچنان مثل قارچ از زمین می‌رویند و فوج فوج آدم متحجر با افکار مسموم پرورش می‌دهند. از این گذشته، نفوذ سیاسی عناصر تندرو به‌دلیل مصونیتی که دارند از حد انتظار خودشان هم فراتر رفته و احزاب سیاسی اصلی را تحت‌الشعاع قرار داده است. این عناصر در دو استان سرحد و بلوچستان نیز از موقعیت سیاسی بسیار مستحکمی برخوردارند.

پیداست که در اینجا تناقضی در بین است. چه توضیحی برای فاصله عظیم موجود بین تصورات نخبگان جهان غرب و نشانه‌های مسلم قدرت گرفتن عناصر تندرو در پاکستان وجود دارد؛ عناصری که باز به‌دلیل همان مصونیت در بنگلادش نیز پایگاهی قوی برای خود دست و پا کرده‌اند.

فاصله انکارناپذیر میان این دو چشم‌انداز را می‌توان به حساب انتقام زیرکانه مشرف از آمریکا گذاشت که او را به خیانت به اشخاصی واداشت که از زمان اجرای سیاست‌های اسلامی‌سازی پاکستان در زمان ریاست‌جمهوری ضیاء‌الحق از او در ارتش حمایت کرده بودند.

ظاهرا فراموش شده که ضیاءالحق مأموریت برخورد با مناطق پرآشوب شمال را به مشرف محول کرد و سرتیپ مشرف در این مأموریت در قد و قامت ژنرال تکا خان، «قصاب بلوچستان»، ظاهر شد.

مشرف با ناآرامی‌های گلگیت و بالتستان نیز با همین شدت برخورد کرد. بنابراین این سؤال مطرح می‌شود که آیا مشرف دچار تحول شده یا اینکه فقط دارد آمریکا را بازی می‌دهد، آن هم تا آن حد که توانسته این تناقض‌ها را از نظرها مخفی کند؟

برای روشن شدن نکته یادشده، می‌توان این سؤال را از طرف‌های آمریکایی و غربی او پرسید که فرضا اگر کسی به زور اسلحه سناتور مک‌کارتی را مجبور می‌کرد که در مورد کمونیسم سخت نگیرد و او برای حفظ جان خودش کوتاه می‌آمد، درست بود بگوییم که او از ته دل با کمونیسم کنار آمده؟ یا در مورد همین کسانی که جنگ عراق را ترتیب دادند می‌شود پرسید که اگر نومحافظه‌کاران را تحت فشار قرار می‌دادند که در سیاست‌هایشان چرخشی صدوهشتاددرجه‌ای بدهند این به معنای آن بود که به‌کل از عقاید محکمشان دست شسته‌اند؟

 اگر پاسخ این سؤالات منفی باشد می‌توان تصویر روشن‌تری از سیاست‌های مشرف، چه در گذشته و چه در آینده، پیش رو داشت.»

در اوایل دسامبر، یک مقام سابق دولت پاکستان و از حامیان بوتو به‌منظور تکرار درخواست‌های امنیتی بوتو با یک مقام بلندپایه دولت آمریکا دیدار کرد، اما با برخورد سرد او مواجه شد؛ رفتاری که انعکاس بحث‌های مطرح‌شده در جلسه استماع کمیته روابط خارجی مجلس سنا در روز 6 دسامبر بود. در آن نشست از ریچارد بوچر، معاون وزارت امور خارجه آمریکا در امور جنوب و مرکز آسیا، درخواست شد که پاسخگوی نگرانی‌های ناظران بی‌طرف آمریکایی در مورد احتمال وقوع تقلب در انتخابات پاکستان باشد و او در پاسخ گفت: «به اعتقاد من آنها می‌توانند انتخابات خوب، معتبر، شفاف و عادلانه‌ای داشته باشند اما به هر حال انتخابات بی‌عیب‌ونقص نخواهد بود.»

سخنان بوچر در همه کانون‌های قدرت در اسلام‌آباد طنین‌انداز شد. اینکه آمریکایی‌ها به‌دنبال انتخابات بی‌عیب‌ونقص نبودند حکایت از آن داشت که به شرایط حداقلی رضایت می‌دهند و بدون حضور بی‌نظیر بوتو احتمالا شرایط از حداقلی هم حداقلی‌‌تر می‌شد.

پیامد ناگوارتر اقدام واشنگتن در باز گذاشتن دست پاکستان شاید ترور بوتو باشد. نه در اقدامی که به کشته شدن وی انجامید و نه در حادثه سوء‌قصدِ روز 18 اکتبر امضای مخصوص القاعده دیده نمی‌شد. در پی ترور بوتو، کامیون‌های دولتی با فشار آب آثار خون را از سطح خیابان پاک کردند و در این اثنا شواهد موجود را نیز از بین بردند. اگر خیلی دیر نشده باشد، آیا اف‌بی‌آی برنامه‌ای برای انجام تحقیقات در این زمینه ندارد؟

روزنامه یواس‌ای تودی چاپ آمریکا می‌نویسد: « احتمالا دولت جورج بوش تنها موجود باقی‌مانده در آمریکا و شاید کل دنیاست که همچنان به خلوص نیت و توانایی ـ یا تمایل ـ مشرف برای برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه در پاکستان معتقد است.

 این موضوع این پرسش بسیار مهم و بنیادین را در ذهن مردم آمریکا و جهانیان به وجود می‌آورد که آیا دولت بوش آنقدر خوش‌خیال است که متوجه حقیقت پشت بهانه‌های مشرف نمی‌شود ـ یعنی آن چیزی که اکنون عملا برای همگان و حتی مردم پاکستان از روز روشن‌تر است ـ یا اینکه پای مسئله عمیق‌تری در میان است که متحدان آمریکا از آن بی‌خبرند؟»

همین مسئله عمیق‌تر است که متحدان آمریکا باید بر آن تمرکز کنند تا مبادا سلاح هسته‌ای به سنگر رژیمی تندرو در پاکستان بدل شود که از هر زمان دیگری در طول تاریخ آن کشور به سیطره بر کل مملکت نزدیک‌تر است. این مسئله عمیق‌تر که در سال 2002 در کتاب «تجدید ساختار پاکستان» و سخنرانی‌های بعدی مولف کتاب به آن اشاره شده مشارکت مستقیم ائتلاف ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان در حملات 11 سپتامبر است.

برخی عوامل در آمریکا نیز در وقوع این حادثه شریک جرم بودند، زیرا اگر نه از ابعاد یا ماهیت عملیات، از کلیت نقشه خبر داشتند. افراد بلندپایه در دولت تازه‌روی‌کار‌آمده آمریکا عمدا چشم خود را به روی اتفاقی که در حال وقوع بود بستند، چه قبل از واقعه و چه بعد از آن.

دولت بوش که با عامل ماجرا دستش توی یک کاسه است در موقعیتی نیست که به‌طور یک‌جانبه پشت مشرف را خالی کند. همین مخمصه در مورد ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان نیز وجود دارد و درواقع اینها خرخره آمریکایی‌ها را در مشت دارند نه برعکس.

افرادی در پاکستان که آمریکایی‌ها به مدت چندین دهه روی آنها سرمایه‌گذاری کرده‌اند خیلی بهتر می‌دانند که در پاکستان واقعا چه خبر است تا رسانه‌های آمریکایی و دیگر دولت‌های جهان که تلاش دارند پرده را از جلو چشمان بوش و کاخ سفید کنار بزنند، چون اصلا پرده‌ای در کار نیست. دولت بوش به واسطه آنکه پایش در حادثه 11 سپتامبر گیر است خود را دست‌وپابسته تسلیم حامیان مشرف در پاکستان (ائتلاف ارتش و تندروها) کرده است.

آنها با وجود اینکه هرروز شاهدند که مشرف دارد به آنها نارو می‌زند ناچارند به پرداخت حق‌السکوت به عوامل مطلع ارتش پاکستان ادامه دهند و سال به سال مبالغ بیشتری به حساب‌های ایشان واریز کنند و سلاح‌های پیشرفته در اختیار آنان بگذارند؛ سلاح‌هایی که علیه عناصر تندرویی که رفته‌رفته سلطه خود را بر دولت پاکستان گسترش می‌دهند به کار گرفته نمی‌شوند، ولی خیلی دور نیست که  ضد خود نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان و جاهای دیگر به کار گرفته شوند.

Antiwar.com 
21 ژانویه 2008

کد خبر 42378

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز