دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۱
۰ نفر

همشهری دو - سیداحمد واحدی: جوان که بودیم و تازه مطلبمان توی روزنامه‌ها چاپ می‌شد، وقتی کسی می‌پرسید چه کاره‌ای، باد به غبغب می‌انداختیم که «خبرنگارم، دومین کار سخت دنیا بعد از معدن» و بعد خودمان از شغل سختمان کیفور می‌شدیم و مخاطبمان متعجب که ... آفرین، خداقوت.

معدن

 تا يك زماني جدا فكر مي‌كرديم كه قضيه جدي است و دومين كار سخت دنيا را انجام مي‌دهيم. بعدتر فهميديم خبرنگاري هرچه باشد توي ايران دومين كار سخت دنيا نيست. مخصوصا اگر حوزه خبري‌ات حوزه كم خطري مثل سرويس فرهنگي باشد. خبرنگاري جنگ يا خبرنگاري توي كشورهايي مثل روسيه خيلي سخت‌تر از كاري بود كه ما مي‌كرديم.

«كار سخت.» وقتي مي‌گوييم كار سخت از چه چيزي قرار است صحبت كنيم؟ مثلا كار سخت در معدن؟ معدن روباز يا معدني در عمق زمين؟ معدن فيروزه يا معدن زغال سنگ؟ اصلا كار معدن كار سختي است؟ من كار معدن نكرده‌ام. حتي تا به حال دستان يك كارگر معدن را‌ از نزديك نديده‌ام. حتي‌ هيچ وقت با يك پيمانكار توي كانكس بشين و حقوق بده معدن همكلام نشده‌ا‌م. نمي‌دانم معدن كار سختي است يا نه اما مي‌دانم وقتي صبح به صبح مجبوري از زمين و هرچه رويش هست دل بكني و بروي توي دل زمين خيلي كار آساني نمي‌كني. فكر مي‌كنم مثلا پدرت كشاورز بوده. محصول آن يك تكه زمين كفاف زندگي‌اش را نداده. پدرت بي‌خيال زمين شده و رفته توي كار معدن تا تو را با كار زير زمين بزرگ كند. بعدتر تو كار پدر را ادامه داده‌اي. تو شدي نان‌آور خانه.

خانه خودت و خانه پدرت. كار معدن كار سختي است؟ اگر معدن روباز باشد، اگر معدن فيروزه باشد، اگر معدن طلا باشد... ما توي ايران معدن طلا داريم؟ نمي‌دانم اما عوضش تا دلت بخواهد معدن زغال‌سنگ داريم. تو و هم‌روستايي‌هايت بي‌خيال رنگ فيروزه و طلا شديد. نان زن و بچه‌تان اگر سر موقع بيايد سر سفره، طلا و زغال فرقي برايتان ندارد. اين نان سياه سر موقع مي‌آيد؟ بيشتر از 10‌ماه است كه حقوق نگرفتي. «بالاخره كه مي‌گيرم، خدا بزرگ است». بيمه نيستي. «بيمه مي‌خواهم چكار، خدا قوت و سلامتي بدهد كار كنم. اين كار را نكنم چه كنم؟ بروم شهر گدايي؟» دوست دارم بدانم وقتي داري با تيشه به جان زمين زخم مي‌زني به چه فكر مي‌كني؟ به اينكه اگر بيمه كنند و حقوق را هم سر موقع بدهند با نبود هوا و تاريكي و كثيفي و گاز سمي و ريزش معدن مي‌سازي.

كار معدن كار سختي است؟ وقتي يك هو زمين به‌خاطر همه زخم‌هايي كه با تيشه به دلش زده‌اي مي‌بلعدت و در خود فرو مي‌بردت. يا شايد نه، به‌خاطر اينكه تو با بقيه فرق داري. به‌خاطر اينكه دل داده‌اي به دل زمين و هر چه روي زمين بوده بوسيده‌اي و رفته‌اي در آغوش زمين. در آغوش زميني كه حالي‌اش نيست اگر تكاني بخورد و راه برگشت بر تو سد شود و تو در آغوشش بماني و با او يكي شوي، داغ، پدري را، ضجه، مادري را، بهت، همسري را و انتظار، فرزندي را مي‌كشد. كار معدن وقتي تو در دل زمين خدا و در عمق آرام دستان خدا خوابيده‌اي كار سختي نيست. سختي مي‌ماند براي پدرت و مادرت و همسرت و فرزندانت و ما.

همه مايي كه يا حقوقت را دير داديم يا بيمه‌ات نكرديم و يا وقتي پشت ميز و زير باد كولر خبر چند خطي مي‌نوشتيم فكر مي‌كرديم سخت‌ترين كار دنيا را داريم بعد از تو. من ديگر نمي‌گويم چه كاري سخت‌ترين كار دنياست بعد از معدن. فقط مي‌گويم سخت‌ترين كار دنيا كار معدن است و آسان‌ترين كار دنيا خوابيدن در آغوش زمين؛ زميني در گلستان. راستي فكر كنم حالا سخت‌ترين كار دنيا بعد از معدن را بشناسم؛ انتظار بيرون آمدن جنازه عزيزي از دل معدن. اين، شايد از كار معدن هم سخت‌تر باشد.

* اين يادداشت با احترام به روح معدنكاران جان‌باخته زمستان‌يورت آزادشهر گلستان تقديم مي‌شود؛ چه آن 26نفري كه پيكرشان تا وقت نوشتن اين يادداشت پيدا شده و چه آنان كه هنوز از آغوش زمين دل نكنده‌اند.

کد خبر 369299

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha