چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۸
۰ نفر

همشهری آنلاین: تأثیر تحریم‌ها بر ایران، نگاه منتقدان به توافق وین و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۳۱ تیر-جای گرفتند.

مهدی زارع عضو هیأت‌علمی پژوهشگاه زلزله‌شناسی در ستون سرمقاله شرق با تيتر«ایرانِ پساتحریم و فرار مغزها» نوشت: روزنامه شرق؛۳۱ تیر

توافق هسته‌ای که در ٢٣ تیرماه پس از مذاکرات ٢٣ماهه در وین بین ایران و کشور‌های ١+٥ به‌دست آمد، قطعا خبر خوشی برای جامعه علمی و پژوهشگران ایران است. این خبر خوش تنها از دیدگاه مدیریت و انجام این کار توسط مدیران دانشمند و با کیفیت و استاندارد بالای بین‌المللی مانند دکتر «ظریف» و دکتر «صالحی» و همکارانشان در به‌سرانجام‌رساندن یک پرونده مهم کشور در عرصه بین‌المللی توسط نخبگان دانشگاهی ایران نیست. جنبه مهم، فضای مثبتی است که انتظار می‌رود در زمینه تبادلات بین‌المللی علمی و فناوری در کشور ما پدید آید. نکات مهمی از این دیدگاه مطرح است که باید در فضای پساتحریم به آن توجه کرد:

١- توسعه پروژه‌های بزرگ علمی (کلان‌طرح‌ها) و همکاری‌های بین‌المللی، امکان و سرعت بیشتری برای پیشرفت در کشور ما خواهد یافت. بسیاری از زمینه‌های تخصصی علمی مانند زلزله‌شناسی اساسا جنبه‌ای بین‌المللی و جهانی دارند و امروزه در فضای تحریم بسیاری از کارکردهای زلزله‌شناسی عملا مانند آن است که در استفاده از فناوری اطلاعات، رایانه‌ای را از اینترنت قطع کرده و انتظار داشته باشیم تا کارایی رایانه مزبور مانند کارکرد آن در هنگام اتصالش به شبکه باشد! به‌روزکردن و ساخت و توسعه تجهیزات داخلی برای فناوری‌های پیشرفته می‌تواند در تعاملات و ارتباطات بین‌المللی سرعت و دقت و کیفیت بالاتری بیابد.

٢- گاه سخن از تحریم‌ها به‌عنوان فرصتی که در آن می‌توان به نیروی خودی و داخلی اتکا کرد، تا جایی پیش می‌رود که محرومیت از تبادل و تعامل بین‌المللی برای حفظ استانداردهای فنی ایمنی را از یاد می‌بریم. یادمان باشد که در فضای تحریم‌ها بسیاری از هم‌وطنان ما به‌دلیل استفاده از فناوری‌های با کیفیت پایین و غیرروزآمد و غیراستاندارد، آسیب‌های سختی (تا حد ازدست‌دادن جانشان) دیدند. نمونه مهم و دلخراش این موضوع سقوط هواپیماهای ایرانی در سال‌های اخیر و تصادفات رانندگی در خودروهای وارداتی یا مونتاژ داخل با کیفیت پایین (به‌ویژه در آتش‌سوزی‌ها) و همچنین محدودشدن دسترسی به داروهای بیماری‌های خاص و خطرناک است.

٣- در فضای تحریم‌ها، بسیاری از تجهیزات و امکانات علمی در کشور به‌عنوان «کاربرد احتمالی دوگانه» دچار منع واردات شدند. بسیاری از تجهیزاتی هم که برای نصب و راه‌اندازی آنها از قبل هزینه شده بود عملا بلااستفاده شده‌اند. چراکه با دیدی بسیار سختگیرانه و صرفا با درنظرگرفتن «احتمال» کاربرد آنها در مقاصد مرتبط با برنامه‌های هسته‌ای و نظامی عملا دسترسی به کمترین تجهیزات جدی برای نصب و روزآمدکردن این سامانه‌ها امکان‌پذیر نبود. از این دست می‌توان به تجهیزات پیشرفته مربوط به سامانه‌های هشدار سوانح طبیعی اشاره کرد که در سال‌های اخیر عملا در کشور ما توسعه نیافتند و این در حالی بود که بسیاری از کشورهای آسیای‌غربی و جنوبی و اروپای‌شرقی که در زمینه‌های مرتبط در سال‌های قبل از ٢٠٠٠ از ما بسیار عقب‌تر بودند عملا در سال‌های اخیر شبکه‌های مرتبط با این سامانه‌های هشدار را در جهت کاهش ریسک سوانح طبیعی در کشور خود نصب کرده‌اند (نمونه‌ها از ترکیه، مالزی، اندونزی و پاکستان، تا رومانی، بلغارستان و... فراوان هستند) و ما هنوز در این زمینه موفق نبوده‌ایم.

٤- «توسعه همکاری‌های بین‌المللی علمی با کشورهای رده‌اول علمی در دنیا» از این پس قابل انتظار خواهد بود.

این نوع همکاری‌ها در سال‌های اخیر در کشور ما بسیار محدود شدند و عملا به همکاری بین دو استاد (ایرانی و خارجی) یا همکاری محدود در سطح دو لابراتوار صرفا در جهت فرصت‌های محدود پژوهشی برای بعضی دانشجویان دکترا بوده است. انجام پروژه‌های مهم و «واقعا مشترک» در قالب همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه بین‌المللی از این پس مورد انتظار خواهد بود.

٥- بسیاری از طبقه تحصیل‌کرده جدید به‌ویژه آنها که اکنون به‌تازگی درجه فوق‌لیسانس یا بالاتر یا زمینه‌های خاص تخصصی را در کشور (یا خارج از کشور) با موفقیت می‌گذرانند و مایلند در داخل کشور مشغول به فعالیتی در زمینه کار و تخصص علمی خود شوند، عملا چنین امکانی نمی‌یابند. اکنون و در فضای پساتحریم انتظار می‌رود این طبقه متوسط جدید که در زمینه‌های مختلف علمی صاحب تخصصی شده‌اند بتوانند با ایجاد فرصت‌های شغلی تازه در داخل کشور مشغول کار شوند. برای نگارنده هیچ‌چیز تلخ‌تر از آن نیست که بسیاری از دانشجویان خوب خود را ببینیم (و متأسفانه در سال‌های اخیر به فراوانی می‌بینم!) که به‌دلیل نبود فرصت مناسب شغلی هرسال بیشتر از سال قبل مجبور به مهاجرت می‌شوند.

  • آیا سیل ویرانگر یکشنبه شب پیش‌بینی نشده بود؟

 پژمان موسوی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:روزنامه ایران؛۳۱ تیر

باران شدید شامگاه بیست و هشتم تیر، خیلی‌ها را غافلگیر کرد، خیلی‌ها را خوشحال و خیلی‌ها را هم داغدار. کمتر پیش آمده بود که مردم تهران و مناطق اطراف، در روزهایی که علی القاعده باید آفتاب بتابد و دمای هوا چیزی حدود 38 تا 40 درجه باشد(همواره پیک و بالاترین گرمای تهران از بیستم تیر تا دهم مرداد ثبت شده است)، به ناگاه ترنم باران را بر شهر و روستایشان لمس کنند و با دمایی روبه‌رو شوند که دمای استاندارد روزهای آخر شهریور است؛ شاید همین عنصر غافلگیری هم بود که خسارات فراوان جانی، مالی و طبیعی بر جای گذاشت و بارانی را که می‌شد خاطره‌ای خوش در اذهان ما باقی بگذارد، در تلخ‌ترین شکلش در تاریخ و در تقویم ثبت کرد. امروز که 3 روز از سیل ویرانگر در مناطقی چون جاده چالوس، کن و سولقان تهران، مناطقی در سوادکوه مازندران و مناطقی در پرور سمنان می‌گذرد، خوب است نگاهی کنیم به زمینه‌های احتمالی این رویداد و اینکه آیا واقعاً آن‌طور که می‌گویند و می‌نویسند، این حادثه طبیعی پیش‌بینی نشده بود؟

اول. سازمان هواشناسی کشور از اواسط هفته گذشته، پیش‌بینی دقیقی را برای کاهش دما و وقوع بارندگی برای روزهای ابتدایی این هفته ارائه داده بود؛ با نزدیک شدن به تعطیلات عید فطر، این سازمان بیست و ششم تیر یعنی 48 ساعت پیش از سیل ویرانگر در اطلاعیه‌ای، از رگبارهای شدید، وزش باد و احتمال آبگرفتگی معابر عمومی در وب سایت رسمی خود خبر داد: ‌«پیرو اطلاعیه شماره 36 چهارشنبه مورخ 24/04/94 با گذر موج تراز میانی جو از نیمه شمالی کشور و همچنین استقرار مرکز پرفشار در سواحل شمالی کشور که باعث ایجاد جریان‌های شمالی در سواحل دریای خزر می‌شود براین اساس روزهای جمعه، شنبه و یکشنبه وقوع رگبار و رعد و برق و وزش باد و احتمال رخداد آبگرفتگی معابر عمومی پیش‌بینی می‌شود.»

این سازمان به صدور اطلاعیه‌ای کلی هم بسنده نکرد و برای روز یکشنبه به صراحت اعلام کرد که «بارش متناوب باران گاهی با احتمال رعدوبرق و وزش باد در استان‌های گیلان، مازندران، گلستان و ارتفاعات مرکزی البرز رخ می‌دهد که در شرق گیلان و غرب و شرق مازندران با احتمال آبگرفتگی معابر عمومی پیش‌بینی می‌شود. علاوه بر این انتظار رگبار و رعدوبرق و وزش باد شدید موقت به سبب رشد ابرهای جوششی در اردبیل، خراسان شمالی، شمال سمنان، زنجان، جنوب آذربایجان شرقی، قزوین، شمال همدان، شمال مرکزی، قم، البرز و تهران وجود دارد.» این سازمان حتی به پیش‌بینی صرف هم بسنده نکرد و هشدار داد که: «با توجه به انتظار مواج شدن دریا به سبب وزش باد در سواحل دریای خزر و گاهی تشدید آن به سبب افزایش جریان‌های شمالی از روز شنبه تا دوشنبه اقدامات لازم برای خودداری از شنا در سواحل خزر و جلوگیری از خسارات جانی در نظر گرفته شود. با توجه به پیش‌بینی بارش باران از روز شنبه تا دوشنبه در جاده‌های کوهستانی البرز بویژه ارتفاعات مرکزی البرز، احتمال تشدید ترافیک عبوری به سبب بارندگی وجود دارد و توصیه می‌شود تمهیدات لازم برای تردد در مناطق یاد شده به‌کار گرفته شود.» واقعاً با وجود صدور این اطلاعیه آیا می‌توان گفت که سیل ویرانگر یکشنبه شب پیش‌بینی نشده بود؟آیا فکر نمی‌کنیم اشکال از ماست که پیش از سفر، پیش‌بینی‌های هواشناسی را مرور نمی‌کنیم یا اگر می‌کنیم جدی نمی‌گیریم؟

دوم. ممکن است این شبهه مطرح شود که برای همگان امکان سر زدن به وب‌سایت سازمان هواشناسی یا تماشای پیش‌بینی وضع هوا در بخش‌های مختلف خبری تلویزیون وجود ندارد! قبول! علی القاعده این روزها در دست بسیاری از ما ایرانی‌ها، یک تلفن همراه هوشمند وجود دارد، تلفن همراهی که یکی از قابلیت‌های اصلی آن نرم افزارهای متعددی است که وضع هوا را برای کاربر پیش‌بینی و او را در جریان آب و هوای روزهای آینده قرار می‌دهد؛ این نرم افزارها در اشکال مختلف و با قابلیت‌های متفاوت وجود دارند، از نرم افزارهای معتبر که به سایت جهانی هواشناسی، یاهو، هواشناسی ایران و... متصل‌اند تا نرم افزارهایی که به نهاد و سازمان معتبری وصل نیستند اما تلاش می‌کنند دقیق‌ترین پیش‌بینی‌ها را از آینده نزدیک ارائه کنند.

بیشتر این نرم افزارها هم با درصد خطایی محدود و قابل قبول، پیش‌بینی دقیقی را از وضعیت آب و هوای 3 تا 10 روز آینده ارائه می‌کنند و در اختیار کاربر قرار می‌دهند. همین نرم افزارها از روزهای پایانی هفته گذشته، برای تهران، مازندران، گیلان، گلستان، قزوین و شمال سمنان پیش‌بینی کاهش محسوس دما و بارندگی کرده بودند.

نتیجه: طبیعی است که باران تابستان با باران پاییز متفاوت است و در مدت زمانی محدود، حجمی بالا از باران به زمین می‌بارد و منجر به بروز آبگرفتگی و تشکیل روان آب می‌شود. مناطقی که درگیر سیل شده درست همان محل‌هایی است که در این پیش‌بینی مطرح شده بود؛آیا نباید بر اساس این پیش‌بینی، سفرها و گلگشت‌هایمان را لغو یا به تأخیر می‌انداختیم یا مراتب ایمنی را در آن رعایت می‌کردیم؟آیا بهتر نیست هر کدام از ما چه در قالب فرد و چه در قالب سازمان‌هایی که اصولاً متولی بحران‌هایی اینچنین هستند، کمی مسئولیت پذیر باشیم و به جای متهم کردن این و آن، از تجربه‌های تلخ درس بگیریم تا در آینده با حوادثی اینچنین روبه‌رو نشویم؟

  • اشكالات توافق وين چيست؟

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه اعتماد؛۳۱ تیر

به نظر مي‌رسد برخي منتقدان داخلي و خارجي توافق وين، همچنان پاهاي خود را در يك كفش كرده‌اند و آن را به كلي مردود مي‌دانند. ولي پرسشي كه مطرح مي‌شود اين است كه اشكالات اين توافق در چيست؟ پاسخ در يك كلمه است؛ «توافق». در حقيقت مهم‌ترين اشكال نفس رسيدن به «توافق» است، زيرا اين توافق، يك متن يك سويه نيست كه يك نفر يا يك گروه همفكر آن را تدوين كرده باشند. براي مثال يك لايحه يا طرح قانوني در مورد آيين دادرسي نيست كه در ذيل چارچوب‌هاي منطقي و حقوقي تنظيم شده باشد. اين متن يك توافقنامه است كه متناسب قدرت طرفين مذاكره‌كننده و اهدافي كه از حضور در آن دارند به دست آمده است، بنابراين روشن است كه در برابر هر چيزي كه به دست آورده‌اند، مابه‌ازايي بايد بپردازند. اين توافق، متن تسليم ژاپن يا آلمان در جنگ دوم جهاني نيست كه قدرت برتر آن را تنظيم و ديكته كند و قدرت شكست خورده به ناچار آن را امضا كند.

اين توافق چيزي مثل كنفرانس صلح پاريس بعد از جنگ اول جهاني است كه كشورهاي پيروز برحسب نقش و سهم و قدرت خود در آن جنگ جهاني، مفاد آن را تعيين كرده‌اند. بنابراين هر بخش آن مي‌تواند از طرف يك كشور نقطه ضعف يا نقطه قوت تلقي شود و صرفا براساس يك بند يا ماده آن نمي‌توان درباره كليت آن قضاوت كرد. يك نفر مي‌تواند به لغو تحريم‌ها استناد كند و آن را پيروزي ايران بداند، يك نفر هم مي‌تواند به پذيرش محدوديت‌ها و بازگشت‌پذيري تحريم‌ها اشاره و آن را نشانه شكست بداند. قضاوت واقعي و پذيرفتني از يك سو از خلال لحاظ كردن كليت امتيازات گرفته و داده شده، بايد انجام شود و از سوي ديگر با لحاظ و مقايسه كردن شيوه‌ها و راه‌هاي جايگزين. هرگونه ارزيابي بدون رعايت اين دو معيار، ناقص و غيرقابل قبول است. اعتراضاتي هم كه در ايالات متحده به اوباما ‌شده با توجه به همين دو معيار پاسخ داده مي‌شود. يكي از افراد اصلي هيات مذاكره‌كننده ايراني نيز در پاسخ به برخي نقدها و بيان ايرادات به روشني گفت كه اگر از خودم بپرسيد، ايرادهاي بهتري مي‌توانم طرح كنم. اين امر به آن معناست كه هيات ايراني همچون هيات امريكايي يا اروپايي هركدام نسبت به امتيازاتي كه داده‌اند واقف هستند، ولي اينكه پرسش شوند كه چرا اين امتيازات را داده‌اند، آنها خواهند گفت در برابر امتيازات گرفته شده سبك و سنگين كرده‌اند و ارزش داشته است. هنگامي كه از مغازه خريد مي‌كنيم و پول مي‌دهيم كالايي را مي‌گيريم، كسي اعتراض نمي‌كند كه چرا پول خود را به ديگران داده‌ايم؟ چون مي‌دانند اين امر طبيعي است، در برابر گرفتن هر كالا بايد قيمت آن را پرداخت. اعتراض وقتي انجام مي‌شود كه يا كالايي بخريم كه نياز نداريم يا كالا را گران‌تر از قيمت بخريم.

لذا معترضين داخلي نيز بايد در اين دو مورد اظهارنظر كنند كه آيا ما نيازمند به اين توافق بوديم يا خير؟ سپس آيا قيمت مناسبي را براي گرفتن امتيازات داده‌ايم يا خير؟ در مورد اول قطعا پاسخ مثبت است، زيرا اگر چنين نيازي نبود، هيچگاه در سطح اول سياسي كشور اجازه چنين مذاكراتي داده نمي‌شد. هرچند مخالفان داخلي در اصل با همين گزاره مخالف هستند و اصل توافق كردن را قبول ندارند. اين درباره مخالفان خارجي نيز صادق است. درباره پرسش دوم نيز جزييات را نمي‌توانند مجزا از يكديگر نقد كنند. بايد امتيازات ردوبدل شده را در دو كفه ترازو بگذارند و نقد كنند. در هر حال بايد حالت‌هاي جايگزين، يعني عدم توافق را نيز طرح نمايند. در هر حال فراموش نشود كه ارزيابي عمومي جهان از اين توافق، نه تنها عليه ايران نيست بلكه آن را به نفع ايران دانسته و يك پيروزي براي ما تلقي كرده كند، اين ارزيابي مستقل از برداشت‌هاي ما است.

البته يك نقد ديگري كه طرح مي‌شود، بحث آينده اين توافق است و اينكه به عنوان ابزار فشار عليه ايران به كار گرفته خواهد شد و احتمال بازگرداندن تحريم‌ها وجود خواهد داشت. در اين باره دو نكته مهم است. اول اينكه اين توافق مبتني بر قدرت طرفين شكل گرفته است. اگر معتقديم كه اجراي توافق ايران را قدرتمندتر مي‌كند به ويژه از منظر اقتصادي و سياسي، در اين صورت بي‌معنا خواهد بود كه اين توافق در آينده عليه ايراني تفسير و عمل شود كه قدرتمندتر از حال است. نكته ديگر اينكه ايران قصدي براي تخلف از توافق ندارد، و چون چنين قصدي ندارد، طبيعي است كه اجماع جهاني عليه آن شكل نخواهد گرفت و اين نيز به تضعيف طرفي كه بخواهد توافق را به ابزار فشار تبديل كند، منجر خواهد شد. بنابراين تكرار مي‌شود كه تنها نقطه ضعف اين «توافق»، اصل «توافقي» بودن آن است و اينكه عده‌اي به دلايل منافع يا از روي صداقت كه در نهايت به لحاظ نتايجش براي ايران چندان فرقي با هم ندارند، چنين اصلي را نمي‌پذيرند و آن را مترادف با پايان دوره خود مي‌دانند.

  • بدهکاران طلبکار!

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان؛۳۱ تیر

در خبر‌ها آمده بود که قائم مقام صدر اعظم و وزیر اقتصاد آلمان، پیش از سفر به کشورمان، بدون در نظر گرفتن آداب مهمانی و رعایت حداقل ادب و عرف دیپلماتیک، برای گسترش روابط تجاری کشورش با ایران، پیش شرط تعیین کرده بود! پیش شرطی که از قضا، از مهمترین اصول مبنایی جمهوری اسلامی ایران بود. وی راه هموار شدن روابط کشورش با ایران را به رسمیت شناختن رژیم  جعلی و کودک‌کش صهیونیستی اعلام کرده بود و بدون آن این امر را غیرممکن دانسته و حتی برای میانجیگری میان ایران و آن رژیم مجعول، اعلام آمادگی هم کرده بود! اینکه متاسفانه مقامات کشورمان در دیدارهای مختلف با این مقام آلمانی، به این گستاخی  پاسخی ندادند و یا پاسخ ضعیف وزارت خارجه، موضوع این نوشتار نیست.  آنچه در این نوشتار حائز توجه و پرداختن است، چرایی این رخداد است و پاسخ به این پرسش که چه شده و چه اتفاقی افتاده که یک مقام خارجی به خود جرات می‌دهد اصلی‌ترین موضوع سیاست خارجی ما را شرط روابط تجاری با کشورش قرار دهد و از آن بعنوان حربه گرو کشی استفاده کند!؟

آن هم در حالی که رهبر انقلاب، صراحتا فرموده بودند: «توافق بشود یا نشود، اسرائیل روز به روز نا امن‌تر خواهد شد» یا چه شده که فلان مقام آمریکایی، از ضرورت آزادی هم جنس گرایان و توجه به آزادی‌های آنان و همینطور فرقه‌های ضاله، بعنوان شرط ورود ایران به جامعه جهانی سخن می‌گوید!؟ همه این سخنان در فضای روزهای پر هیاهوی پس از متن وین و نیز تصویب قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت مطرح می‌شود. در روزهایی که هم طرف غربی جشن پیروزی گرفته و نماینده‌اش از شادی در جلسه رسمی می‌رقصد و هم در ایران سخن از پیروزی و فتح‌الفتوح و تغییر تاریخ است! ظاهرا آرایش متون و تعهدات، حکایت از آن دارد که طرف غربی، خود را پیروز میدان دانسته و آنقدر خود را در برج عاج می‌بیند که حتی برای تصرف بازار بزرگ و ثروتمند ایران، ناز کرده و شرط می‌گذارد، آن هم شروطی تا این حد گستاخانه! و در مقابل مقامات ما، آنقدر خود را منفعل و واداده در این عرصه می‌بینند که حتی کمترین واکنشی به این زیاده‌خواهی‌ها نشان نمی‌دهند و تازه فرش قرمز هم پیش پای آنها پهن می‌کنند! اما چرا چنین شده و واقعیت چیست!؟ به نظر می‌رسد آنچه ما در دو عرصه «مذاکره» و «برنامه‌ریزی برای روزهای بعد از مذاکره» کرده‌ایم، در شکل‌گیری چنین رفتارهایی - که ظاهرا آخرین رفتار از این دست هم نخواهد بود- موثر است. شرحی مختصر در هر باب، به تبیین موضوع کمک می‌کند.

1- مذاکرات با تنظم برجام یا همان برنامه جامع اقدام مشترک به فرجام رسید. هنوز غریو شادی سرمستان فرو ننشسته و مراحل قانونی برای تصویب متن فراهم آمده در کشور انجام نشده بود که، با تصویب قطعنامه 2213شورای امنیت، متن برجام به سندی لازم‌الاجرا تبدیل شد! غربی‌ها اعلام کردند که متن قطعنامه و نیز زمان تصویب آن با هماهنگی طرف ایرانی بوده است. بحث‌ها و ابهامات فراوانی در سراسر برجام و قطعنامه وجود داشته و دارد که متاسفانه به هیچ یک پاسخ مستدل، منطقی و حقوقی داده نشد و صرفا به این اکتفا شدکه باید از بدست‌آوردن چنین پیروزی شگرفی خوشحال بود! از جمله این ابهامات و نگرانی‌ها باید اشاره کرد به موضوعات بسیار مهمی همچون ؛

الف: محدودیت بی‌سابقه فعالیت هسته‌ای کشورمان.

ب: مبهم بودن لغو و توقف تحریم‌ها و منوط بودن آنها به انجام چندین و چند اقدام عملی و تقریبا غیرقابل بازگشت از سوی ایران، نظیر از بین بردن 9700 کیلوگرم اورانیوم غنی شده و محدود بودن  میزان در اختیار آن به ۳۰۰ کیلوگرم ،تسلیم حدود 40 تن آب سنگین به طرف خارجی، تغییر ماهیت راکتور آب سنگین اراک، تبدیل سایت حساس و کلیدی فردو به مرکزی تحقیقاتی، حل مسئله pmd با آژانس، و بالاتر از همه مشروط بودن تعهدات طرف مقابل و از جمله لغو تحریم‌ها به نتیجه راستی‌آزمایی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و ارائه گزارشی مبنی بر اینکه ایران به تعهدات خود عمل کرده است و....

ج: مبهم بودن تعهدات طرف مقابل در برابر تمامی تعهدات کشورمان و امکان تاویل و تفسیر و همچنین کارشکنی در مسیر انجام تعهدات آنها در حوزه لغو تحریم‌ها  به ویژه به لحاظ زمانی.

موارد متعددی از این دست در قطعنامه و برجام آمده که مجال پرداختن به همه آنها وجود ندارد. افزون بر این موارد، اعمال محدودیت‌های متعدد در ضمیمه b قطعنامه 2213 در زمینه  فعالیت‌های موشکی (که عملا توان دفاعی و پیشرفت‌های ماهواره‌ای ما را هم تحت تاثیر قرارمی‌دهد) و نیز تحریم‌ها و محدودیت‌های تسلیحاتی  و همینطور دخالت گسترده در عملیات ناوبری بازرگانی ما و امکان تفتیش تمامی محموله‌های به مقصد ایران در تمامی آب‌های آزاد و... به این ابهامات دامن زد و دشمنان دیرین ما را به این توهم رساند که پیروز میدان هستند! و لاجرم با ما از این موضع برخورد کنند و برای نشستن بر سر سفره پر برکت مردم ایران و ارتزاق از صدقه سر آنها، شرط و شروط هم بگذارند! پاسخ مقامات خودمان به این ابهامات توافق و قطعنامه می‌توانست دشمن را به سر جایش بنشاند.

2- اما بجز موضوع توافق و ابهامات پیش گفته و اندک فوق، اتفاق دیگر هم سبب گستاخی غرب و شرط گذاشتن برای ما شده است و آن اینست که به فرض پذیرش توافق و فارغ از اشکالات آن، بی‌برنامگی جدی برای روزهای پس از آن دیده می‌شود. موضوعی که صدای رسانه‌های همسو با دولت را هم در آورده است. در این مقطع، دو رویکرد مهم باید مورد توجه قرارگیرد. نخست حفظ عزت ملی و مرز بندی با کسانیکه سال‌های سال سخت‌ترین فشارها و تحریم‌های ظالمانه را به ملت ما تحمیل کردند و دوم تدوین معیارهایی برای سرمایه‌گذاری خارجی و ورود تکنولوژی‌های نوین به کشور و در مقابل جلوگیری از تبدیل ایران به گورستان کالاهای خارجی. اما آنچه مشاهده می‌شود، اتخاذ رویکردی جز این است که می‌تواند فرجام تاسف بار دیگری را رقم بزند. بعنوان نمونه؛ افول جدی خودرو‌سازی فرانسه از حدود یک دهه قبل، آن کشور را عملا در زمره قطعه ساز‌ها قرار داده نه خودرو ساز تراز اول. عملا حیات صنعت خودروی آن کشور به فتح بازار ایران بستگی دارد. از دیگر سو رفتار فراموش نشدنی آنها در اوج تحریم‌ها و ندادن قطعات خودرو و اوج‌گیری قیمت خودروهایی همچون تندر 90 و پژو 206  و همین‌طور کارشکنی‌های متعدد در جریان مذاکرات هسته‌ای و دم‌جنباندن برای آمریکا را هم فراموش نکرده‌ایم.

می‌بینیم که ظاهرا هردو فاکتور عقب افتادگی صنعتی (در این مورد خاص) و رفتار خباثت‌آمیز در فرانسه به چشم می‌خورد. اما اصرار برخی مدیران و مسئولان دولتی و خودروساز برای تقدیم دودستی بازار خودروی کشورمان به فرانسه بسیار عجیب و مشکوک است.آن هم در شرایطی که ستاره‌های کهن و نوظهور بسیاری در این عرصه وجود دارد. نمونه دیگر فرش قرمز پهن کردن پیش پای بازرگانان- و نه سرمایه‌گذاران- آلمانی در شرایطی که با گستاخی و طلبکاری با ما مواجه می‌شوند و با لحاظ کردن دشمنی‌ها و خباثت‌های دیرینه آنها است که باید پرسید آیا چنین وادادگی‌هایی، آنها را گستاخ‌تر نمی‌کند و این پیام را به غرب نمی‌دهد که هرچه بگویید و هرچه بکنید، دری به روی شما بسته نمی‌شود!؟ گفتنی دراین‌باره فراوان است اما آنها که سرمست جشن هستند گوش شنوایی ندارند، پس چه خوبست نمایندگان مجلس، منفعل نباشند و به وظیفه شرعی و قانونی خود عمل کنند و پیش از شکل گیری روندی ناصواب و افسوس خوردن - احتمالی- و بی‌فایده آتی، آستین همت بالا زده، مقرراتی برای سرمایه گذاری و بازرگانی خارجی در شرایط جدید تدوین و تصویب کنند. مقرراتی با رویکرد حفظ عزت و اقتدار کشورمان، صیانت از سرمایه‌های ملی، جلوگیری از باج خواهی و زیاده طلبی دولت‌های بد سابقه و بدکار و بالاخره با چشم‌اندازی که به تکامل شاخه‌های مهم علمی و صنعتی در کشور منتهی شود.

تنها در سایه چنین رفتار قاطع و محکمی می‌توان امیدوار بود که از یک سو بیگانگان و دشمنان دیروز و امروز ملت، برای رسیدن به منافع اقتصادی، نه تنها گردن فرازی نکنند، بلکه آستانه ادب ببوسند و با احترام و عرض نیاز  با ملت ایران روبرو شوند و از دیگر سو برخی مدیران و وابستگان آنها، عرصه اقتصادی کشور را به عرصه منافع قومی و قبیله‌ای تبدیل نکرده و نتوانند با زد و بند و ارتباط گیری، فرصت سرمایه‌گذاری را به زراندوزی برای خود  از کیسه ملت تبدیل کنند.

به یاد بیاورید که سالها قبل، مرحوم امیر کبیر، با اقتدار و شجاعت، جلوی گستاخی و زیاده‌خواهی نمایندگان روس و انگلیس را گرفت و نامی نیکو از خود در تاریخ برجای گذاشت و در دل هر ایرانی میهن دوستی، به عظمت و بزرگی جای گرفت. اقدام امروز شما نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی هم می‌تواند سند زرینی در کارنامه نمایندگی‌تان بوده و گستاخان را نا امید کند.

کد خبر 301706

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ارتباطات و فناوری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha