چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۳
۰ نفر

باستان‌شناسی در ایران از زمانی رویکرد ملی به‌خود گرفت که تلاش‌ها برای لغو قرارداد کاوش‌های انحصاری فرانسوی‌ها در ایران با تصویب لایحه‌ای در ۲۵ مهرماه۱۳۰۶ خورشیدی به بار نشست؛ رخدادی که بی‌گمان دست‌کمی از ملی شدن صنعت نفت نداشت.

تخت جمشید

کمی پس از آن با تصویب قانون عتیقات (۱۲ آبان ۱۳۰۹)، باستان‌شناسی در ایران از نوع ایرانی‌اش عملا ظهور کرد. یکی از اقدام‌های شایسته پس از این رخداد ملی، تشکیل اداره ویژه‌ای برای رسیدگی به آثار تاریخی ایران بود که نخست به‌صورت شعبه عتیقات و سپس دایره عتیقات در اداره کل معارف بود. این تشکیلات چندی بعد، در سال۱۳۱۵ به موزه ملی ایران منتقل شد و بعدها نام اداره آثار باستانی را به‌خود گرفت تا اینکه با تحولاتی که در وضعیت باستان‌شناسی ایران و پرورش نیروهای جدید در دانشگاه تهران که رشته باستان‌شناسی را از همان ابتدای تاسیس بر خود دیده بود، رخ داد، نام این اداره به اداره کل باستان‌شناسی تغییر کرد.

گشایش نخستین موزه ملی ایران توسط مرتضی‌خان ممتازالملک، وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در سال ۱۲۹۵ خورشیدی، پایه‌گذاری انجمن آثار ملی در سال۱۳۰۱ و پس از آن انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تاسیس فرهنگستان ایران به همت محمد علی فروغی در سال۱۳۱۴ و... ازجمله رویدادهایی بودند که در چیدن نخستین رج‌های بنای باستان‌شناسی ایران تأثیر فراوان گذاشتند. از آن زمان حدود ۸دهه می‌گذرد و باستان‌شناسی ایران در تمامی این سال‌ها همواره دچار تغییر و تحول در شکل و ساختار تشکیلاتی خود شد؛ کوچک و بزرگ شد، تغییر نام داد، گاه با مقوله‌های دیگر مربوط با میراث فرهنگی ادغام شد و گاه مستقل و به‌عنوان جزئی از یک وزارتخانه به‌کار خود ادامه داد.

باستان‌شناسی ایران پس از انقلاب

آنچه در سال‌های گذشته و به‌طور دقیق‌تر در 8‌سال گذشته در این سازمان رخ داد و موجب شد تا «باستان‌شناسی» به کنجی تاریک رانده شود، اکنون ما را شاهد این رخداد تلخ کرده است که تشکیلات باستان‌شناسی در ایران محدود به پژوهشکده‌ای شده که تنها چند اتاق از ساختمان سازمان میراث فرهنگی استان تهران را در اختیار دارد و اما فاجعه بزرگ‌تر آنکه اختیارات و محدوده فعالیت‌ها و گستره وظایف آن نیز به مقتضای شرایط فیزیکی آن از دست رفته و کم‌کم به‌دست فراموشی سپرده می‌شود.

آنچه امروز از این پژوهشکده باقی‌مانده و قابل مشاهده است حتی بسیار کوچک‌تر و محدودتر از آن‌چیزی است که در اساسنامه سازمان میراث فرهنگی کشور در سال۱۳۶۶ تصویب شد. در پی ادغام سازمان ایرانگردی و جهانگردی با سازمان میراث فرهنگی کشور در سال۱۳۸۲ و چندی پس از آن با پیوستن سازمان صنایع‌دستی کشور به این سازمان و با روی‌کارآمدن دولت جدید در سال۸۴ و در پی آن تغییرات گسترده در سطح مدیریتی این سازمان و طی 8سال، سنگینی سایه سیاست بر سر این سازمان، باستان‌شناسی بی‌گمان وضعیتی بهتر از پیش را بر‌خود ندید. در این دوره تخصیص بودجه‌های کلان به بخش گردشگری آن‌هم بدون هرگونه بازدهی و تأثیرگذاری در بحث گردشگری و میراث فرهنگی، در مقایسه با آنچه به بخش پژوهش و در نتیجه آن باستان‌شناسی اختصاص یافت، کم‌کم فعالیت‌های باستان‌شناختی را با مشکل مواجه کرد و روند انجام پژوهش‌های باستان‌شناسی که چندی بود روال روبه‌رشدی را بر خود دیده بود، کند و در مقاطعی متوقف کرد ولی کمبود و کاهش بودجه پژوهشی تنها درد پژوهشکده باستان‌شناسی نبود چراکه در طول این سال‌ها باستان‌شناسی و پژوهشکده‌اش ساختار به‌زحمت ‌به‌دست‌ آمده خود را از کف داد. کارکرد ضدمیراثی مدیران ارشد سازمان میراث‌فرهنگی باعث شد تا هرآنچه در فاصله سال‌های ۸۰ تا ۸۵ با تلاش‌های شادروان مسعود آذرنوش به‌دست ‌آمده بود به‌تدریج از دست برود.

پرسش اصلی این است که آیا اصولا تشکیلات تعریف شده موجود برای باستان‌شناسی ایران، حتی با خوش‌بینانه‌ترین نگاه و درنظرگرفتن اینکه تشکیلات یادشده به خوبی از عهده وظایفش برمی‌آید، درخور و شایسته مقوله باستان‌شناسی هست؟ با نگاهی ژرف به ماهیت دانش باستان‌شناسی و گستردگی موضوعی آن در ایران بی‌گمان باید اعتراف کرد که اینگونه نیست. تنها در یک صورت می‌توان خاطرات تلخ و ناخوشایند 8 سال گذشته باستان‌شناسی ایران را فراموش کرد و در جهت هدایت باستان‌شناسی ایران به سوی جایگاه واقعی آن گام برداشت که قادر شویم به این واقعیت برسیم که «باستان‌شناسی ایران» تنها در اقلیم یک پژوهشکده نمی‌گنجد. مقوله باستان‌شناسی در ایران همچنان از باور عمومی درستی در سطح جامعه برخوردار نیست. همچنان در گفتمان مردم از باستان‌شناسی با تعابیری بسیار سطحی یاد می‌شود و این اوضاع در میان مسئولان و مدیران کشور هم از وضع چندان مناسب‌تری برخوردار نیست. با این وضعیت لزوم وجود تشکیلاتی درخور مقوله باستان‌شناسی توقعی است که تحقق آن ظاهراً راهی دشوار در پیش‌رو دارد.

نکته قابل توجه در این بحث این است که شوربختانه تاکنون بحث گستردگی مقوله باستان‌شناسی ایران توسط خود باستان‌شناسان هم مورد توجه ویژه قرار نگرفته است و متولیان میراث فرهنگی به این موضوع نیندیشیده‌اند که اصولاً چرا باستان‌شناسی کشوری همچون ایران با دارابودن پیشینه تاریخی غرورآفرین و فراوانی محوطه‌های باستانی و بناهای تاریخی و یادمان‌های میراث کهن، می‌باید محدود به تشکیلاتی در حد و اندازه‌های یک پژوهشکده باشد که آن‌هم زیرمجموعه تشکیلاتی دیگر به نام «پژوهشگاه» در سازمانی است که ارکان دیگری همچون میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری را یدک می‌کشد. بی‌گمان با محدود کردن «باستان‌شناسی» در اندرزگاه چنین سازمانی، از محدوده اختیاراتی که با توجه به ماهیتش نیاز به آن دارد نیز کاسته خواهد شد. برای خاطرنشان کردن نکات منفی محدود کردن مقوله‌ باستان‌شناسی در تشکیلاتی همچون یک پژوهشکده، برای نمونه می‌توان به توفانی اشاره کرد که در اثر انتقال پژوهشگاه به خارج از تهران در سال ۱۳۸۸ که بر اثر تصمیمی غیرکارشناسانه و بدون توجیه صورت گرفت، قایق فرسوده پژوهشکده باستان‌شناسی را درنوردید. این پژوهشکده ازجمله بخش‌هایی از سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری بود که بیشترین ضرر را از دیدگاه‌های گوناگون بر خود دید و در این گیرودار، استقلال فیزیکی، مالی، کتابخانه تخصصی، اختیارات و نظارت بر انجام پژوهش‌های باستان‌شناسی در کشور را از دست داد. دلیل این معضل را می‌توان از این زاویه مورد بررسی قرار داد که باستان‌شناسی ایران به‌خاطر محدود شدن در تشکیلات بسیار محدود و کوچکی همچون یک پژوهشکده، قادر به انجام همه وظایفی که می‌باید انجام دهد و انتظار انجامشان می‌رود نیست، به‌ویژه در زمان‌هایی که با تغییرات ناخوشایند در سطح مدیریت سازمان، پژوهشگاه و در پی آن پژوهشکده، این مشکل دوچندان می‌شود.

«باستان‌شناسی ایران» و تشکیلات درخور نیاز

باستان‌شناسی در ایران از ابتدای پدیداری تشکیلاتی که موضوعشان باستان‌شناسی بود تاکنون، هیچ‌گاه دارای تشکیلاتی در حد و اندازه‌های یک سازمان نشد. بی‌گمان مقوله‌ای همچون باستان‌شناسی هیچ‌گاه نمی‌بایست غیردولتی شود. ماهیت موضوعی این دانش و برنامه‌ها و عملکردش به‌گونه‌ای است که همواره وابسته به دولت باقی‌خواهد ماند چراکه در هر شکل و صورتی، در نهایت بحث میراث‌فرهنگی و ملی امری نیست که بتوان آن را به‌دست بخش خصوصی و غیردولتی سپرد. اهرم‌های اجرایی بخش خصوصی می‌توانند در مواردی خاص به یاری تشکیلات باستان‌شناسی بیایند ولی خود هیچ‌گاه، دست‌کم در شرایط کنونی، نمی‌توانند مجری اصلی و متولی باستان‌شناسی و میراث‌فرهنگی در ایران باشند. با پذیرش این اصل، آنچه باقی می‌ماند، نحوه و گستردگی این تشکیلات و جایگاه آن در بدنه دولت است. همانگونه که در مورد زمین‌شناسی و تشکیلاتش آمد، باستان‌شناسی نیز نیاز به سازمانی دارد که مستقل و تنها تحت نظارت یکی از وزارتخانه‌ها عمل کند. شاید به اعتقاد عده‌ای از کارشناسان، باستان‌شناسی می‌باید خود را به هسته اصلی دولت نزدیک‌تر کند و برای مثال زیرنظر مستقیم ریاست‌جمهوری برود یا دارای وزارتخانه شود. ولی باید این نکته را نیز درنظر داشت که این نزدیک شدن بیش‌از حد باعث می‌شود تا سایه سیاست، سنگینی بیشتری بر تشکیلات باستان‌شناسی داشته باشد و این برای پیشبرد اهداف پژوهشی باستان‌شناختی مفید نیست. در آن صورت مدیران ارشد آن نیز بیشتر از میان سیاستمداران برگزیده می‌شوند تا کارشناسان ارشد؛ همان مشکلی که در سال‌های گذشته و در پی طرح ادغام سازمان‌های میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری با یکدیگر و خارج شدن سازمان میراث فرهنگی کشور از نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و پیوستن آن به ریاست‌جمهوری به‌عنوان یکی از معاونت‌های آن رخ داد.

آنچه تشکیلات باستان‌شناسی ایران با پیشینه 80‌ساله خود نیاز دارد، سازمان مستقل باستان‌شناسی ایران است. سازمان باستان‌شناسی می‌تواند به‌عنوان تنها متولی باستان‌شناسی کشور، مجری و ناظر همه فعالیت‌های باستان‌شناختی در سطح کشور باشد و با هماهنگی مراکز استان‌ها به انجام فعالیت‌های میدانی سهولت بیشتری ببخشد. گسترده‌کردن عرصه جنبه‌های گوناگون پژوهشی باستان‌شناختی و فراهم‌آوردن امکان انجام پروژه‌های پژوهشی بیشتر در سایه گستردگی تشکیلات باستان‌شناسی، یادآور این حقیقت است که تاکنون موضوعات و پژوهش‌های باستان‌شناختی در چهاردیواری محدود و محصور پژوهشکده‌ای کوچک در سازمانی که همه هم‌وغمش باستان‌شناسی نبود و نیست گرفتار آمده بودند. آنچه در این نوشتار به‌عنوان تشکیلات مورد نیاز باستان‌شناسی ایران مطرح شد، در اندازه‌های بسیار کوچک‌تر (در حد امکانات موجود آن‌زمان و بر پایه این مسئله که «باستان‌شناسی» تنها بخش کوچکی از سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری را تشکیل می‌داد) در نیمه نخست دهه 80 خورشیدی و در سایه استقلال محدودی که پژوهشکده باستان‌شناسی در اثر تلاش‌های شادروان آذرنوش از آن برخوردار شده بود، محقق شد ولی با از هم پاشیدن شیرازه سازمان میراث فرهنگی، «باستان‌شناسی» با مشکلاتی مواجه شد که در نهایت به از بین‌رفتن همه آنچه به زحمت به‌دست آمده بود منجر شد.

حمید فهیمی - عضو هیات‌علمی موسسه باستان‌شناسی خاورمیانه دانشگاه فرای برلین

کد خبر 241229

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار فرهنگ عمومی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز