یکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲ - ۰۵:۱۷
۰ نفر

گروه ادب و هنر: علی شمس، نویسنده و کارگردان جوان تئاتر که پیش از این نمایش‌های «ﻋﺎروس ﺧﻮاوون»، «رﺷﮑﯽ و ﻣﺎس»، «اﮔﺮ ﺷﺒﯽ از ﺷﺐهای تهران ﻣﺴﺎﻓﺮی» و «دال خوتای نامک» را روی صحنه برده و نشان داده که توانایی استفاده خلاقانه و نو از سبک‌ها و شیوه‌های نمایش ایرانی را دارد، با اجرای نمایش «مخاطب خاص»، نقل زمان معاصر را در شیوه‌ای بی‌واسطه و نرم از نقالی امروزی، بازی در بازی‌های پیوسته و شناورکردن ذهن مخاطب در زمان به رخ کشیده است.

نمایش مخاطب خاص

با این کارگردان و نویسنده تئاتر درباره چگونگی و نحوه انتخاب شخصیت‌ها به گفت‌وگو نشستیم.

  • چرا از بین تمامی افرادی که در رستوران سمندریان حضور داشتند به نشان دادن احمدآقالو و حمید لبخنده بسنده کرده‌اید؟

به‌عنوان نویسنده باید افرادی را انتخاب می‌کردم که برای تماشاگر هم شناخته شده‌تر و جذاب‌تر باشند. یک سؤال می‌پرسم، نقش‌پوشی آقالو جالب‌تر است یا عاطفی؟ چون آقالو بازیگر بوده، رفتارهای نمایشی مکرر از او دیده‌ایم، شناس‌تر است. دیدن او در کسوت گارسن کارکرد نمایشی بیشتری هم دارد. حمید لبخنده را هم گذشته از اینکه مدیر داخلی رستوران بوده به‌دلیل اینکه نزدیکی بیش از حد به خانواده سمندریان مورد توجهم بود، این نزدیکی آنقدر زیاد بود که می‌توان گفت کاوه سمندریان روی پای او بزرگ شده است. حضور دوستانه و صادقانه و وفادارانه او در کنار سمندریان باعث شد تا در این نمایش هم حضور داشته باشد. از سوی دیگر تماشاگر هم حمید لبخنده را به واسطه کارهایی که کارگردانی کرده است بیشتر می‌شناخت.

  • افراد بسیاری هم در نمایش‌تان هستند که تنها با بردن نامشان از آنها گذشتید.

یک مکث کافی بود! بقیه باید روایت می‌شدند. برخی از آدم‌هایی که اسمشان برده می‌شود سال‌هاست در ایران نیستند و با توجه به تجربه‌ای که داشتم می‌دانستم آدم‌های تنها و مغمومی هستند و شاید این یاد کرد برای آنها خوشایند باشد که هنوز فراموش نشده‌اند. به این نکته توجه کنید که به جای این اسامی هر اسمی را می‌توان گذاشت اما خواستم یک‌بار آدم‌هایی که در تئاتر آن زمان نقش داشته‌اند و امروز کم کار و کمرنگ و یا بی‌رنگ‌ هستند را یاد کنم.

  • نمایش مخاطب خاص، تجربه‌ای جدید از روایت امروز توسط مردان امروز را بر صحنه برده است؛ این کار را چقدر در راستای تجربیات گذشته خودتان روی نمایش‌های ایرانی می‌دانید؟

نمی‌دانم تجربه جدیدی است یا نه، ولی ظرایف و گوشه‌های نمایش ایرانی را بلدم و دوست دارم. عاشق روایتم، عاشق صرف فعل و عاشق مخدوش‌کردن مرزهای زمانی و عاشق استفاده از تکنیک‌های داستانی در ادبیات نمایشی هستم. اینها در من ته‌نشین است. خیلی به غرب و شرق نمایشی قائل نیستم. می‌شود چیزی به نام تکنیک را از هر آیین و رفتار نمایشی اخذ کرد. حالا این می‌تواند مبتنی بر نمایش ایرانی باشد یا هر چیز دیگر مهم این است که رفتارهای تکنیکال را بومی کرده و بنیان‌های تکنیکال و روایت اثر را تقویت کنیم. این در گوشه‌های نمایش ایرانی وجود دارد و زیباست پس مرگ بر کسی که از چیزهای زیبا استفاده نمی‌کند.

  • در این نمایش، شخص چهارمی هم حضور دارد که از او به‌عنوان خانم خبرنگار یاد می‌کنید. گذشته از اینکه در میان این همه افراد شناخته شده، فردی بی‌نام و نشان است، در نوع بازی هم با 3 کاراکتر دیگر تفاوت‌های اساسی دارد.

به 2 دلیل، اول اینکه دلم می‌خواست خبرنگار هم نقش‌پوشی شود. داریم راجع به 2 مفهوم کلی حرف می‌زنیم درحالی‌که با مصادیق جزئی سرو کار داریم. نمی‌خواستم خبرنگار روایت شود، می‌خواستم قرائت شود. خبرنگار کسی است که حاضر و ناظر است ولی بخشی از آن ماجرا نیست. به‌خاطر همین سعی کردم یک ناآمادگی در بازی او حفظ شود. جوری که انگار از دل مردم بیرون بیاید. از این گذشته یک کلید تکنیکی برای بیرون کشیدن تفکرات سمندریان هم هست. در ضمن به‌شدت سعی کرده‌ام تا مسلط و قشنگ و آگاه سؤال بپرسد چون سال‌های رشد من در روزنامه‌نویسی گذشت و این نقش به نوعی ادای دینی به گذشته روزنامه‌نویسی خودم هم بود. بهترین دوستانم، همکارانم در روزنامه‌ها و کاتالوگ‌ها و نشریات هستند. اگر این نقش هم مانند دیگر شخصیت‌ها بازی می‌شد دیگر نمی‌شد از دل مردم بیرون بیاید. هر کس آن را بخواند همانطور می‌خواند که الهام شعبانی می‌خواند.

  • یکی دیگر از شخصیت‌هایی که در رستوران حضور دارد و از او یاد می‌شود بدون آنکه معرفی درباره او صورت بگیرد محمد است؛ چرا معرفی بیشتری از او ندادید؟

قرار نیست که نمایش دستمایه معرفی آدم‌ها باشد. قرار است آدم‌ها دستمایه ساخت اثر قابل‌قبول باشند. نقش‌ها بر حسب ضرورت پرداخته می‌شوند و برهمین اساس هم از آن عبور می‌شود. سعی کردیم آدم‌های در چشم‌تر و مؤثر‌تر در تاریخ معاصر را نشان دهیم.

  • هرچه کار پیش می‌رود راوی و نقش با هم یکی می‌شوند و دیگر نمی‌توان بین روایت و بازی تفکیک قائل شد.

فکر می‌کنم هیچ قانون و الزامی در این‌باره نیست. متن از دری گشاد شروع می‌شود و به یک مسیر تنگ ختم می‌شود. در این مسیر مخدوش کردن نامحسوس راوی بازیگر باید اتفاق بیفتد و راوی و نقش باید طوری نزدیک شوند که قابل تفکیک نباشند. نمایش مخاطب خاص برخلاف آنچه تصور می‌شود یک مرثیه‌خوانی در اندوه از دست دادن یک استاد تئاتر نیست، با سادگی و سرزندگی به مرور وقایقی از دهه 60می‌پردازد.

باید بزرگ نباشد تا بزرگداشتی داشته باشد. سمندریان بزرگ است او برای من نماینده یک اساس تلخ تاریخ است. اثر در رثای سمندریان نیست. یک رثای با لبخند است. ما مرثیه نمی‌گوییم، ما مدح نمی‌گوییم... ما داریم خودمان را دستمایه قرار می‌دهیم برای ساخت خودمان، برای نمایش خودمان.

کد خبر 237362

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز