یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۶ - ۱۱:۳۳
۰ نفر

کامران محمدی: 10روز پیش مراسم پایانی نخستین جایزه ادبیات داستانی «روزی روزگاری» در شرایطی که تمام نگاه‌ها به نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بود، برگزار شد.

 7 کتاب، لوح و جایزه خود را دریافت کردند؛ سه مجموعه داستان، سه رمان و یک رمان ترجمه که به شیوه نظرسنجی توانسته بود نظر نمونه مورد نظر برگزارکنندگان را جلب کند.
نمایشگاه کتاب به ویژه امسال که با حواشی و بحث‌های بسیاری همراه بود همراه با اطلاع‌رسانی سنتی این جایزه که تنها به دادن اطلاعات مربوط به داوران و برگزیدگان محدود می‌شد، سبب شد یکی از نکات اساسی روزی روزگاری چندان مورد توجه اهالی ادبیات قرار نگیرد.روزی روزگاری نخستین جایزه ادبی ایران است که با حمایت مستقیم شرکت‌های غیرفرهنگی و کاملاً تجاری برگزار می‌شود، شرکت‌هایی چون ایکات و سگال که به هیچ روی به ادبیات مرتبط نمی‌شوند و دقیقاً به همین علت، گزینه‌های مناسب‌تری برای حمایت از جریان‌های ادبی هستند...

جوایز ادبی را در ایران، می‌توان به 3 دسته غیرمعمول دولتی، خودجوش و فرهنگی تقسیم کرد که هیچ کدام با هدف مستقیم تجاری انجام نمی‌گیرند. جوایز دولتی که قدرتمندترین نوع محسوب می‌شوند، عموماً با اهداف تئوریک و برای هدایت تشویق–  محور فرایند خلق برگزار می‌شوند. این جوایز با بودجه‌های مشخص، مجاز یا حتی موظفند پولی را خرج کنند، بدون آن که نگران بازگشت سرمایه باشند، چرا که فرض اولیه آنها، انجام یک فعالیت «فرهنگی» است که ممکن است در درازمدت و نامحسوس ثمر دهد.

اما دسته دوم جوایز، داوری‌هایی هستند که به صورت خودجوش، با اهدافی عموماً نامعلوم انجام می‌گیرند و معمولاً به حساب علایق و دلمشغولی‌های برگزار کننده نوشته می‌شوند. جایزه ادبی منتقدان و نویسندگان مطبوعات، جایزه صادق هدایت، جایزه مانیفست و جایزه شعر روزنامه‌نگاران، نمونه‌هایی از این قبیل حرکت‌های خودجوش محسوب می‌شوند که هدفشان شاید بیش از هر چیز، به انجام رساندن دغدغه‌های شخصی باشد.

نام گروه سوم جایزه‌های ادبی ایران را می‌توان جوایز فرهنگی گذاشت، زیرا با اهداف «فرهنگی» انجام می‌گیرند، اما نه توسط دولت و نه به طور خودجوش، بلکه توسط مراکز و انجمن‌هایی که با اهداف فرهنگی تشکیل شده‌اند. جایزه گلشیری توسط بنیاد گلشیری، جایزه مهرگان توسط پکا و جایزه یلدا توسط نشر کاروان، شاید بهترین نمونه‌های این نوع از جایزه باشند. هر چند که هدف نهایی برگزارکنندگان جوایز مذکور، شناساندن نام و نشان خود و به صورتی غیرمستقیم، تبلیغ نیز هست، اما شیوه عملکرد و جایگاه اصولاً فرهنگی این مراکز، مانع از سرمایه‌گذاری مناسب و برقراری چرخه اقتصادی مطلوب می‌شود و این درست همان نکته‌ای است که جایزه روزی روزگاری را از دیگر جوایز ادبی متفاوت می‌کند.

مارک یا ناشر
آنچه سبب شد جایزه پکا و نشر کاروان شکست بخورد و آنچه را که متولیان انتظار داشتند برآورده نسازند، بیش از هر چیز، انتظار نادرست برگزار کنندگان از جایزه خود بود. پکا، کاروان و اصولاً همه مراکز فرهنگی که هدفی فرهنگی – تبلیغی را از راه‌اندازی جایزه ادبی دنبال می‌کنند، با امکانات محدود، سرمایه‌گذاری اندک و معمولاً با اتکا به اطلاع رسانی رسانه‌ها، تلاش دارند از این طریق نام مؤسسه، مرکز یا نشر خود را بر سرزبان‌ها انداخته، نهایتاً به فروش بیشتری دست یابند.

اما میان نام یک مؤسسه فرهنگی یا یک نشر و یک مارک تجاری، تفاوتی بنیادی وجود دارد. مردم به ندرت کتابی را براساس نام ناشر انتخاب می‌کنند و آنچه که اهمیت بیشتری برای خرید این «کالای فرهنگی» دارد، نام نویسنده، مترجم، موضوع و مسایلی از این دست است. اما در خرید «کالای تجاری»، این مارک است که حرف اول و آخر را می‌زند. بنابراین تلاش برای انداختن یک نام تجاری بر سر زبان‌ها، تلاشی است که مستقیماً به فروش بیشتر می‌انجامد، ولی این تلاش برای یک ناشر یا حتی یک بنیاد فرهنگی که در حوزه کتاب کار می‌کند، راه به بیراهه رفتن است؛ راهی که تمام بنیادهای برگزار کننده جایزه در ایران طی می‌کنند و نهایتاً چیزی جز شکست در انتظارشان نیست.

حدفاصل ادبیات و پول
در این بین، حلقه اتصال جوایز و فعالیت‌های فرهنگی دیگر که می‌تواند این چرخه اقتصادی معیوب را روغن‌کاری کرده، پویایی ادبیات را به دنبال آورد، شرکت‌های تجاری‌اند. شرکت‌های تجاری از سرمایه‌گذاری در پدیده‌ای که ذاتاً بازتاب رسانه‌ای مطلوبی دارد، به طور مستقیم به سود می‌رسند، چرا که تکرار نام تجاری محصولاتشان، دقیقاً همان چیزی است که در کل این ماجرا رخ می‌دهد و مارک، تنها کافی است بر سرزبان‌ها بیفتد تا فروش را تضمین کند.

از سوی دیگر، برخلاف مراکز فرهنگی، شرکت‌های تجاری پول کافی برای ادامه راه به شکل آبرومند دارند و می‌توانند با سرمایه‌گذاری مناسب، هم شیوه برگزاری مطلوب با جوایز معقول را تضمین کنند، هم در این راه، تداوم داشته و پس از چند دوره، ورشکست نشوند. اما این فرایند وقتی می‌تواند شکل مطلوب خود را پیدا کند که تلقی برگزارکنندگان، حامیان و اصولاً همه دست‌اندرکاران جایزه، از این فرایند، فعالیتی صرفاً فرهنگی نباشد. چرا که تکرار کلمه «فرهنگی» در کنار همه این فعالیت‌ها، دقیقاً پاشنه آشیل ادبیات و کتاب در ایران است. «فرهنگی» ‌معادل «فقر» و تنهایی است و جایزه‌ای که توسط یک بنیاد فرهنگی برگزار می‌شود، از ابتدا می‌پذیرد که باید در حجمی اندک، با مخاطبانی معدود، هزینه‌ای حداقل و... کار را دنبال کند.

اقدام مستقیم و بی‌حمایت این مراکز، البته همین شکل برگزاری را نیز به دنبال خواهد داشت، چرا که رفتاری صرفاً فرهنگی است و بازگشت سرمایه ندارد. پس محکوم به شکست است. حالا اگر شرکت‌های تجاری با هدف ترویج مارک‌های‌شان در اقشار کتابخوان و فرهنگی جامعه، فاصله پول و ادبیات را پرکنند، ماجرا شکل دیگری به خود گرفته، هر دو سوی این ماجرا، به نتیجه مطلوب می‌رسند.

در این بین، رسانه‌ها که همواره نام مارک‌های تجاری را در کنار آگهی‌های تجاری سودآور دیده‌اند، معمولاً از بردن نام‌هایی که آمده‌اند تا برده شوند، واهمه داشته و تصور می‌کنند این تبلیغ مجانی است و نباید انجام گیرد. در حالی که این تبلیغ رایگان، جایگزین تبلیغ رایگان کتاب است که تنها چون نام «فرهنگی» برخود دارد، بلامانع و حتی افتخارآمیز تلقی می‌شود و با این  حلقه واسط، به شکل مطلوب‌تری به نتیجه خواهد رسید.

کد خبر 21893

پر بیننده‌ترین اخبار فرهنگ عمومی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز