چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۶ - ۰۷:۱۱
۰ نفر

ترجمه: فرخنده ملکی‌فر: شغل‌های سنتی در دنیای فردا جای خودشان را به اَبَرشغل‌ها (Hyperjobs) می‌دهند. این پیش‌بینی آینده‌پژوهان است.

شغل‌های سنتی در دنیای فردا بی‌اعتبار می‌شوند و جای‌ خودشان را می‌دهند به اَبَرشغل‌ها (Hyperjobs). برای موفقیت شغلی در دنیای آینده چه ‌کارباید کرد؟

 آنها می‌گویند به‌تدریج که مشاغل سنتی از بین می‌روند، ما برای اینکه «باب بازار» شویم و در «اقتصادهای اَبَرانسانی» موفق باشیم، ناچاریم مهارت‌هایی کسب کنیم که قابل ماشینی‌شدن نباشد.

شغل‌های سنتی یعنی مشاغل کارمندی و کارگری که در ازای دریافت دستمزد انجام می‌شوند، دیر یا زود روزگارشان به سر می‌رسد و گونه‌های جدیدتر و بهتری از شغل‌ها ایجاد می‌شوند؛ اَبَرشغل‌ها.

ابرشغل‌ها گونه‌های کاملا جدیدی در بازار کار هستند که مهارت‌های منحصربه‌فرد و غیرقابل ماشینی ‌شدن را در افراد تقویت می‌کنند. فنّاوری  (یا همان تکنولوژی) ذاتا قاتل مشاغل است. منشی‌های پاسخ‌گوی تلفن (در مراکزی مانند 118) با سامانه‌های تشخیص صدا و پاسخگویی فوری، جا را برای کارمندان تنگ می‌کنند.

وظایف مدیران میانی نیز کم‌کم با نرم‌افزارهایی جایگزین می‌شود که روز به روز پیچیده‌تر و دقیق‌تر می‌شوند. حتی فکری‌ترین و فنی‌ترین شغل‌ها (مثلا تدریس در دانشگاه) نیز برای قربانی شدن، در فهرست انتظارند. دانشگاه‌های فقیر، هزینه تدریس استادان را با استفاده از برنامه‌های آموزش از راه دور، پایین می‌آورند. به‌زودی سامانه‌‌های آموزشیِ تمام ‌رایانه‌ای نیز در بعضی از حوزه‌ها از راه می‌رسد. رفتن به سمت ابرشغل‌ها اجتناب‌ناپذیر است.

ابرشغل‌ها چه ویژگی‌هایی دارند؟

ویژگی اصلی یک ابرشغل این است که کننده‌اش باید زنده باشد و زنده عمل ‌کند، یعنی شعور داشته باشد و نسبت به شعورش خودآگاهی داشته باشد. اگر مثل یک روبات کار کنیم، ریسک جایگزین شدن با روبات را پذیرفته‌ایم.

این دو شغل را در نظر بگیرید: جراح و پرستار. در حال حاضر روباتی به اسم پِنه ‌لوپه وجود دارد که در مواقع اضطراری می‌تواند جای یک پرستار کمکی عمل کند؛ یعنی در اتاق عمل به صدایی که تقاضای پنس یا گاز استریل می‌کند، پاسخ دهد. این دستگاه در سال 2005 در یکی از بیمارستان‌های نیویورک با موفقیت آزمایش شد. ر

وبات پنه ‌لوپه با مجهز بودن به سامانه‌ تشخیص صدا و بازوهای سریع و برنامه‌نویسی پیشرفته، به راحتی می‌تواند بدون هیچ‌گونه هوشیاری، وظایف پرستار کمکی را انجام بدهد. حتی کارهای جراح نیز هوشیاری چندانی نمی‌خواهد. یک جراحی ساده را در نظر بگیرید که پیشامدهای نامطلوبی که ممکن است حین آن به وجود بیایند، پیش‌بینی شده باشد.

روبات‌ها متداول‌ترین جراحان دنیای آینده خواهند بود و ما از امروز می‌توانیم نشانه‌های آن را ببینیم؛ بازوهای روباتیک پا به دنیای جراحی‌ گذاشته‌اند و به وسیله جراحانی که کیلومترها دورتر نشسته‌اند، کنترل می‌شوند.

ابرشغل‌های نوظهور چندان بر مهارت‌های ماشینی متکی نخواهند بود و بر عکس، متکی به مهارت‌هایی خواهند بود که ورای فنّاوری‌های دیجیتال امروز (و شاید فردا) قرار دارند. ابرشغل‌ها بر پایة 5 «مهارت زنده» و 3 «مهارت کمکی» بنا خواهند شد. مهارت‌های زنده عبارتند از:

1. اکتشاف: پیدا کردن «چرایی»های علم، زندگی و کسب‌ و کار.
2. خلاقیت: شکل ‌دادن به چیزهای نو در ذهن.
3. پیاده‌سازی: اجرای تفکر خلاق در دنیای واقعی.
4. تأثیرگذاری: تعامل با دیگران در جهت الهام‌بخشی، جهت‌دهی و توانمندسازی آنان.
5. فعالیت‌های بدنی: تعامل هوشیارانه با ابزارها یا بدن.

و اما آن 3 مهارت‌ کمکی که قرار است این 5 مهارت‌ زنده را تقویت ‌کنند، عبارتند از:

1. مهارت‌های ذهنی پایه: ادراک، توان طبقه‌بندی و ابراز احساسات.
2. تفکر نمادین و تفسیر: زبان، ریاضیات و نشانه‌های   علمی.
3. مسئولیت‌پذیری: هوشیاری جهانی، اخلاق و درک مذهبی.

موفقیت شغلی در هزاره جدید به این بستگی خواهد داشت که افراد، زمینه‌های یادگیری‌شان را از حوزه‌هایی که فنّاوری الکترونیک بهتر از پسشان برمی‌آید، به زمینه‌هایی منتقل کنند که انسان خودآگاه در آن زمینه‌ها قوی‌تر عمل می‌کند.

صاحبان ابرشغل‌ها احتمالا بیشتر وقتشان را به کارهایی اختصاص خواهند داد که در گذشته صرفا برای آدم‌های غیرمتعارفی مثل لئوناردو داوینچی و بنجامین فرانکلین به عنوان «کار» شناخته می‌شد.

آنها بیشتر و عمیق‌تر از دیگران به «آری»های اکتشاف، «چرا نه؟»های خلاقیت و «یافتم، یافتم»های ارشمیدسی، روی خوش نشان خواهند داد. آدم‌هایی که به ابرشغل‌ها رومی‌آورند، بیشتر و عمیق‌تر از دیگران با مردم ارتباط برقرار می‌کنند و در اهداف مشترک بهتر و جامع‌تری مشارکت می‌کنند.

سه‌گانه ابرشغل‌

جهان در آینده به چه مشاغلی نیاز خواهد داشت؟ اگر تلقی ما از شغل تنها یک ممرّ درآمد باشد که شرکت‌ها به‌وجود می‌آورند و در آگهی‌ها اعلام می‌کنند، به جواب‌های خوبی نخواهیم رسید.

بیشتر شرکت‌های سنتی برای اینکه بتوانند در بازار رقابت جهانی باقی بمانند، بیش از آنکه به فکر ایجاد فرصت‌های شغلی جدید و مناسب برای من و شما باشند، بساط آنها را برخواهند چید! اگرچه احتمالا ده‌ها میلیون شغل‌ جدیدتر و بهتر پدید خواهد آمد، اما خالق آنها مطمئنا شرکت‌ها نخواهند بود، بلکه خود افراد آن مشاغل را ایجاد می‌کنند.

آن مشاغل، شغل‌هایی نیستند که کسی به شما پیشنهادشان کند، بلکه خودتان باید اختراعشان کنید؛ شغل‌هایی که در آنها شما مسئله‌ای حیاتی را حل می‌کنید یا کارهایی را انجام می‌دهید که فقط شما شایستگی انجامش را دارید و دیگران در قبال آن به شما مزد خواهند داد.

به طور مشخص در بعضی از حوزه‌ها از هم‌اکنون فریاد کمک‌خواهی برای ارائه راه‌حل با صدای بلند شنیده می‌شود. این حوزه‌ها درست همان‌جاهایی هستند که در دنیای آینده، بیشترین شغل‌های باب روز را خواهند داشت:

ابرشغل‌ها در حوزه‌ انرژی: فعلاً بیشتر انرژی مصرفی ما از نفت به دست می‌آید. اما نفت بالاخره روزی تمام خواهد شد. بسیاری اعتقاد دارند تولید نفت جهانی همین حالا به اوج خود رسیده یا حداکثر تا 20 سال دیگر خواهد رسید.

در سال‌های آینده، قیمت نفت و تمام چیزهایی که با آن به حرکت درمی‌آیند یا ساخته می‌شوند، بسیار بالا خواهد رفت. کمبود سوخت، همه‌ چیز را (از تولید گرفته تا تجارت و حمل ‌و نقل) مختل خواهد کرد، چه رسد به اقتصاد جهانی و ثبات سیاسی. توکیو، سائوپائولو یا نیویورک را فقط یک هفته بدون برق، بدون حمل‌ و نقل و بدون ارتباطات تصور کنید. این اختلالات گسترده و گوناگون، نیاز به مشاغلی مانند مشاغل پلیسی، پزشکی، اورژانس و سربازی را تقویت خواهد کرد.

نیازهایی هم هستند که کمتر مشهودند، مثل مهار کردن انفجارها، اپیدمی‌ها و غارت‌های اراذل و اوباش و نتایج اجتماعی روانی ناشی از این‌گونه مشکلات. برخی مشاغل موجود مانند پژوهشگری و دانشگری در زمینه‌ نانو یا مالکیت بانک‌ها و مؤسسات مالی‌ اعتباری نیز از تأثیرهای منفی این اختلال‌ها برکنار نخواهند ماند؛ چرا که وقتی نفت نباشد، اینترنت هم نخواهد بود و جایی که اینترنت نباشد، خیلی چیزهای دیگر هم وجود نخواهد داشت.

یک زمینه‌ مهم که می‌توانیم در آن به دنبال ابرشغل‌های حساس و پولساز بگردیم، کمک به ترویج اقتصاد بدون نفت و شرکت در تلاش‌های گسترده‌ بین‌المللی برای ایجاد اقتصاد جهانی بدون نفت و حرکت به سوی «انرژی‌های غیرنفتی» است. انبوهی از ابرشغل‌ها در این زمینة جدید صنعتی ظهور خواهند کرد.

جدا از مشارکت مستقیم در کسب‌ و کار انرژی‌های جایگزین، یکی از اولویت‌های هر ابرشغل دیگر، پشتیبانی مالی از کسب‌ و کارهای دیگری است که می‌خواهند جهان را از شر نفت خلاص کنند و به انرژی‌های تجدیدپذیر برسانند.

ابرشغل‌ها در حوزه دستکاری مواد: تمام صنایع و عمده شغل‌های جدید به دستکاری مواد با استفاده از انرژی هدایت‌شده توسط موجودات زنده‌ هوشمند، نیاز خواهد داشت. ابرشغل‌ها در حوزه‌ دستکاری مواد، به برکت پیشرفت علم، فنّاوری‌ و دانش عمومی با سه تغییر انقلابی پیش خواهند رفت:

1 ـ ساختار دادن به ماده برای کار در سطوح میکرو و نانو
2 ـ ارتقای وضعیت جسمانی انسان

ابرشغل‌ها در حوزه‌ احیای انسان: برای اختراع یک ابرشغل و موفقیت در آن، بیشترمان باید خودآگاه‌تر، هدفمندتر و شاداب‌تر از آنی باشیم که الان هستیم. ارتقای سطح سرزندگی دیگران هم‌اکنون نیز یک حوزه‌‌ شغلی وسیع را تشکیل می‌دهد و به نظر می‌رسد که در سال‌های آینده گسترش پیدا کند؛ چرا که تقاضای بسیار بالایی دارد. ارتقای سرزندگی، همة این حرفه‌ها را در برمی‌گیرد: آموزش، مربیگری، پرورش فرزندان و نوه‌ها، آموزش تعالیم معنوی، بازیگری در تئاتر و سینما، جامعه‌شناسی، روانشناسی و...

ارتقای سرزندگی - اگر شغل اصلی نباشد - یک شغل جنبی برای هر ابرشغل دیگری خواهد بود؛ چرا که سرزندگی برای بقای هر واحد صنعتی، تجاری، آموزشی و... لازم است. ما آدم‌ها به خاطر چه چیز دیگری فراتر از امرار معاش، کار می‌کنیم؟ به خاطر این که می‌خواهیم امواج پی در پی شادی، ادراک، اکتشاف، نوآوری، فهم یا عشق را احساس و تجربه کنیم. همه ابرشغل‌ها از آموزش و مشاوره گرفته تا نمایش روحوضی، هدف مشترکی را دنبال می‌کنند: کمک به دیگران برای ارتقای توانمندی‌‌های ابرانسانی‌شان. این کمک‌ها عبارتند از:

  • فهمیدن چرایی‌ها از طریق اکتشاف
  • آفرینش ایده‌های نو از طریق خلاقیت
  • تأثیرگذاری مثبت بر دیگران، به کمک یک مجموعه‌ از مهارت‌های اجتماعی که از شریک‌یابی و ارتباط تا مذاکره و رهبری را در بر می‌گیرد
  • استفاده درست و به‌جا از بدن سالم خود و انجام کار از طریق فعالیت‌های گسترده‌ای چون باغبانی، بازیگری، طبخ غذا و...

واضح است که کمک به دیگران در ارتقای مهارت‌های تکمیلی‌شان نیز مهم خواهد بود:

مشاهده‌ دقیق، خوب گوش‌دادن به آنچه گفته می‌شود و ابراز احساسات با گریه و خنده گسترش قابلیت‌های کلامی، نوشتاری و علامت‌گذاری‌های علمی

حساس‌ کردن دیگران به اصول و ارزش‌های بنیادین، شامل حساسیت‌های اخلاقی و مذهبی (همان‌قدر که اغلب مردان به هتک حرمت نوامیسشان حساسیت نشان می‌دهند)

روی هم رفته، اسلوب عملکرد در هر ابرشغلی که به احیای انسان می‌پردازد، همین است: به دیگران کمک کن تا زنده‌تر، بیدارتر، تیزبین‌تر، حساس‌تر، داناتر، خردمندتر و بهتر از آنچه هستند باشند.

وقتی این اتفاق می‌افتد، شما در یک لحظه می‌توانید آنچه را که باید، ببینید؛ لبخندی که یک آن بر چهره‌ای می‌نشیند، گریه‌ای از ژرفای وجود، رهاشدگی عضلات، نشستن با آرامش، راه رفتن با سینه ستبر و قامت برافراشته، شور شادمانه و عارفانه‌ای از احساس با هم بودن و نگاهی امیدوارانه به فردا.

اگر ابرشغل اصلی شما در دسته «سرزندگی بیشتر» قرار نمی‌گیرد، شغل جنبی شما حتما باید این‌طور باشد. نکته اصلی در همه چیز، سرزندگی بیشتر است.

چگونه یک ابرشغل بیافرینیم؟

اوایل دهة 90 میلادی، یک کارشناس ارتباطات راه دور از کارش در شرکت «ای‌تی‌اندتی» استعفا داد و شد یک مشاور مستقل. مدتی بعد، درآمدش سر به فلک کشید و سخنرانی‌هایش به طرز چشمگیری پرطرفدار از آب درآمد.

اما وقتی حباب فنّاوری‌های برتر ترکید، همان‌طور که مشتریانی مثل «ای‌تی‌اندتی» و «سیسکو» ناگهان تغییر مسیر دادند، درآمد او هم افت کرد و دیگر کسی سخنرانی‌های او را جدی نگرفت. حالا او باید چه کار می‌کرد؟ به دور و برش دقیق شد و دید که تعداد زیادی از همسایگانش با ویروس‌ها و پیچیدگی‌های فزاینده سامانه‌‌های عامل مشکل دارند. آنها از او  می‌پرسیدند که آیا می‌تواند به آن‌ها کمکی بکند؟

او بلافاصله یک شغل جدید را برای خودش کشف کرد: پزشکی رایانه!  در این داستان، 4 نکته جالب وجود دارد: اول اینکه آقای مشاور فهمید که در شرکت‌های بزرگ، انعطاف‌پذیری و امنیت خاطری که او می‌خواهد وجود ندارد. بنابراین، شغل کارمندی‌اش را رها کرد و یک کسب ‌و کار شخصی راه‌انداخت. در دنیای آینده باید منتظر باشید که این اتفاق برای شما هم بیفتد؛ چتر حمایتی سازمان یا شرکتی که در آن کار می‌کنید در آینده چندان قابل اطمینان نخواهد بود.

نکته دوم اینکه وقتی آقای مشاور دید کسب‌ و کار مشاوره‌اش به بن‌بست رسیده، دوباره از پایه شروع کرد و خلاقیتش را به کار انداخت. از خودش پرسید: «من چرا اینجا هستم؟ در انجام چه کاری توانایی دارم؟ و چه مشتریان جدیدی به من نیاز دارند؟» و به دنبال همین پرسش‌ها بود که مسیر شغلی جدیدش را کشف کرد.

همین‌طور که تحولات فنی، اقتصادی و اجتماعی سرعت می‌گیرند، ما مجبور می‌شویم مهارت‌های اندیشیدن و بازآفرینی‌مان را تیزتر کنیم. نکته سوم اینکه شغل جدید آقای مشاور، شغلی از پیش شناخته شده و مصوب نبود. در هیچ فرهنگ لغت اقتصادی یا شغلی، شما «پزشک رایانه» را پیدا نمی‌کنید.

علاوه بر این، وقتی من در دو پایگاه داده‌ شغلی معروف (Monster.com و hotjobs.com) عبارت «پزشک رایانه» را جست‌وجو کردم، هیچ فهرست مستقلی پیدا نشد. اما وقتی همین عبارت را در گوگل جست‌وجو کردم، به 40400 صفحه رسیدم. این نشان می‌دهد که خیلی‌های دیگر به این نیاز پی برده‌اند و دارند وارد این حرفه می‌شوند.

امروزه دورنمای فرصت‌های شغلی به قدری سریع تغییر می‌کند که حتی شرکت‌های بزرگی که معروف به ابداع شغل‌های جدید هستند، جا می‌مانند. بهترین فهرست مشاغل، موتورهای جست‌وجو و اخبار روزانه است.

و بالاخره نکته چهارم اینکه آقای مشاور در خط مقدم ذهن و رفتارش مسئولیت‌پذیرانه عمل کرد. کلید موفقیت او در نقش یک پزشک رایانه، قابل اعتمادبودنش بود. او می‌گوید: «مردم به این دلیل به من مراجعه می‌کنند که نه فقط می‌توانم رایانه‌هایشان را درست کنم، بلکه  من از آن آدم‌هایی هستم که هیچ‌کس از حضورم در خانه‌اش نگران نمی‌شود».

چگونه شغل‌ فعلی‌مان را ابرشغل کنیم؟

برای اینکه شغل فعلی‌تان را به یک ابرشغل تبدیل کنید، لااقل باید دو قدم بردارید:

قدم اول: شغل فعلی‌تان را تا جایی که می‌توانید خودکار کنید. با استفاده از کاغذ، اصلاح رویه‌ها یا هر ابتکار دیگری که می‌توانید به خرج دهید، بخشی از شغل‌تان را به رایانه بسپارید. این‌طوری در واقع از یک روبات می‌خواهید که بیاید و شغلتان را تصاحب کند: «تو استخدام شده‌ای و کاری که از تو می‌خواهم برایم انجام بدهی، این است».

قدم دوم: جنبه‌های ابرانسانی شغلتان را توسعه بدهید. فهرست 5 مهارت اصلی و 3 مهارت کمکی را مرور کنید و ببینید در کدام جنبه از شغلتان می‌توانید خلاقیت بیشتری به کار بگیرید یا کشف کنید که چرا بعضی چیزها درست عمل نمی‌کنند یا تأثیرگذاری‌تان را از طریق ارتباطات مؤثر بیشتر کنید. تصور کنید که مسئولیت‌پذیرتر شده‌اید یا کیفیت مسئولیت‌هایتان را با دادن قول‌های شرافتمندانه‌ بالاتر برده‌اید.

طبیعی است که ما همه‌مان نمی‌توانیم و قرار هم نیست که پژوهشگر نانو بشویم. جهانی که ما می‌خواهیم و می‌سازیم، برای همه‌ خُلق ‌و خوها و سلیقه‌ها اتاقی دارد؛ هم برای آنها که دوست دارند بیشتر از آنکه از مغزشان کار بکشند، با دست‌هایشان کار کنند، هم برای آنها که از کار کردن با آدم‌های جدید، بیشتر از سر و کله زدن با ایده‌های جدید لذت می‌برند.

ابرشغل‌های آینده، همة این تفاوت‌ها را دربرمی‌گیرند.  حتی اگر شغلی کاملا ماشینی شود، متصدی آن در صورتی که بخواهد می‌تواند با استفاده از رویکرد دو گامی زیر آن را از نو احیا کند؛ این بار به صورت یک ابرشغل. این وضعیت برای بسیاری از کسانی که در مشاغل اداری و مالی و پشتیبانی کار می‌کنند، پیش‌ می‌آید و آنها اگر هوشمندانه عمل نکنند، ممکن است در آینده شغلشان را کاملا از دست بدهند.

در گام اول متصدی شغل باید هماهنگ با جریان خودکارسازی پیش‌ برود و راه‌هایی پیدا کند که با آن بشود کار را با زمان و تلاش کمتری انجام داد. او از این طریق به مدیریت سازمان یا شرکت در خودکارسازی شغلی و بهره‌گیری از فنّاوری‌های پیشرفته کمک می‌کند. در گام دوم نیز متصدی باید از وقتش برای تقویت مهارت‌های ابرانسانی‌اش استفاده کند.

او باید صمیمیت و سودمندی‌اش را برای مشتریان شرکت تقویت کند و از مدیرش بخواهد که وظیفه‌ها و مسئولیت‌های بیشتری به او بسپارد. از قدرت اکتشاف و خلاقیتش برای حل مسائل پیچیده در کسب ‌و کار یاری بگیرد و تلاش کند تا راه‌حل‌های تازه‌تری ارائه دهد.

همة‌ مشاغل فعلی - از صندوق‌دار گرفته تا مدیرعامل و از حسابدار گرفته تا جانورشناس - می‌توانند روی نردبان ابرشغل بالاتر بروند. نوآوری‌ها بیشتر سراغ کسانی می‌روند که اشتیاق بیشتری به دگرگونی دارند؛ خود صاحبان مشاغل.

یک، دو، سه... حرکت!

برای کسانی که می‌خواهند یک ابرشغل درست و حسابی را هدف بگیرند، پیروی از پنج توصیه زیر پیشنهاد می‌شود:

1. تصمیم بگیرید کدام یک از مهارت‌های ابرانسانی‌تان (اکتشاف، خلاقیت، پیاده‌سازی، تأثیرگذاری و فعالیت‌های بدنی) بیشتر با شما جور درمی‌آید. کارآموزی و خلق شغلتان را حول همین محور برنامه‌ریزی کنید، نه روی یک تخصص سنتی مثل مهندسی شیمی یا ادبیات انگلیسی. دانش تخصصی اگرچه هنوز مهم است، اما در مقابل مهارت‌های ابرانسانی که پایا و غیرقابل ماشینی‌شدن هستند، کم می‌آورد.

2. تعیین کنید بر چه مأموریتی و در کدام یک از حوزه‌های سه‌گانه می‌خواهید تمرکز کنید؛ انرژی، دستکاری مواد یا احیای انسان؟ باید حوزه‌ای را پیدا کنید که هم با علایقتان سازگار باشد، هم گره‌ای از مشکلات مشترک آدم‌ها باز کند. آنچه اهمیت دارد، این است که شما بهترین و بیشترین سعی‌تان را به عمل بیاورید تا استعدادهایتان را در مسیر درست به کار اندازید.

3. دستمزد مناسب‌ را در نظر بگیرید. اگر پول و درآمد برایتان مسئله باشد، احتمالا مجبور خواهید شد بیشتر جست‌وجو و مذاکره کنید، اما پول نباید شما را از مأموریت اصلی‌تان (مشارکت در حل مشکلات مشترک بشریت) منحرف کند. تقریبا همه شغل‌ها - حتی پیش‌پاافتاده‌ترین آنها - می‌توانند با تزریق انرژی ابرانسانی، به حرفه‌ای ارضاکننده و ارزشمند تبدیل شوند. اگر می‌توانید همزمان بر دو یا سه شغل متمرکز شوید، از قالب‌های نامتعارف همکاری و مشارکت استفاده کنید:

الف- با داشتن چند شغل، انعطاف‌پذیرتر شوید. خودتان را از هر فعالیتی که می‌تواند ماشینی‌ شود، خلاص کنید و بعدش روی تقویت مهارت‌های ابرانسانی‌تان تمرکز کنید. ابرشغل‌ها سریع‌تر از شغل‌های امروزی رایج می‌شوند و سریع‌تر هم از رونق می‌افتند. بهتر است که مثل آچار فرانسه در همه ‌چیز استاد شوید و آن‌ را خودکار کنید، بعد اگر شد بروید دنبال پیگیری هدف کلی‌تان.

 ب - در تغییرات اجتماعی در سطوح ملی و بین‌المللی مشارکت کنید. اقدام‌های فردی
 - هر چند حیاتی - در خلأ جواب نمی‌دهد. موفقیت شخصی و رفاه ما را از فروپاشی اجتماعی نجات نخواهد داد.

ریچارد دبلیو سامسون - نشریه فیوچریست

کد خبر 21016

پر بیننده‌ترین اخبار آسیب اجتماعی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز