چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۶ - ۱۷:۱۷
۰ نفر

ریچارد هاس*: وقتی صحبت از آسیا به میان می‌آید بسیاری از مردم به این قاره به دیده ‌جایی اغواکننده می‌نگرند.

قاره غول‌های در حال ظهور چون چین و هند یا نگاه‌شان معطوف فعالیت هسته‌ای کره‌شمالی، حوادث تروریستی یا تبعات آخرین زمین‌لرزه یا سونامی می‌شود اما کشوری که معمولا آنچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نمی‌گیرد، ژاپن است.

این مسأله‌ای عجیب است. مخصوصا باتوجه به این‌که ژاپن دومین اقتصاد بزرگ جهان پس از ایالات متحده با تولید ناخالص داخلی درحدود 5 هزار میلیارد دلار دارد که از مجموع تولید ناخالص داخلی دو کشور هند و چین بیشتر است.

به‌رغم کاهش سالانه ناچیز رشد اقتصاد ژاپن سرانه تولید ناخالص داخلی در این کشور نزدیک به 38 هزار دلار است که 10 برابر سرانه تولید ناخالص داخلی در چین و هند است.

این روزها تحولات مهمی را در هر دو جبهه اقتصاد و امنیت می‌توان در ژاپن دید. دهه 1990 میلادی شاید دهه ناکامی‌ها بود اما در این دهه اقتصاد ژاپن دوباره در مسیر احیا ‌و خروج از رکود اقتصادی قرار گرفت و اکنون با نرخ سالانه‌ای بیش از دو درصد به رشد خود ادامه می‌دهد درحالی که این کشور به وجود چند شرکت که به معنای واقعی جهانی بوده و دستاوردهای عظیمی دارند، می‌بالد.

تحولات در عرصه سیاست‌های دفاعی و خارجی قابل‌توجه‌تر هستند. آژانس دفاعی ژاپن در ماه ژانویه به وزارتخانه‌ای تمام‌عیار تبدیل شد. توکیو سالانه بیش از 40 میلیارد دلار صرف پروژه‌های دفاعی می‌کند و یکی از مدرن‌ترین و توانمندترین ارتش‌های دنیا را در اختیار دارد.

متفکرین، روزنامه‌نگاران و سیاستمداران اکنون درمورد نقش ژاپن در تحولات جهانی -چیزی که یک دهه پیش تصورش هم سخت بود- می‌گویند و می‌نویسند. این‌که ژاپنی‌ها چه زمانی فصل پنجم قانون اساسی این کشور را که در آن نقش نیروهای مسلح به دفاع از کشور محدود شده است را مورد بازنگری قرار می‌دهند امروز امری قطعی تلقی می‌شود و تنها سئوال درمورد آن زمان انجام این بازنگری است.

این تغییرات مورد استقبال همه قرار نمی‌گیرد. همسایگان ژاپن که دغدغه‌‌هایشان ریشه در جنگ دوم جهانی و ناکامی ژاپن در برخورد منطقی با تاریخ این کشور دارد نگران نظامی‌گری ژاپنی‌‌ها هستند. این درحالی است که ژاپن توانمندتر، با دموکراسی سرزنده‌تر و اقتصادی پویاتر به نفع همه همسایگان‌اش است.

تهدید اصلی نه در احیای نظامی‌گری ژاپن که در ناتوانی یا بی‌رغبتی این کشور در پرداخت سهمش برای رویارویی با چالش‌های منطقه‌ای و جهانی نهفته است. ژاپن نیازمند تداوم گشایش و اصلاح اقتصادش، ارتقای ارتش خود و آمادگی برای انجام مأموریت‌های مختلف از توقف نسل‌کشی گرفته تا ملت‌سازی و حفاظت از صلح است.

رهبران ژاپن همچنین باید با حساسیت عمل کنند. شینزوآبه، نخست‌وزیر ژاپن برای حرکت در این مسیر شروعی دوپهلو داشته است. در یکسو او آنقدر هوشیار بود که از معبد یاساکونی که یادمان هزاران سرباز ژاپنی کشته شده در جنگ‌های متعدد این کشور ازجمله 14 جنایتکار جنگی تحت تعقیب است، دیدار نکند و از دگرسو با اظهارات خود در تکذیب اقدام نظامیان ژاپن در جنگ دوم جهانی در به خدمت گرفتن اجباری زنان خارجی به‌عنوان برده جنسی خشم چینی‌ها و کره‌ای‌ها را برانگیخت.

برقراری روابط همه‌جانبه بین چین و ژاپن ضرورتی غیرقابل اجتناب است. تکرر رو به تزاید دیدار مقامات عالی‌رتبه دو کشور با هم، چون دیدار ماه اکتبر آبه از چین و سفر ون جیابائو، نخست‌وزیر چین از توکیو به فاصله کوتاهی پس از آن تحولی میمون است اما این کافی نیست.

در همین حال جهان باید اهمیت ژاپن را به رسمیت بشناسد. نباید ژاپن را از جایگاه حقیقی خود به خاطر حوادثی که شصت سال پیش اتفاق افتاده است، محروم کرد. دیگر دلیلی ندارد که ژاپن کرسی دائمی در شورای امنیت سازمان ملل نداشته باشد. باید موقعیت برتر ژاپن به رسمیت شناخته شود تا زمینه برای حضور همه‌جانبه این کشور در عرصه‌های مختلف جهانی فراهم آید.

*رئیس شورای روابط خارجی آمریکا

کد خبر 20496

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز