محبوبه ذالیانی: کافی‌است به یکی از مکان‌های پررفت‌وآمد بروی البته نه در پاساژ و نه در میان قشر مرفه بی‌درد.

بهترین محل، حضور در وسایل حمل‌ونقل عمومی مثل مترو، اتوبوس یا تاکسی و میان قشر متوسط است. در چنین مکان‌هایی نه فقط در جایگاه یک خبرنگار می‌توان جواب سؤال‌های مربوط به گزارش را گرفت که می‌توان در قالب یک سنگ‌صبور، گوش شنوای درددل‌هایی شد که ممکن است هیچ ارتباطی به موضوع بحث نداشته باشد. بیمه موضوعی است که طی سالیان اخیر خیلی‌ها را به امید بازنشستگی و دریافت حقوق در دوره پیری و از کارافتادگی به سمت خود جذب کرده است. اجداد و پدربزرگ‌های ما سال‌ها کار سخت، انجام می‌دادند تا زمانی که زمینگیر شوند اما طی سال‌های اخیر که تحصیل بین مردم باب شد و کار اداری و کارمندی افزایش پیدا کرد بازنشستگی تحت عنوان بیمه، سر زبان‌ها افتاد. از آن زمان بود که بسیاری از کارمندان به امید اینکه بعد از 30سال فعالیت و پر کردن ساعات کاری بازنشسته خواهند شد و حقوق بازنشستگی خواهند گرفت هزینه‌ای بابت بیمه پرداخت می‌کردند و در کنار آن از بخش‌ درمان نیز بهره‌مند شوند تا اینکه به مرور زمان با افزایش تقاضا، شرکت‌های بیمه با عناوین مختلف و در قالب بیمه عمر، تکمیلی، درمان و... گسترش یافتند. از اواخر شهریور ماه، بیمه درمانی عنوان خود را به بیمه سلامت تغییر داد. در گفت‌وگوی با مردم مشخص شد اینکه چه بیمه‌ای با چه اسم و القابی روی کار باشد اهمیتی ندارد. موضوع قابل اهمیت برای آنها این است که کدام بیمه به انتظارات یا بهتر است بگویم به نیازهای آنها جواب سرراست می‌دهد.

در مترو‌، خانمی با ظاهر کاملاً کارمندی به دیوار تکیه زده، چشمانش را ریز کرده تا بتواند تبلیغات روبه‌رو را بخواند. کاغذ و خودکار به‌دست می‌گیرم که نشان از آمارگیری یا یک تحقیق دانشجویی دارد. اسمش را نمی‌پرسم، مطمئنم اگر مصاحبه با پرسیدن اسم شروع شود از ادامه مصاحبه سرباز می‌زند. بدون معطلی سر اصل مطلب می‌روم؛«ببخشید خانم، شما کارمند هستید؟» بله. «بیمه هستید؟» بله. «از نظر شما بیمه چه نیازهایی از شما را باید جوابگو باشد؟» با طمأنینه جواب می‌دهد: «با توجه به شرایط امروز جامعه که هیچ امنیت شغلی وجود ندارد ترجیح می‌دهم تحت پوشش بیمه‌ای باشم که زمان بیکاری دغدغه نداشته باشم. بین بیمه تأمین اجتماعی و بیمه عمر باید بگویم من بیمه عمر را ترجیح می‌دهم چون چشم‌انداز طولانی‌تری دارد و مطمئن‌تر است.»

همین هفت‌درصد هم برای کارگران زیاد است

حرفه‌اش را که می‌پرسم به صراحت می‌گوید: «چرخ‌کار هستم.» وقتی در جریان سؤالم قرار می‌گیرد، خلاصه جواب می‌دهد: «دوست دارم بیمه باشم تا بازنشستگی بگیرم.» اسمش را نمی‌گوید اما در مورد شرایط کاری‌ و بیمه‌اش مفصل توضیح می‌دهد: «19سال است که در تولیدی پوشاک زنانه کار می‌کنم. 9سال اول، مرتب محل کارم را تغییر می‌دادم اما 10سال است که فقط در یک تولیدی کار می‌کنم، فضای زنانه و از همه مهم‌تر دوستانه‌‌ای دارد. با این حال، شادابی و جوانی‌ام را پشت دستگاه‌های زیگزاگ‌دوز از دست داده‌ام، به داروهای خاصی هر‌ماه نیاز دارم ولی بیمه فقط سه تا از آنها را تأمین می‌کند.»

خانم جوانی که از قرار معلوم ید‌طولایی درخصوص موضوعات بیمه دارد وسط بحث می‌پرد و می‌گوید: «‌ اصل ماجرا این است که هفت‌درصدی که از حقوق کسر می‌کنند شامل کل حقوق، مزایا، اضافه‌کاری و پول ناهار می‌شود بنابراین اگر حقوق یک کارگر 445هزار تومان باشد ماهانه حدود 70-60هزار تومان از حقوقش کسر می‌شود درصورتی که اگر این هفت‌درصد فقط از حقوق کسر شود و مزایا و اضافه کاری را در برنگیرد، ماهانه 14-13هزار تومان می‌شود.» خانم جوان که حسابی توجه اطرافیان را به‌خود جلب کرده است با آب و تاب ادامه می‌دهد: «قسمت جالب ماجرا این است که اگر سه تا بچه داشته باشید فقط دو تا از آنها تحت پوشش بیمه قرار می‌گیرند و سر بچه سوم بدون کلاه می‌ماند. (خنده...)» خانم چرخ‌کار که تقریبا سن و سالی را پشت سر گذاشته است برای خالی نبودن عریضه، اضافه می‌کند: «تازه این همه می‌گویند که بچه بیاورید، آخرش هم این طوری است!!!» خانم جوان ادامه می‌دهد: «اگر خانمی کارمند باشد و شوهرش شغل آزاد داشته باشد، نمی‌تواند از جانب خود، بچه‌هایش را تحت پوشش بیمه قرار دهد چون این خانم، سرپرست خانواده نیست. متصدیان بیمه در چنین مواقعی می‌گویند تو نمی‌توانی، شوهرت باید آنها را بیمه کند. مشکل دیگر این است که این بیمه‌ها قسمت اعظم داروهای خاص را نمی‌دهند و این داروها باید به‌صورت آزاد تهیه شوند.»

خانم چرخ‌کار که انگار دل پرغصه‌ای از این ماجرا دارد با چهره‌ای درهم گرفته می‌گوید: «من فشار خون دارم وقتی برای یک سرماخوردگی ساده دکتر می‌روم از من سؤال می‌کند که کدام دارویت را در دفترچه بنویسم، فشارخون یا سرماخوردگی را یعنی دو تا دارو را با هم نمی‌نویسد.»صحبت از هزینه‌ها به میان می‌آید، خانم چرخ‌کار خمی به ابرو می‌آورد و در جواب اینکه چقدر حاضر است هزینه کند تا تحت پوشش بیمه‌ای باشد که نیازهایش را کاملا تامین کند، اینطور می‌گوید: «با توجه به حقوقم هزینه می‌کنم. حتی همین هفت درصدی که می‌گیرند برای امثال من که قشر کارگر محسوب می‌شویم، زیاد است.»

توقعی ندارم

دختر جوانی که به یک دانشجو شباهت بیشتری دارد تا یک کارمند، می‌گوید: «در یک مؤسسه فرهنگی، کارهای کامپیوتری انجام می‌دهم. تازه مشغول شده‌ام و از روند بیمه اطلاعی ندارم.» در کنار دختر جوان، خانم میانسالی با خیال راحت به درهای مترو تکیه داده است. می‌پرسم: «کارمند هستی؟» جواب مثبت می‌دهد. دوباره می‌پرسم: «بیمه‌ای؟» با جواب مثبت دیگری مواجه می‌شوم. در انتظار یک جواب با مضمون منفی، می‌پرسم: «آیا از کارکرد بیمه‌ات، راضی هستی؟» با لهجه خاصی می‌گوید: «من با بیمه‌ام تا به حال مشکلی نداشته‌ام. حتی مدتی بیکار بودم چون تصمیم داشتم به خارج از کشور بروم. طی مدت بیکاری هم از مزایای بیمه‌ام بهره‌مند شدم تا اینکه سفرم لغو شد و دوباره مشغول به‌کار شدم.» صحبتش را با خنده تمام می‌کند و می‌گوید: «کلاً آدم کم‌توقعی هستم.»

کلکسیونر بیمه

کلی خرید در یک دست دارد، دست پسربچه چهار، پنج‌ساله‌اش را هم می‌گیرد و صدایم می‌کند تا داوطلبانه به سؤال‌هایم جواب بدهد البته مشروط به اینکه بیرون از مترو و در مسیر خانه‌‌اش باشیم؛ «در یک شرکت خصوصی کار می‌کنم. هم بیمه تأمین اجتماعی هستم، هم بیمه تکمیلی و هم بیمه عمر.

بیمه تأمین اجتماعی تنها برای یک ویزیت معمولی کاربرد دارد و فقط یک هزینه جزئی از ویزیت و یک هزینه جزئی از دارو را تأمین می‌کند. اگر خدای ناکرده جراحی پیش بیاید یا فیزیوتراپی، دندانپزشکی یا زایمان خیلی راحت می‌گویند جزو بیمه نیست.»

در شلوغی خیابان تجریش و در حال پیاده‌روی سریع، ادامه می‌دهد: «خودم را بیمه عمر کردم تا خدای ناکرده اگر مشکلی پیش آمد بچه‌ام تأمین باشد چون پسرم بیمه نیست. پدر و مادرم را توانسته‌ام بیمه کنم ولی پسرم را نه. چون پدرش ایرانی نیست، عرب است. پسرم جزو اتباع خارجی محسوب می‌شود، به همین‌خاطر بیمه‌اش نکرده‌اند، تازه بیمه که سهل است حتی شناسنامه و کارت‌ملی هم ندارد و گفته‌اند تا 18سالش نشود، خبری از اینها نیست. خوشبختانه یا متأسفانه ما تنها کشوری هستیم که در بندهای قانون کشورمان اتباع خارجی حق استفاده از هیچ بیمه‌ای را ندارند. پدرش 20سال است که در شرکتی مشغول است و هزینه بیمه از حقوقش کسر می‌شود ولی با این حال بیمه‌اش نکرده‌اند. پیگیری کرده‌ایم در جواب گفته‌اند هیچی شامل حال شما نمی‌‌شود.»

در جواب اینکه چقدر حاضر است بابت پوشش کامل نیازهایش هزینه کند، اینطور می‌گوید: «حاضرم خیلی بیشتر از اینها هزینه کنم. وقتی ماهانه هزینه می‌کنم به چشمم نمی‌آید اما خدای ناکرده وقتی یک هزینه سنگین جراحی پیش بیاید برایم سنگین تمام می‌شود.»

قاچاقی زنده‌ام

ریش و موی سفیدش نشان می‌دهد 50سال را رد کرده است. کرایه‌ام را زودتر از موعد حساب می‌کنم تا باب گفت‌وگو باز شود. با یک سؤال ساده شروع می‌کنم: حاج آقا چند سال دارید؟ باقیمانده پولم را می‌دهد و با اکراه جواب می‌دهد: 65سال. صحبت از بیمه که به میان می‌آید، سر درددلش باز می‌شود: «5سال است که بیمه‌ شده‌ام. کاش به جای این کار به‌کار دیگری مشغول بودم، البته 16سال هم خیاط بوده‌ام اما آن موقع عقلمان نمی‌رسید خودمان را بیمه کنیم. 37سال است که پشت فرمان این ماشین نشسته‌ام، انواع و اقسام بیماری‌ها را گرفته‌ام؛ آرتروز، سنگ کلیه، قند، چربی، یک‌بار ایست قلبی و یک‌بار هم سکته کرده‌ام. روزی 15-10تا قرص می‌خورم. حالا هم قاچاقی زنده‌ام. با این سن و سال اصلا نباید کار کنم ولی چه می‌شود کرد؟ حداقل باید 15سال بیمه باشم تا بتوانم خودم را بازنشسته کنم. تنها چیزی که الان می‌خواهم یک حقوق بازنشستگی است تا دیگر مجبور نباشم صبح تا شب در این خیابان‌ها دور بزنم. سرما، گرما، ترافیک و آلودگی هوا برایم مسئله‌ای نیست. مشکل من خستگی است. خیلی وقت است که خسته شده‌ام ولی اگر کار نکنم چطور زندگی کنم؟ همین الان دخترم، دامادم، عروسم و پسرم در خانه‌ام مهمان هستند، تعدادمان می‌شود 11نفر، خب شام11نفر، سه‌کیلو برنج می‌خواهد با سه تا مرغ. من از کجا بیاورم؟»  وقتی می‌پرسم چند درصد از درآمدت را حاضری برای بیمه هزینه کنی؟ می‌گوید: «الان ماهی 150هزار تومان بابت بیمه تأمین اجتماعی می‌دهم. بیشتر از این دیگر در توانم نیست هزینه کنم.»

کد خبر 189310

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز