دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۱:۵۱
۰ نفر

پگاه شفتی: ما از هر موضوعی در ذهنمان یک نسخه‌ی رؤیایی داریم. نسخه‌ای که شاید هیچ اثری از آن در واقعیت نباشد: دوست رؤیایی، معلم رؤیایی، مدرسه رؤیایی و... خانواده‌ی رؤیایی یکی از همین‌هاست که در این شماره سراغش می‌رویم.

هفته‌نامه‌ی همشهری دوچرخه شماره‌ی665

از آن‌جا که خانواده‌ی رؤیایی هم در ذهن خیلی از نوجوان­‌ها هست، نظر تعدادی از نوجوان­‌ها را درباره‌ی خانواده‌‌ای که در رؤیاهایشان دارند می‌پرسیم، هرچند در واقع خود ما باید تلاش کنیم تا بخش‌های قابل تحقق این رؤیاها را به اجرا دربیاوریم و خانواده‌مان را به خانواده‌ای که دوست داریم داشته باشیم نزدیک کنیم. باید برای دستیابی به برخی از خواسته‌های معقول و شدنی با پدر و مادرهایمان گفت‌وگو کنیم و از بقیه‌ی اعضای خانواده بخواهیم که برای داشتن خانواده‌ای دوست‌داشتنی‌تر به تغییرات لازم تن بدهند. حالا بیایید با خانواده‌های رؤیایی چند نوجوان آشنا شویم و ما هم به این دسته از رؤیاهایمان فکر کنیم.

پدری هم‌سن خودم!

امیرحسین، 17 ساله: من یک خواهر کوچک‌تر و یک برادر بزرگ‌تر دارم. اما در رؤیایی که دارم دوست دارم مادر و پدرم زیاد از من ایراد نگیرند و اهل تفریح باشند. دوست دارم پدرم مثل هم‌سن و سال­‌هایم فکر کند، نه مثل یک پدر و من بتوانم بیش‌تر تفریحاتم را با آن­‌ها بگذرانم تا با دوستانم. دوست دارم برادرم محرم اسرارم باشد و به من نگوید سنت کم است و به گروه دوستان من نمی‌­خوری و مرا با خودش به گروه دوستانش ببرد. دوست دارم خواهرم هم که از من کوچک‌تر است، محرم اسرارم باشد.

یک قصر باشکوه!

دینا 13ساله:  خانواده‌ی رؤیایی من در یک قصر زندگی می‌کنند. دوست دارم با پدر و مادر و دو برادر بزرگ‌­ترم، همگی در یک قصر باشکوه زندگی می‌کردیم و چند اسب هم داشتیم. مادر و پدرم آدم‌های معروفی بودند و یک خواهر بزرگ‌تر هم داشتم. من دو برادر بزرگ دارم و دوست دارم که یک برادر کوچک‌­تر هم ‌داشته باشم. دوست دارم برادرهایم رفتارشان کمی مهربانانه‌تر باشد و خشن نباشند. مادر و پدرم هم عصبانی نمی‌شدند و هیچ‌وقت با­ بچه‌های‌شان دعوا نمی‌کردند. البته آن‌ها هیچ‌وقت با من دعوا نمی‌کنند، چون من ته تغاری هستم.

کاش بزرگ‌تربودم! 

ارشیا 16ساله: من فقط یک برادر بزرگ‌­تر از خودم دارم که از او راضی هستم و مشکلی با او ندارم. اما دوست دارم یک خواهر بزرگ‌تر هم داشته باشم. در خانواده‌ی رؤیایی من مادر و پدرم خیلی از من ایراد نمی‌گیرند. هرچند که حالا هم زیاد اذیت نمی‌کنند. اما در همین حد چه ساعت می‌روی بیرون و چرا این کار را می‌کنی و... هم بهتر بود گیر ندهند. دوست دارم پدرم پول زیادتری به من می‌­داد و هیچ‌وقت عصبانی نمی‌شد و البته دوست دارم سنم بیش‌تر از حالا بود و گواهی‌نامه‌ی رانندگی داشتم. 

یک کلبه‌ی چوبی!

دلبند 14 ساله: من یکی یک‌دانه هستم و دوست دارم یک خواهر خیلی کوچولو داشته باشم و با مادر و پدرم در یک کلبه‌ی چوبی خوشگل زندگی کنیم. دوست دارم یک حیوان خانگی هم داشته باشم.

کد خبر 184059
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز