همشهری آنلاین: کتاب صهبای خرد نوشته دکتر مهدی امین رضوی در آخرین نشست شهر کتاب که 15 اسفند سال 85 برگزار شد، مورد نقد و بررسی دکتر غلامرضا جمشید نژاد، دکتر عبدالله نصری و دکتر مجدالدین کیوانی( مترجم) قرار گرفت.

به گزارش همشهری آنلاین این کتاب که به تازگی از سوی انتشارات سخن به بازار کتاب عرضه شده است، شرح احوال و آثار عمر خیام نیشابوری است که درباره ‌اندیشه‌های فلسفی، دستاوردهای علمی و مقام مذهبی خیام بحث کرده و بخشی از کتاب به خیام در غرب اختصاص دارد.

نشست با سخنان علی اصغر  محمد خانی در معرفی صهبای خرد نوشته‌ی دکتر امین رضوی آغاز شد. وی  نخست با معرفی نویسنده به عنوان یکی از استادان فلسفه و ارایه شناخت نامه‌ای از دیگر آثار وی به بررسی سیر خیام پژوهی در گذشته و اکنون جهان پرداخت و گفت، درباره آثار خیام و تناقض‌های بحث بر انگیزش، سخن بسیار گفته‌اند.

صهبای خرد یکی از زمره آثاری است که به زبان انگلیسی و برای مخاطبان غیر ایرانی نگاشته است. این کتاب در 8 فصل سامان یافته است.

وی ادامه داد: در نگاهی به آثار فلسفی خیام، او را حکیمی متشرع می‌یابیم و رباعی‌ها چهره‌ای دگرگونه‌ای از او را نشان می‌دهد.

 آقای امین‌رضوی دلیلشان را از نگارش این اثر بازبینی این تضادها و به گونه‌ای حل این اختلافات می دانند و می‌گوید، این تناقض‌ها گاه چنان چشمگیر است که بعضی از پژوهندگان قایل به دو خیام هستند و دو نفر را خالق این دو اثر متناقض می‌داند.

این نظر در بین دیگر محققان نیز مطرح بوده است و سال‌ها پیش استاد محیط طباطبایی این نظریه را طرح کرده‌اند.

خیام زاده دوره پاپان خردگرایی

امین رضوی، خیام را زاده دوره‌ای می‌داند که آن را پایان خردگرایی نامیده‌، معتقد است باید با توجه به زمان آفرینش اثر به تحلیل آثار خیام دست زنیم. تشخیص رباعی‌های اصیل خیام از رباعی‌های دیگران نیز یکی از مسایل مورد بحث در این کتاب است.

به گفته مدیر سلسله نشست‌های شهر کتاب،  شمار رباعی‌های خیام از دوازده رباعی تا 1350 رباعی در نوسان است و برخی تنها بین 70 تا 80 رباعی منسوب به وی را اصیل می‌دانند. خیام چهره‌ای چند گونه است و چگونگی برخورد با این چندگونگی یکی از مسایل مهم  در بررسی آثار خیام و خیام‌پژوهی است.

یکی از نکته‌های اساسی که صهبای خرد به آن پرداخته است، سیر خیام‌پژوهی در غرب است. نزدیک به دویست سال است که جهان غرب خیام را شناخته‌است، این تلاش‌ها در سده‌ی نوزدهم به شکلی پررنگ‌تر پیگیری می‌شود. با بررسی میزان اقبال جهانیان به آثار ایرانیان درمی‌یابیم، بدون تردید بین شاعران کلاسیک ما خیام جهانی‌ترین شاعر کهن ایران است و نه تنها در غرب بلکه در دنیا نیز رباعی‌های او  بیش‌ترین برگردان را داشته است و بیشترین بحث‌ها درباره‌ی او درگرفته‌است.

تنها در زبان عربی، امسال بیش از 75 ترجمه از آثار او شده‌است. یافتن پاسخ به این پرسش که چه چیز موجب چنین اقبال گسترده به خیام شده‌است یکی از دغدغه‌های خیام پژوهان امروز است.

تلاشی برای تصحیح تصویر نادرست از خیام

در ادامه نشست، مترجم کتاب دکتر مجدالدین کیوانی (مترجم کتاب) که آثار متعددی را در زمینه عرفان ایرانی و زندگی عارفان ایرانی ترجمه کرده‌است، ضمن ارائه مختصری از زندگی و شناخت‌نامه‌ای از نویسنده کتاب(دکتر امین رضوی) گفت: این کتاب در واقع تلاشی‌است برای تصحیح تصویر نادرستی که از چهره اسطوره ای خیام در غرب به وجود آمده است.

 وی با بیان این نکته که این کتاب گاه از نظر تکنیکی و گاهی به دلیل ترجمه‌های ناقصی که از دیگر آثار غیر ایرانی نقل کرده‌است، مشکلاتی دارد؛ به این سوال پاسخ داد، که چرا لازم است کتابی که به دست یک فارسی زبان نگاشته شده‌، دگربار به دست دیگری به فارسی برگردان شود و خود مولف این کار را نکرده‌است؟

کیوانی  در پاسخ به این پرسشی که خود طرح کرده بود گفت، این نیاز به توان زبان دانی نویسنده باز می گردد؛ گاه بعضی ایرانیان توان برگردان اثرشان را به فارسی ندارند.

این ناتوانی از دو روی به وجود می‌آید: نخست آن‌که  به نویسنده‌ای که سال‌ها در غرب و با فرهنگ غربی زندگی کرده، به شیوه‌ای غیر ایرانی می‌اندیشد و به زبان دیگری غیر از زبان خودش خو کرده‌ و روش شناسی آنان را آموخته است. او با این که فارسی زبان است ولی از زبان امروز مردمان ایران اندکی دور افتاده است و تنها فارسی را در حد استفاده از ماخذ و سخن گفتن می دانند نه بیان مبانی علمی. این گونه ترجمه‌ها در ادبیات ایران بی‌سابقه نیست.

کیوانی ادامه داد: در کتاب هشت فصلی صهبای خرد، فصل 3،4،5،6 در حقیقت به چهار چهره و بعد از خیام می‌پردازد. فصل 2 آمیزه‌ای از آن چهار فصل بعد را ذکر می کند، فصل اول شرح حال خیام و معرفی مجمل آثار او است و فصل آخر درباره ی حضور خیام در غرب است.

این کتاب با بررسی سیر خیام پژوهی در غرب از معرفی نخستین ترجمه‌های این اثر چون ترجمه فیتز جرالد آغاز و به معرفی بقیه ترجمه‌های آن؛ سپس تاثیر خیام در ادبیات جهان غرب و بنیان نهاده‌شدن باشگاه‌های در آمریکا، آلمان، انگلیس و دیگر کشورهای غرب می‌پردازد. نکته توجه دیگر در این کتاب نگاه مؤلف به جنبه‌‌های گوناگون خیام است و تحلیل شهرت جهانی او و جهانی بودنش.

منظور از چند بعدی بودن شخصیت خیام آن است که وقتی از خیام رباعی‌سرا دور شویم به خیامی می‌رسیم که سویه شاعری‌اش در مقایسه با سایر ابعاد وی ضعیف‌تر است. از خیام حکیم، آثار پیشرفته‌ای از گونه‌های مختلف علوم عقلی می‌توان یافت و گاه جلوه‌هایی از تصوف را نیز در آثار وی می‌توان سراغ گرفت.

در رباعی‌های شاعر‌، صرف‌نظر از اصالت آنها، این چند چهره به ویژه جلوه صوفیانه و فلسفی رنگی آشکار دارد و شاید برای ما ایرانیان یا دیگر علاقه‌مندان وی در فرنگ بیشتر این دو چهره از او مد نظر بوده که با زندگی روزمره نسل‌ها ایرانی در بیشتر آمیخته شده است و از این منظر است که خیام از بین سخن‌آوران ایران در جهان شهره می‌شود و به عنوان نماینده‌ی طرز تفکر شرق در اروپا طرح می‌شود.

اندیشه های خیام اسباب شهرت وی شده‌است

مترجم کتاب صهبای خرد ادامه داد: تنها رباعی سرایی شاعر باعث این همه حرف و حدیث درباره‌ی او نشده است که تقریبا بیش‌تر شاعران ایران در این قالب طبع آزموده‌اند. اندیشه‌های این رباعی‌ها است که  موجب این نامبرداری شده‌است.

بیشتر اندیشه‌های خیامی به شکل رباعی به ما رسیده است. شمار دقیق رباعی‌های خیام بر ما روشن نیست و این خاطر است که خیام در هیچیک از آثارش، خود را شاعر نخوانده است و 90درصد کسانی هم که درباره او نوشته‌اند نیز از شاعر بودن او سخنی به میان نیاورده‌اند؛ حتی نظامی عروضی نیز ذکر او را در مقالت منجمان آورده‌است و نه در مقالت نخست که از آن شاعران است.

دکتر کیوانی سپس به تشریح قالب رباعی و ویژگیهای آن د رشعر فارسی پرداخت و گفت: قالب رباعی، قالبی ویژه در میان قالب‌های فارسی است. این قالب وزنی ایرانی دارد و به دلیل زحافاتی هم که دارد؛ آهنگی جادویی یافته است؛ از دگر سو قالبی کوتاه و موجز است. ذهن بشر همیشه در پی مطالب کوتاه است و همیشه در پی آن است که همه چیز را در کوتاه‌ترین کلام دریابد. این شعرها چهار مصرا‌ع‌اند و در واقع یک رباعی دارای چهار رکن است و هر مصراع مساله‌ای دارد که هر مساله سخت، دیگری مرتبط است و یک منظومه‌ی فکری را ارایه می‌دهد.

دیگر رویه جاودانگی خیام به خاطر اندیشه‌هایی است که در آن وجود دارد. این اندیشه‌ها، اندیشه‌هایی مقطعی و مربوط به زمان ویژه‌ و به گمان یک گروه و در شرایط خاص نیستند؛ بلکه مسایلی هستند که با چندین قرن حیات بشر در آمیخته‌اند و در واقع دغدغه‌ی خاطر نسل‌های گوناگون است.

ما معمولاً شعری را که با آن احساس اشتراک بکنیم و با درونیات ما بیشتر درگیر باشد، بیش‌تر می‌پسندیم و این رباعی‌ها اندیشه و نمادی از سال‌ها رنج کشیدن بشر است. برای خیام پرسش‌هایی مطرح است که با سؤالات بنیادین بشر در گیر است.

بیشتر سخنان خیام جلوه‌ای مذهبی دینی دارند و در حوزه‌ی عرفان می‌گنجند برخی دیگر در زبان فلسفی سروده شده‌اند؛ چون این دو حیطه همواره مورد توجه مردم در نسل‌های گوناگون بوده‌است در قالب رباعی‌هایی بیان شده که آن‌ها را منسوب به خیام می‌دانند.

به گفته دکتر کیوانی این که  کدام رباعی از آن خیام است و کدام نیست، روشن نیست. چنانکه حدود 90 سال بعد از خیام رباعیی از  او در اثر فخرالدین رازی آمده، دو نمونه‌ی دیگر نیز در مرصاد العباد آمده است.

در گذر سالیان اندک اندک به شمار این رباعی‌ها افزوده شده‌است. نویسنده‌ی صهبای خرد نیز تلویحا به این مساله اشاره می کند و می‌گوید، اگرچه تمام این رباعی‌ها سروده‌‌ی خیام نیست ولی متعلق به مکتبی است که می‌توان آن را مکتب تفکر خیامی نامید.

مجدالدین کیوانی در ادامه سخنانش گفت، در مضمون‌های رباعی‌ها ضد و نقیض زیاد و همین باعث بروز اختلاف نظرهایی در بین پژوهشگران شده‌است؛ پژوهشگران معاصر در بررسی و تحلیل آثار خیام ملاک‌هایی را در نظر گرفته‌اند که این ملاک‌ها هریک با قرار دادن این رباعی‌ها در قالب‌هایی ویژه، رباعی خیامی را از غیر خیامی جدا می‌کنند و به بیانی دگر "هرکس از ظن خود" و از دریچه نگاهش به این رباعی‌ها می‌نگرد؛ آنان که اندیشه عرفانی دارند بسیاری از رباعی‌ها او را که دارای اندیشه چیره عارفانه می‌یابند و آنان که فلسفی مشرب‌اند، شعر او را نمودگاه فلسفه می‌نامند.

خیام ؛ وجودی چند بعدی

امین رضوی معتقد است، این شیوه درست نیست. خیام همه این‌ها هست؛ او وجودی چند بعدی دارد و این غیر عادی نیست. وی در هر فصل از کتاب توجیهاتی می‌کند در پایان منتج به این می‌شود که خیام با دلایلی فیلسوف است با توجه به نشانه‌هایی صوفی است.

کیوانی ادامه داد:خیام صوفی مشرب، پیرو خانقاهی خاص با مرشدی ویژه نیست ولی گرایش‌های صوفیانه دارد. این که سال‌ها به خیام به جرم الحاد تاخته‌اند، در واقع درست نیست. امین رضوی معتقد است خیام موحدی است که به خداوند و به دین به معنای واقعی‌اش اعتقاد دارد، ولی به آن چه حول و حوش دین ساخته شده؛ یعنی دین ساختگی معتقد نیست.

تلاش امین رضوی آن است که از مجموع رباعی‌هایی که از خیام به جا مانده است، چهره‌ای مرکب بسازد و این را محال نمی‌داند که شخصی دارای ابعاد شخصیتی گوناگون و گاه متضاد باشد؛ یعنی از سویی دانشمندی خردگرا و از دگر سو دچار سرگشتگی و حیرت هم باشد؛  صوفی باشد ولی حرف‌های فیلسوفانه هم بزند.

مترجم کتاب افزود، نویسنده‌ی صهبای خرد  تناقض‌گویی‌های موجود در رباعی‌ها خیام را غیرموجه نمی‌داند و معتقد است، نویسنده با دو بال احساس و تعقل، خیام را دنبال کرده‌است،‌ گاه با بال احساس و تخیل به پرواز درآمده‌است و دلش نمی‌خواهد خیام، این اسطوره ایرانی را خدشه‌دار یابد. او خیام را با تمام جلوه‌هایش دوست دارد.

ولی این پرسش در نظرگاه مخاطب بر جای می‌ماند که اگر ما بخواهیم بر اساس تمام رباعی‌های موجود، صرف‌نظر از اصالت آنها، به قضاوت درباره شخصیت خیام بپردازیم، چطور ممکن است رباعی‌های که معلوم نیست از ذهن و زبان خیام باشد را ملاکی برای تشخیص آن قرار دهیم؟

دکتر امین‌رضوی معتقد است، مهم نیست که آن رباعی‌ها از آن چه کسی باشد، حقیقت این است، ما می‌توانیم آنها را منسوب به یک جریان فکری که مکتب تفکر خیامی و از آن کسانی با تفکری هم‌سنخ خیام بدانیم. نویسنده با استفاده از ملاک‌ها تحقیقی به شکل Textual به بررسی متن می‌پردازد و در پس ذهنش این است که خیام، با همان چند رویگی که در ذهن ما ایرانیان وجود دارد، زنده بماند.

دکتر جمشید نژاد: فرهنگ ایرانی جامع پرور است

درادامه نشست دکتر جمشید نژاد آغاز به سخن کرد و به بحث جامع‌پروری در فرهنگ شرق پرداخت و گفت، یکی از ویژگی‌های فرهنگ اسلامی و ایرانی تا همین اواخر، جامع پروری است. اگر در فرهنگ غرب تعداد انگشت شماری شخصیت جامع داشته باشیم شخصیت‌های بیشماری در تاریخ ایران و اسلام خواهیم یافت که جامع، ذوالفنون و چند چهره‌اند و می‌توانند یک فرهنگ را تشکیل دهند. از یعقوب بن اسحاق کندی، پدر فیلسوفان مسلمان، گرفته تا چهره نام آشنا شیخ بهایی و حتی نسل پیش‌از ما حکیمان چند بعدی داشته‌ایم.

خیام، یکی از این شخصیت‌های چند وجهی است که در دامن فرهنگ اسلام و ایران پرورش یافته‌است. جامعه‌هایی که با این گونه فرهنگ آشنایی کامل ندارند در برخورد با این حکیمان سرگشته می‌شوند و می‌پرسند که مگر ممکن است انسانی که در اوج قله ریاضیات زمان خود آثاری به جای گذاشته‌است، در حیطه ادبیات فارسی و عربی نیز آثاری داشته باشد؟ پس به نادرست، برای حل این سرگشتگی به آفرینش چند خیام دست می‌زنند.

جمشیدی‌نژاد ادامه داد: خیام یک حکیم است و به تعبیر قرآن کریم، به هر کس که حکمت داده شود به او ثروت بسیاری داده شده‌است. خیر(=ثروت بسیار) در این آیه شریف به معنای مال و ثروت است و این را می‌دانیم که ثروت معنوی بسیار ارزشمندتر از ثروت مادی است و در زاینده ثروت مادی. این جنبه‌ی چند بعدی شخصیت خیام چیزی است که در صهبای خرد مورد تأیید قرار گرفته‌است و تمرکز مطالب در این کتاب آشتی دادن این تکه‌های ناهمخوان شخصیت خیام با یکدیگراست.

البته برای دنیای تخصص‌زده غرب، که برخی مورخان برجسته از آن به بیماری تخصص‌زدگی یاد می‌کنند، درک چنین چندرویگی مشکل و لذا طبیعی‌است که کتاب برای مخاطب‌های خاص و به انگلیسی نوشته شده باشد.

ایرانی‌ها با چهره‌های چند بعدی آشنایند

دکتر جمشیدی‌نژاد در ادامه افزود: ما ایرانیان با این چهره‌های چند بعدی آشناییم، خو کرده‌ایم و تقریبا مشکلی نداریم. در حقیقت خیام تکه‌تکه‌شده امروز حاصل پژوهش غربیان تخصص‌زده در آثار او است؛ غربیان آنگاه که حکیم را به عنوان خیام شاعر بررسی می‌کنند، وقتی به دانشش در ریاضیات بر می‌خورند، از اینکه آدمی به چنین حدی در ریاضیات دست پیدا کرده باشد، شگفت‌زده می‌شوند.

خیام در سایر علوم عقلی و زمینه‌های معرفتی دیگر نیز از دانش بسیاربالایی برخوردار بوده است و او در چکاد آثار است و به مقامی در تصوف اسلامی رسیده که به زعم بعضی صوفیان عالی‌ترین مقام است، مقام حیرت.

جمشیدی‌نژاد در ادامه سخنانش گفت: دکتر امین‌رضوی در این کتاب موفق بوده‌است البته کار را خیلی تخصصی نکرده، زیرا مخاطبانش نه متخصص فلسفه اسلامی هستند و نه سایر علوم شرقی بلکه عام و با فرهنگ امروز ایرانی بیگانه هستند.

پس برای این گروه از مخاطبان،‌ باید مسایل به آسان‌ترین روش حل شود که نویسنده در این کار موفق بوده و کتاب در این زمینه جامعیت دارد.

ترجمه‌ای خوب

از سوی دیگر بر خلاف بعضی ترجمه‌ها که متن‌ها را خراب می‌کنند و یا آن را از اعتبار می‌اندازند؛ ترجمه خوب به اثر، شرفی افزون بخشیده‌است؛ به عنوان نمونه، انتخاب کلمه صهبا در ترجمه‌ی wine به گونه‌ای جنبه قداست شراب طهور و شراب عرفانی را می‌تواند القا کند که گزینشی بسیار هنری است.

جمشیدی‌نژاد افزود، برای بازشناخت رباعی‌های اصیل خیام از رباعی‌های منتسب و غیر اصیل، باید از روی تطبیق کدهای شعری که در رباعی‌ها به کار رفته و کدهای فلسفی دیگر آثار وی یاری گیریم.

خواننده می‌تواند با مقایسه‌ و معدل‌گیری آنها، به معنای واقعی بیت‌ها دست یابد و این اعراضی‌است که پیش‌داوری‌های پژوهشگر را سخت می‌کند.
"هدایت" وقتی با پیش داوری بدبینانه به تحلیل اثر خیام می‌پردازد، حتا رباعی را که در آن از "خاک کره زمین" به عنوان طرب خانه یاد شده است را نیز با نگاهی بدبینانه  داوری‌می‌کند.
یکی از مسایلی که در رباعی‌های حکیم به آن پرداخته شده است، تلاش برای یافتن پاسخ به پارادوکس فلسفه‌ی خلقت است. این کوشش‌ها تنها در آثار خیام نمود ندارد که بعد از او خواجه نصیرالدین توسی هم این کار را کرده است. ملاصدرا نیز در اثرش اجربه الرسایل نصیریه  به این سوال خواجه نصیر الدین توسی پاسخ داده‌است.

 پرسش‌های خواجه نصیر سال‌ها در حوزه فلسفه اسلامی دست به دست گشت تا به حوزه مکتب فلسفی اصفهان و میرداماد می‌رسد. دو تن از شاگردان میرداماد کمر همت برای یافتن پاسخ می‌بندند: ملاصدرا، پس از گذشت چهارصد سال زبان به پاسخ می‌گشاید. علوی گیلانی، دیگر شاگرد میرداماد نیز چنین می‌کند.

در پاسخ‌های فیلسوف شیراز؛ ملاصدرا، به فیلسوف توس درمی‌یابیم، وی با همه توانمندی، اقتدار و قدرت استدلال فراگیر صدراییش در فلسفه حکمت متعالیه‌، باز به حد و اندازه  پاسخ‌هایی که تشنگی را تا عمق جان فرونشاند، نمی‌رسد. گاه این پرسش‌ها موضوعاتی حل‌ناشدنی و مسایلی هستند که فرهنگ عام تعقلی بشر هنوز به آن پاسخ نداده‌است. قطعاً روزی به آنها نیز پاسخ خواهند داد؛ بنابراین نباید ناامید شد.

دکتر عبدالله نصری: روش‌شناسی مولف چیست؟

در ادامه نشست دکتر نصری با ستایش از صهبای خرد به طرح دیدگاهش درباره این کتاب پرداخت و گفت، اگر در چنین نشست‌هایی زبان به نقد گشوده می‌شود، هدف نادیده گرفتن کوشش‌های نویسندگان و مترجمان نیست که آهنگ منتقد روشن‌تر شدن راه آینده است.

وی با اشاره به نکات آسیب‌شناسانه‌ای از پژوهش در ایران گفت: تنها این نیست که بعضی پژوهش‌های ما در باب خیام‌پژوهی دچار ضعف تئوریک است که بسیاری از کارهای دیگر ما نیز دچار این کاستی هستند. با نگاهی به این اثر منتقد می‌تواند به چندی از این مشکل‌ها دست یابد. در کار پژوهش ادبی چند نظریه‌ وجود دارد:

1. مولف‌محور؛ هدف در این نظریه آن است که دریابیم، هدف مؤلف از نوشتن چیست.

2. متن محور؛ صرف‌نظر از این که مولف چه گفته به متن مراجعه کنیم و مسایل متن را به یاری متن دریابیم. در این رویکرد، چه ساختارگرا باشیم و چه ساختارشکن، به خود متن می‌پردازیم. در این نوع نقد ادبی حیات مؤلف و آثار دیگر وی را کنار هم می‌چینیم تا دریابیم مؤلف در این متن قصدش چیست.

3. خواننده محور؛ متنی را می‌خوانیم و در پی آنیم که برداشت‌های وی از آن از متن را استخراج کنیم.

در خیام‌پژوهی نیز روش این چنین است و نویسنده بهتر است، از ابتدای کار تئوریش را مشخص نماید.

بدون تعیین یک تئوری روشن، صهبای خرد در بین تئوری‌ها سرگردان است از یک سو آن‌گاه که می‌خواهد در پی یافتن خیام تاریخی باشد، مؤلف محور است و در پی یافتن خیام واقعی و از دگر سو این چون می‌داند تئوری را برگزیده که توان حل مشکلاتش را ندارد در نتیجه سرگردان می‌شود و در شیوه نقد گاه متن محور است و گاهی مولف محور.

در رو در رویی با خیام گاه، فیلسوفی را می‌یابیم که بر اساس گزارش‌های تاریخی حیات علمی و شخصی داشته‌است. این گزارش‌ها کمک می‌کند تا اگر نظریه مؤلف‌محور را انتخاب کنیم، بر اساس آنها به پرسش‌های‌مان پاسخ گوییم. اما وقتی وارد دنیای رباعی‌ها می‌شویم با مشکل‌ها دیگری نیز مواجه می‌شویم.

در تحلیل بیت‌های حکیم نیشابور، منقد نمی‌تواند مؤلف‌محور باشد زیرا به طور دقیق نمی‌داند چه تعداد رباعی‌ها مربوط به خیام است و چه تعداد آن‌ها سروده دیگران؛ در عین حال این را می‌دانیم که بعضی رباعی‌های به جا مانده  با فلسفه خیام ناسازگاری دارد.

این مدرس فلسفه در انتقاد از این تناقض موجود در متن کتاب گفت: پژوهشگری که می‌خواهد درباره خیام تحقیق کند اگر تئوری خودش را مشخص نکند دچار سردرگمی می‌شود. در این کتاب نمودهایی از این سردرگمی را می‌توان دید که گاه مؤلف را به تناقض‌گویی واداشته است.

در عالم تحقیق نمی‌توانیم به تعلق خاطرها و اسطوره‌هایی که در پس ذهنمان داریم، توجه کنیم. منتقد می‌تواند بی‌هیچ مشکلی، به بحث اسطوره‌ای در باب خیام بپردازد ولی این که بخواهیم یک خیام اسطوره‌ای داشته باشیم در عین حال یک خیام تاریخی نیز هم و جا به جا به تعلقاتمان اشاره کنیم و دایم ذکر کنیم که این رویکرد عاطفی نه تنها از آن من، که از آن تاریخ و فرهنگ قوم من است و فراتر از این نه تنها از آن ملت من که با توجه به مشکلاتی که بشر امروز با آن مواجه است این مسایل بشری هستند، درست به نظر نمی‌رسد.

این تعلقات در جای خود پسندیده، ولی وقتی وارد میدان تحقیق می‌شوند، نه تنها این مؤلف که بسیاری دیگر از پژوهشگران و خوانندگان را دچار تعارضات جدی می‌کنند.

پیش‌فرض‌های متناقض مؤلف

دکتر نصری ادامه داد: مؤلف در ذهن خودش با پیش‌فرض‌هایش، یک مکتب خیامی آفریده است و بعد دنبال آن مکتب خیامی‌است. مشکل منتقد در رباعی‌ها با خیام بسیار بیشتر از مشکل‌هامان در دگر آثار او است. وقتی متنی ادبی را می‌خوانیم، می‌گوییم از فلان نویسنده است و تکلیف‌مان با آن روشن است. اما در رباعی‌های خیام ما دقیقاً نمی‌دانیم، آنها سروده چند و کدام شاعر است.

برای حل این مشکل در پیش‌فرض‌هایی را انتخاب می‌کنیم و تعدادی رباعی را در ذیل رباعی‌ها خیامی دسته‌بندی می‌کنیم. در حالی که جا دارد با انتخاب نظریه متن‌محور، سعی کنیم در تحلیل یک متن به جای اصالت دادن به پیش‌فرض‌های خودمان به ساختار خود اثر اعتنا کنیم.

در رو در رویی با این رباعی‌‌ها چون منتقدان نمی‌توانند، ثابت کنند که این اثر از آن یک نفر هم است یا نه، دست به خوانش خواننده‌محور می‌زنند. این منتقدان در دو سوی یک طیف قرار می‌گیرند که یک سر طیف هدایت است با نگاه پوچ‌گرایانه‌اش و سر دیگر کیوان قزوینی است که تمام رباعی‌ها خیام را از ابتدا تا انتها با زبانی عرفانی تفسیر می‌کند.

وی ادامه داد: این دو نوع نگاه با تمام تفاوتی که دارند، در نهایت در حیطه نقد خواننده‌محور قرار می‌گیرند. هر دو منتقد پیش‌فرض‌های خاص خودشان را داشتند و بر اساس آن متن را تحلیل کرده‌اند.

وی درباره معضل اساسی در تحلیل زندگی و ‌اندیشه‌های خیام گفت: معضل اساسی ما درباره خیام آن است که خیام در (517هـ) در می‌گذرد. در (606 هـ) امام فخر رازی نخستین بار رباعی از خیام نقل می‌کند. در بررسی رباعی‌های کهن که از خیام نقل شده‌است نیز گاه ناسازگاری‌هایی بین رباعی و تفکرات فلسفی خیام تاریخی وجود دارد. در عین حال از نظر تاریخی می‌گوییم این‌ها به خیام نسبت داده شده‌است و ما دقیقاً نمی‌توانیم بگوییم این رباعی‌ها از خیام است.

به گمان من تا زمانی که تکلیف این رباعی‌ها و چند و چون صحت انتساب این رباعی‌ها به خیام مشخص نشود مشکل با برجاست. مگر این که در تحلیل تئوری‌ ویژه‌ای را در پیش بگیریم.

پرسش‌های بی‌پاسخ

وی در ادامه پرسش‌هایی را مطرح کرد و گفت: در برخورد با اثر، آیا می‌توانیم همه رباعی‌ها را به فیلسوفی خیام نام، نسبت دهیم؟ جمع اینها با فلسفه‌اش چگونه می‌شود؟ آیا این رباعی‌ها از آن‌خیام است و اصالت انتساب آثار فلسفی به او محل تردید است؟

آقای امین رضوی در پاسخ  می‌نویسد، یافتن یک خیام تاریخی نه ممکن است و نه معقول ولی در لابه‌لای کتاب خودش درپی آن خیام است، که تلاشش را به تکاپویی بیهوده بدل می‌شود.

او به خاطر این که پیش‌فرض‌هایی دارد به گونه‌ای در پی توجیه است جایی می‌نویسد،‌آیا مولف واقعی کتابی چون نهج البلاغه روشن است؟ ولی قیاس بین این دو کتاب درست نیست؛ اصالت اسناد و مدارک نهج البلاغه با رباعی‌ها خیام قابل مقایسه نیست.

ما امروز در اینکه آیا خیام رباعی داشته یا نه تردید داریم ولی در مورد نهج البلاغه چنین نیست و تنها مشکل در بعضی خطبه‌هاست و البته در باب سندها آن‌ها نیز بسیار کار شده‌است. نویسنده بارها به چنین توجیه‌هایی دست زده، برای حل تناقض‌ها از پیش فرض‌هایش یاری جسته است.

در جایی دیگر او می‌نویسد در تحلیل، رباعی‌های مورد قبول فروغی را اصل قرار داده‌است و برای سند شناسی کتاب هیچ تحقیقی نکرده‌اند؛ بلکه آورده‌اند،  هر جا که صلاح دیده‌ام از رباعی‌های آمده در تصحیح دیگران نیز استفاده کرده‌ام.

در پژوهش علمی این کارها درست به نظر نمی‌رسد. مولف در اثرش بعضی پیش فرض‌های خود خیام را از بین متن‌های دیگر برمی‌آورد که جالب است ولی متاسفانه چون اثر ضعف روش‌شناسانه دارد، نمی‌تواند از این داشته‌ها استفاده کند.

 با کمک مولفه‌هایی که در متن خیام وجود دارد می‌توان پیش فرض‌های حکیم نیشابور را یافت و سایر رباعی‌ها را باآن سنجید که اگر منطبق بودند رباعی را اصیل انگاشت.

فلسفه خیام توحیدی است

دکتر نصری با اشاره جوهر فلسفه خیام گفت: فلسفه خیام توحیدی است؛ خیام اهل عبادت بوده و در آستانه مرگ نیایش شکوهمندی دارد که در آن، این رویکرد به خوبی نموده می‌شود. منتقد می‌تواند با نشان دادن حیات ذهنی شاعر بر شکش در باب آثار او از چیره شود.

امین رضوی می‌نویسد، خیام را نباید تنها یک شخصیت تاریخی، فلسفی در نظر بگیریم که بر آشتی ناپذیری عقل و ایمان تاکید دارد؛ وی هم زمان به هر دو احترام می‌گذارد و هم هر دو را  زیر سؤال می‌برد. چطور ممکن است، فیلسوفی مشایی بین ایمان و عقل قائل به تعارض باشدوهر دو را زیر سوال ببرد؟

مؤلف می‌نویسد، اگر خیام فیسلوفی بود که تفکرات الحادی داشت شاعر شرع‌گرایی چون سنایی از او این‌گونه نقل نمی‌کرد، که این نیز سخنی متناقض است.

وی ادامه داد: یافتن منتقد بدون پیش‌فرض ممکن نیست ولی مهم این است که وقتی ما متنی را تفسیر می‌کنیم باید پیش‌فرض‌ها بر آمده از خود متن و از حیات ذهنی و فکری نویسنده متن برآمده باشد، نه اینکه منتقد پیش‌فرض‌های خارج از متن خودش را بر آنها تحمیل کرده‌باشد.

در بررسی آثار خیام‌شناسان تکلیف مخاطب با کار صادق هدایت روشن است؛ زیرا هدایت پیش‌فرض‌هایش را معرفی می‌کند؛ کیوان قزوینی هم با بیان پیش فرض‌هایش از جهان بیرون از متن دست به تفسیر می‌زند؛ اما اگر کسی بخواهد در میان پیش‌فرض‌های متن و بیرون آن در رفت و آمد باشد و گاه پیش‌فرض‌هایی از درون متن و گاه از بیرون آن را بر نوشته تحمیل کند به تناقض گرفتار می‌آید.

دیدگاه شمس تبریزی درباره خیام

دکتر نصری درباره نگاه برخی از عرفا از جمله شمس تبریزی درباره خیام گفت: شمس تبریزی در تحلیل رباعی‌های خیام با رویکردی متن‌گرایانه می‌گوید: "آری وضعیت حال خود می‌کند هر گوینده؛ او سرگردان بود باری بر فلک می‌نهد تهمت را، باری بر روزگار، باری بر حضرت حق، باری نفی می‌کند و انکار و ... سخن‌هایی درهم می‌گوید و بی‌اندازه و تاریک می‌گوید مؤمن سرگردان نیست." پژوهندگان بر این سخن شمس تاخته‌اند ولی در واقع سخن شمس بر اساس تفکرات متن‌محورانه است و با توجه به زبان متن است.

صهبای خرد در رد نظر شمس می‌گوید، خود شمس هم حرف‌های ضد عرف، مشابه آرای ضد عرف خیام زده بود؛ ولی نمونه‌ای از او نمی‌اورد و تنها خواننده را به خط سوم ارجاع می‌دهد. درجایی دیگر از کتاب آمده‌است، خیام بر هدف خلقت ایراد داشته است؛ ولی برای اثبات این سخن نیز دلیلی برآمده از رباعی‌ها  نمی‌آورد. گاه تناقض‌هایی در رباعی‌ها دیده می‌شود که ممکن نیست یک حکیم آن را ساخته باشد.

وی ادامه می‌دهد: فیلسوف مشایی، انسانی عقلی است و خیام که بحث‌های ظریف فلسفی را مطرح می‌کند نمی‌تواند دچار تناقضات غیر عقلی شود. تصویر ما از خیام‌فیلسوف با خیام شاعر و رباعی‌‌سرااختلاف اساسی دارد. دیدگاه مولف در بیان دیدگاه شاعر در رو در رویی با مرگ و عالم پس از آن، گرفتار اختلاف‌هایی خطرناک است. او می‌نویسد، "خیام فریب وعده‌های حیات پس از مرگ را نمی خورد." خیام فیلسوف با توجه به تفکرات الاهی ـ اسلامی‌اش ممکن نیست به جهان پس از مرگ شک داشته باشد.

دکتر نصری درباره دیدگاه مؤلف درباره خداباوری خیام گفت: کوشش دیگر مولف آن است که چنین بنمایاند، خیام تنها وجود خدا را می‌پذیرد و نه غیر از او را، ولی فیسلوفی که  آثاری فلسفی در اثبات خداوند، غایت‌داری جهان و اثبات دیگر باورهای دینی دارد، چگونه بر اساس رباعی‌ها دست به انکار می‌زند؟ خیام با این که صوفی رسمی نیست به زهد و ریاضت اعتقاد دارد و زهد را مددکار عقل‌برای فهم بسیاری از مسایل می‌‌داند.

در انتهای کتاب نویسنده با پذیرفتن این نکته که همگی آن‌چه در کتابش آمده است سروده‌ی خیام نیست می‌نویسد، من بسیاری از رباعی‌ها غیر اصیل را به کار برده‌ام تا نشان دهم خیام که بود و در واقع من تمامی این رباعی‌ها را چنان تحلیل و تفسیر کرده‌ام که پنداری از آن خیام بوده است. این سخن خود اشکال تئوریک دارد. ارایه نظر بر اساس یک اثر ادبی در دست با توجه به آن‌چه خود متن در اختیار منتقد می‌گذارد نادرست نیست، ولی اشکال جایی بروز می‌کند که بخواهیم بر اساس آن به چهره‌ای از مولف تاریخی و واقعی شاعر آن (خیام) دست یابیم.

نصری در پایان سخنانش گفت، جاهایی نیز امین رضوی تأکید می‌کند، وی به دنبال یافتن پیام بوده است نه پیام‌آور.

در تحلیل آثار خیام اگر تنها پیام را در آثار فلسفی ـ عقلی‌اش بجوییم و اثر شاعری را هم که رباعی سروده به تنهایی و صرف‌نظر از آثار فلسفی به نقد کشیم و پیام هر دو نوشتار را جدا از هم طرح کنیم، مشکلی بروز نمی‌کند. اشکال از آن‌جا روی می‌کند که بخواهیم بین این دو پل ارتباطی برقرار کنیم؛ یعنی پیام‌هایی را که در آثار فلسفی و رباعی‌ها وجود دارد به هم ارتباط بدهیم و بعد بخواهیم از این راه به شناسایی شخصیت تاریخی خیام بپردازیم.

مشکل این نیست که خواننده با خیامی مواجه شود که به آرای ضد و نقیض معتقد است، اشکال این است که خواسته‌اند بین دو پیام متفاوت پل ارتباطی برقرار کنند.

کد خبر 18287

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز