کیاوش راد: قبل‌تر همه‌مان خبر داشتیم همین نزدیکی‌هاست. می‌دانستیم خسته نیست و دارد می‌نویسد. داستان‌هایش را دوست داشتیم اما شاید خیلی وقت نمی‌کردیم ببینیم حالش چه‌طور است! دلتنگی دارد؟ ندارد؟

شاید خیلی‌هایمان خبر داشتیم حالش خوب نیست، مریض است، بیماری تنفسی امانش را بریده. شاید خیلی‌هایمان دل‌نگرانش بودیم، اما وقت نکردیم برویم بیمارستان و در گوشش بگوییم دلمان شور نبودنش را می‌زند.

سیمین دانشور را می‌گویم. کسی که در 8 اردیبهشت سال 1300 در شیراز چشم‌هایش را به دنیا باز کرد. پدرش پزشک بود و مادرش مدیر دبیرستان دخترانه و نقاش. دانشور در امتحان نهایی دیپلم، شاگرد ممتاز کل کشور شد و از همان‌جا نشان داد با بقیه فرق می‌کند. از سال 1320 برای روزنامه‌ی ایران و رادیو تهران مقاله نوشت و چند سال بعد دکترایش را در رشته‌ی ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گرفت.

اول شدن خیلی حس خوبی به آدم می‌دهد. چه خوب که دانشور از همه جلو زد. اول شد! اولین زن ایرانی‌ بود که به طور حرفه‌ای نوشت. هم رمان و هم داستان کوتاه! «سووشون» دانشور رمانی بود که به هفده زبان دیگر ترجمه شد.

دانشور همسر جلال‌آل‌ احمد بود و همسایه‌ی نیما یوشیج. خانه‌شان در یکی از محله‌های قدیمی تهران بود. خانه‌ای که اطرافش تا چشم کار می‌کرد بیابان بود، هنوز شهرنشینی به آن قسمت‌های شهر نرسیده بود! خانه‌ها به هم تکیه می‌دادند و همین شد که نیما به خاطر علاقه‌ای که به جلال داشت از آن‌ها خواست بیایند و خانه‌ی‌ کنار دستی‌‌شان را بخرند و به هم تکیه کنند. وقتی نویسنده‌ها در جایی نزدیک هم جمع شوند حتماً باید اتفاق‌های خوبی بیفتد. این دو خانواده همیشه کنار هم بودند. جلسه‌های ادبی داشتند و برای هم‌دیگر شعر و داستان می‌خواندند. «امام موسی صدر» هم به این جمع سر می‌زد و کسی بود که رمان سووشون دانشور را به زبان عربی ترجمه کرد.

دانشور چهار مجموعه داستان نوشت. مجموعه‌های «آتش خاموش»، «شهری چون بهشت» ، «به کی سلام کنم» و «پرنده‌های مهاجر»! نوشتن رمان، اتفاق بعدی زندگی دانشور بود. او «سووشون» را نوشت. رمانی که به‌ ماجراهای بعد از سلطنت رضاخان می‌پرداخت. سووشون مدت کوتاهی قبل از مرگ جلال آل احمد در سال 1348 چاپ شد. اولِ کتاب را که باز می‌کنم غمگین می‌شوم، چون می‌بینم دانشور که حالا بی جلال تنها شده، رمانش را به او تقدیم کرده.

حالا خیلی‌ها وقتی می‌خواهند از رمان‌های معروف ایرانی حرف بزنند، قطعاً یادشان نمی‌رود از سووشون هم نامی ببرند. رمانی که یکی از محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین رمان‌های ایرانی است. رمانی که به دست یک زن نوشته شده و اتفاقی تازه در تاریخ داستان‌نویسی ایران است. سه گانه‌ی «جزیره‌ی سرگردانی» ، «ساربان سرگردان» و «کوه سرگردان» رمان‌های دیگر دانشورند که بعد از سووشون نوشته و چاپ شدند.

شاید خیلی‌هایمان می‌دانستیم دانشور در دانشگاه تهران درس می‌دهد. شاید می‌دانستیم او دوست دارد جوان‌ها را ببیند و کتاب‌هایش را برایشان امضا کند. اما در شلوغی روزها، یادمان رفت وقتی از خیابان انقلاب رد می‌شویم، از دانشگاه تهران سراغش را بگیریم. حالا دیگر سیمین نیست. رفته است. بیماری و مرگ، نویسنده و غیر نویسنده نمی‌شناسد. سراغ همه می‌آید. او رفته اما کتاب‌هایش هنوز زنده‌اند، نشسته‌اند و دارند داستان‌هایشان را می‌گویند. درست است که از هرکدام از کتاب‌فروشی‌ها که سراغ سووشونش را می‌گیریم خشک و خلاصه می‌گویند: «تمام شده!».

درست است که قبل از این‌که برود، برایمان اول جزیره‌ی سرگردانی را امضا نکرد، درست است بعضی‌‌ها تا همین چند وقت پیش نمی‌دانستند از برنارد شاو و آنتوان چخوف کتاب‌هایی را ترجمه کرده، اما حالا هم دیر نیست. باید برویم به خیابان. منتظر چاپ جدید کتاب‌های تمام شده بمانیم. باید هیجان‌زده شویم از خواندن داستان‌های دانشور. داستان‌های ساده‌ی بی‌ادعایی که هنوز مثل ماهی، هروقت که از آب بگیری‌شان تازه‌اند! باید بفهمیم دانشور از کدام در زندگی تو آمد، از کجای زندگی نوشت و چه‌طور شد که رفت و روی سکوی اول ایستاد. حالا او رفته، اما چرا غصه بخوریم؟ سووشونش هست! اگر چندبار نشد لااقل برای یک‌بار هم که شده سرک بکشیم به روزهای زندگی یک زن در سال‌های دهه‌ی 1340.

حیف که آخر این یادداشت مثل آخر سووشون غم‌انگیز است و باید از رفتن نوشت. رفتن زنی که در 18 اسفند 1390 نوشتن را برای همیشه کنار گذاشت!

کد خبر 169206
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز