پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵ - ۰۵:۵۱
۰ نفر

علی شیدفر: به مناسبت اجرای نمایش « عمو هاشم» به کارگردانی مریم معترف و بزرگداشت هاشم فیاض.

«عمو هاشم» عنوان نمایشی بود که در سومین همایش آیین‌های عاشورایی در تئاتر شهر به صحنه آمد. این نمایش بر اساس یکی از خاطرات هاشم فیاض آخرین بازمانده نسل تعزیه‌خوانان قدیم ایران توسط داود فتحعلی بیگی نوشته و توسط مریم معترف کارگردانی شده است.

 ماجرای نمایش عمو هاشم درباره یکی از سفرهای زنده‌یاد «فیاض» است که همراه با گروهی از تعزیه‌خوان‌ها در یک روستای دور افتاده به اجرای برنامه می‌پردازد. بعد از تمام شدن برنامه هر یک از اهالی یکی از اعضای گروه را به خانه خود دعوت می‌کند اما فیاض که مخالف خوان بوده را کسی دعوت نمی‌کند تا این که...عمو هاشم هفته آینده نیز در خانه نمایش به اجرا در‌می‌آید.

 مریم معترف کارگردان نمایش عموهاشم می‌گوید: زنده‌یاد هاشم فیاض از قدیمی‌ترین تعزیه‌خوان‌ها و معین‌البکاهای ما بوده و من دوست داشتم نمایشی را به ایشان تقدیم کنم. بزرگداشت استاد هاشم فیاض همزمان با اجرای عمومی نمایش «عمو هاشم» در اداره تئاتر برگزار می‌شود.

 زندگینامه عمو هاشم

هاشم فیاض تعزیه‌خوان و تعزیه‌گردان پرآوازه کشورمان که بیش از هفتاد سال در این زمینه فعالیت کرد در سال 1295 در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. نام اصلی او محمدعلی فیاض است که به عمو هاشم معروف شده است. پیش از تولد او پدر و مادرش تنها یک دختر داشتند. مادر فیاض در تکیه نذر می‌‌کند که خداوند فرزند دیگری به آنها بدهد، چنانچه دختر بود در آینده تکیه‌ها را جارو کند و اگر پسر بود تعزیه‌خوان شود.

پس از گذشت 9 سال فیاض به دنیا می‌آید. پدرش او را محمدعلی و مادرش هاشم نامگذاری می‌کند. او از کودکی به تشویق مادرش به دنبال گروه‌های تعزیه راه می‌افتد. مادر از ابتدا یک «چهل بسم‌الله» به او آویخت و یک سیب به داخل یک کشکول حلبی گذاشت. او را لباس پوشاند و به تکیه قورخانه کهنه برای دیدن تعزیه فرستاد. کودک در این هنگام از کشکول خود آب خیرات می‌داد.

در زمان حکومت محمدعلی‌شاه کودک پنج ساله بود که تعزیه می‌دید. در سال‌های بعد به مدرسه رفت و تا کلاس ششم آن زمان درس خواند اما عشق و علاقه او به تعزیه آن چنان بود که گاهی مدرسه را ترک می‌گفت و به تعزیه‌خوانی می‌رفت.

در همان سالها به عنوان طفل خوان کار خود را در تعزیه آغاز کرد و گاهی هم بچه‌ها را جمع می‌کرد و مثل بزرگترها برای آنها تعزیه می‌خواند. پدرش با کار او در این سن مخالف بود و تأکید بر درس خواندن داشت.

 اما سرانجام پافشاری و عشق فیاض غالب آمد و با رضایت پدر در عصر استاد «آسید کاظم» معروف به «میرغم» فرزند میرعزا نسخه‌نویس معروف تعزیه، به مدت 8 سال شاگردی کرد و از آن پس به طور حرفه‌ای همراه با آسید مصطفی نوه میرغم تعزیه‌خوانی را ادامه داد و در دوران ممنوعیت تعزیه در عصر رضاخان با اجرای بیش از یکصد و سی نسخه برای احیای تعزیه تلاش کرد.

 از استاد فیاض 5 پسر و دو دختر به یادگار مانده که سه پسر او به طور مستمر در کار تعزیه فعالیت دارند. از شاگردان بنام هاشم فیاض می‌توان به اسماعیل محمدی، رضا حیدری، علاءالدین قاسمی، ابوالفضل احمدی، احمد عزیزی، حاج رضا لنکرانی و... اشاره کرد که امروز در غیاب او به عنوان طلیعه‌داران تعزیه چراغ آن را روشن نگه داشته‌اند.هاشم فیاض در آرشیو شخصی خود 250 عنوان نسخه تعزیه، ملزومات و وسایل اجرایی آن را نگهداری می‌کرد و حافظه پری از تکنیک‌های اجرایی تعزیه داشت و بر موسیقی آن کاملاً‌ مسلط بود.

 او در زمینه موافق‌خوانی و مخالف خوانی نیز مهارت داشت. او در سال 1370 در جشنواره آوینیون فرانسه به اجرای 4 مجلس تعزیه پرداخت که مورد توجه «پیتربروک» قرار گرفت. پیتر بروک در این سال از فیاض به عنوان علی بابای ایرانی و از خودش به عنوان علی بابای فرانسه یاد کرد. فیاض علاوه بر فرانسه در کشورهای ایتالیا و آمریکا نیز به معرفی تعزیه ایرانی پرداخت.

در کارنامه هاشم فیاض داوری چند دوره همایش تعزیه‌خوانی و یکی از اعضای موسس انجمن تعزیه‌خوانان ایران ثبت شده است. او همیشه آرزوی مردن در فضای تعزیه را داشت و در سال 83 زمان برگزاری نخستین سوگواری تعزیه حسینی در قم که به عنوان داور حضور داشت، بیماری دوباره گریبانگیرش شد و با انتقال به تهران سرانجام روز جمعه 21 اسفند ماه در بیمارستان فیاض‌بخش چشم از جهان فرو بست.

 استقامت در برابر مخالفان

داود فتحعلی بیگی، نویسنده نمایش عمو هاشم که به عنوان بازیگر نیز در این نمایش حضور دارد از خاطرات خود درباره استاد هاشم فیاض معین البکاء تعزیه ایران می‌گوید: از سنین کودکی، شاید هم نوجوانی او را دیده بودم. در صحن امامزاده حسن، گاهی که برای زیارت اهل قبور می‌رفتیم. صحن امامزاده پر بود و همه روزه گروهی تعزیه می‌خواندند. بعدها در سال 63 دوباره او را دیدم، در تالار محراب.

بین تعزیه‌خوان‌ها اختلاف بود که تعزیه حر را چه کسی بخواند و من که از طرف مرکز هنرهای نمایشی عهده‌دار سرپرستی مراسم تعزیه‌خوانی بودم، پرسیدم مگر شما بزرگتر ندارید؟ گفتند: بزرگتر ما آقای فیاض است. مرا بردند به اتاقی که در آن تعزیه‌خوان‌ها لباس عوض می‌کردند و آنجا بود که چشم من به جمال عمو هاشم روشن شد و خاطره زمان کودکی برایم زنده شد.

به یاد آوردم که او را بارها در لباس شمر دیده بودم. عجیب این که در تمام دوران تحصیل دانشگاهی هر وقت صحبت از تعزیه و تعزیه‌خواندن پیش می‌آمد همان مخالف خوان صحن امامزاده حسن برابر چشمانم مجسم می‌شد.

 همان صدا و تقریباً‌ همان قیافه بود که در تالار محراب دیدم. پایش در گچ بود. بعدها فهمیدم که با موتور تصادف کرده و از آن تاریخ به بعد با زنده‌یاد هاشم فیاض و به قول اغلب تعزیه‌خوان‌ها «عمو هاشم» مراوده پیدا کردم. چون که او دانای تعزیه بود و من تشنه آموختن. نه آن که دیگران نمی‌دانستند، بلکه او لااقل در بین کسانی که من دیده بودم بیشتر می‌دانست.

 قرار و قاعده و قرار داد و شیوه خواندن و نواهای دویست مجلس تعزیه را به خوبی می‌دانست. مجموعه نسخی که در اختیار داشت فاقد فهرست بود چون که ترتیب اجرای همه آنها را از برداشت.

در سال‌هایی که تعزیه‌خوانی تالار محراب را به عهده داشت بارها شاهد بودم که در پشت صحنه یک گوشش متوجه مخاطب بود و یک گوشش متوجه صدای شبیه‌خوان، لذا به موقع هر کسی را به داخل صحنه می‌فرستاد و یا از حضور بی‌موقعش جلوگیری می‌کرد.

مهارت آن استاد نه تنها در ایفای نقش مخالف بلکه در ایفای همه نقش‌ها زبانزد خاص و عام بود. هیچ کس را تواناتر از او در خلق لحظات شبیه‌خوانی ندیدم... اهمیت وجودی زنده‌یاد عمو هاشم و امثال او که انگشت شمار بودند، تنها در تعزیه‌خوانی و تعزیه‌رانی نیست، چه بسا مقاومت و پایداری آنها برای حفظ و حراست تعزیه از شر مخالفان دولتی و غیردولتی در دوره پهلوی کم از میزان تجربه آنها در قلمرو هنر تعزیه‌خوانی نیست.

 مردم و تعزیه

 عمو هاشم که همیشه دل نگران تعزیه بود و عمری در حفظ آن تلاش کرد معتقد بود این مردم‌اند که تعزیه‌خوانی را زنده نگه داشته‌اند نه مسئولان. او در آخرین ماه‌های زندگی می‌گوید: حدود 80 سال پیش تعزیه را شروع کردم.

 آن روزها حال و هوای تعزیه بسیار متفاوت‌تر از امروز بود. امروز در هر کجا که می‌بینی تعزیه می‌خوانند. کوچه، کنار خیابان، گوشه میدان و ... ولی آن موقع‌ها تعزیه را فقط در تکیه‌ها می‌خواندند. اینها تعزیه نیستند. تعزیه تکیه و نسخه می‌خواهد. نسخه، مکان مناسب و هوا سه‌رکنی هستند که باعث اجرای خوب یک تعزیه می‌شوند. من شخصاً‌ مخالف استفاده از میکروفن هستم. استفاده از این وسیله صحیح نیست.

 به یاد می‌آورم سوار بر اسب بدون میکروفن چنان می‌خواندم که 5 هزار نفر صدایم را می‌شنیدند. مجلس چنان ‌آرام و ساکت بود که چنین چیزی امکان داشت ولی حالا مکان‌های تعزیه به قدری شلوغ است و پرصدا که 50 میکروفن هم کم است.

 مثلاً‌ همین محوطه تئاتر شهر را نگاه کنید اصلاً‌ جای خوبی برای اجرای تعزیه نیست. نه می‌توان در آن اسب‌سواری کرد نه می‌توان کاروان به راه انداخت. صدای بوق رفت و آمد ماشین‌ها را هم به آن اضافه کنید...

تعزیه به مکان مناسب، بودجه، آموزش و محبت نیاز دارد. بدون اینها نمی‌شود تعزیه را حفظ کرد... به هر حال در طول این سالها این مردم بودند که شبیه‌خوانی را زنده نگه داشتند نه مسئولان، باور کنید که اگر همین بچه‌هایی که الان به طور دست و پا شکسته مجلس اجرا می‌کنند نباشند شما دیگر نامی هم از تعزیه نمی‌شنوید.

کد خبر 15804

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز