دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۵ - ۱۱:۴۵
۰ نفر

سیدمحسن حسینی طاها : برای کسی که می نویسد نشستن پشت یک میز و اندیشیدن برای طرح یک موضوع بر صفحات کاغذ تجربه آشنایی است. گاه شیرین و لذت بخش و زمانی طاقت فرسا و زجرآور.

شیرینی و لذت بخشی از این بابت که کوششی است برای رساندن یک پیام به مخاطب و به انجام رساندن عالی ترین رسالت قلم؛ قلمی که لایق سوگند خداوند است و طاقت فرسا و زجرآور از این رو که گاه در راه رساندن این پیام موانع به حدی است که یا ارتباط را غیرممکن می سازد و یا اگر هم پیامی به مخاطب برسد رنگ و بویی از منظور اصلی را با خود ندارد تا جایی که خود گوینده از گفته پشیمان می شود.

آری این همان فریادی است که به جایی نمی رسد و منصفانه باید گفت که در این مصیبت نالیدن و شنیدن هر دو دچار مشکل است. با این همه باز هم باید به قلم پناه برد و از او خواست تا مددکار بی زبانی ها و بی حمایتی ها باشد؛ بی زبانی ها و بی حمایتی های قشری از جامعه که به واسطه محدودیت هایش معلول خوانده شده و به خاطر معلولیت هایش گاه از حقوق انسانی خود محروم می ماند.

من نیز به قلم و به خداوند متوسل می شوم و توفیق می خواهم تا دردهای قشری را بر صفحه متجلی سازد که خود نماینده ای از آنانم. این نمایندگی را هیچ مرجع حقوقی به من اعطا نکرده و تنها درد آشنایی و احساس مسئولیت چنین وکالت گرانبهایی را به من ارزانی داشته است.

درد آشنایی به این خاطر که خود یک معلولم و معلولیت و کمبودهای یک جامعه توسعه نیافته شیرینی را از سال های کودکی و نوجوانی ام گرفته است و احساس مسئولیت از این بابت که با همه بی بهرگی ها از یک خانواده آگاه بهره مند بوده ام و به یمن همت بلندشان تحصیل کرده ام و حال که به قول سهراب سپهری از سر سوزن ذوقی نیز برخوردارم هر چه می اندیشم ننوشتن از دردهای همنوعان خود را چیزی جز یک گناه نابخشودنی نمی دانم و این در شرایطی است که نوشتن از مسائل معلولان و سخن گفتن درباره آنها در جامعه ما به حدی اندک است که هرگاه می خواهم همراهانم را در این وادی بشمارم انگشتان دستم را زیاد می آورم و این ستودن خویش نیست سخن این است که به دلیل کمی مجال برای دلسوزان و دردمندان از این عرصه گاه حتی از وجود یکدیگر هم بی خبرند و یا امکان هم نشینی و هم اندیشی را ندارند. انعکاس مشکلات و دردهای معلولان در مطبوعات به حدی است که بسیاری از آنها تنها روز جهانی معلول یا روز بهزیستی را به این امر اختصاص می دهند آن هم از این رو که به همگان بفهمانند از تقویم رومیزی بی بهره نیستند و مناسبت های سال را می دانند.

متأسفانه صدا و سیمای ما نیز معلولان را از یاد برده و سخن گفتن از آشپزی و نگهداری کودک گرفته تا سیاست و اقتصاد و تکنولوژی را روا ولی پرداختن به مشکلات معلولان را امری ناروا و بیهوده می داند. آری معلولان در جامعه ما هیچ سخنگاهی ندارند تا پیام خود را به گوش همشهریان خود برسانند و آنها را در شناخت معلول و معلولیت یاری دهند.


هر چند تلاش های معلولان در رساندن پیام خود غیرقابل انکار است، اما به دلیل مشکلات ذکر شده، بالاترین موفقیت در این راه، آن است که معلولان صدای یکدیگر را می شنوند. ولی باید پذیرفت که این کافی نیست و سخن معلول باید به گوش جامعه ای برسد که او را نمی شناسد و به دلیل همین عدم شناخت رفتار صحیحی با او ندارد. اما تمام این مشکلات و کمبودها نمی تواند و نباید عرصه را بر دلسوزان و فرهنگ سازان تنگ نماید.


یک بار دیگر باید از نو شروع کرد و قدم در راهی نو گذاشت و نوتر به مسائل و مشکلات نگریست و از هر امکانی ولو اندک در جهت شناساندن معلولان به جامعه بهره گرفت. ما نیز به یاری دوست و یارای دوستان، گامی نو برداشتیم تا مشکلات و مسائل معلولان را از این طریق به جامعه انعکاس دهیم، اگر یاری دوستان، صاحب نظران و دردآشنایان نباشد تنهاییم و اگر باشد مفتخر و سرافراز.

کد خبر 1421

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز