شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۶:۳۶
۰ نفر

دکتر اسماعیل کهرم: صبح زود ساعت 5 در انتظار رفقا بودم، نیامدند! و نیم‌ساعت بعد بالاخره سررسیدند. خواب مانده بودند؛ «خواب نوشین بامداد رحیل/ بازدارد پیاده را ز سبیل». همه اهل سفر و بیابان بودند.

طبیعت

 چیزی در طبیعت و به اصطلاح «بیابون» انسان را می‌خواند و آنان که این دعوت را شنیده‌اند، نمی‌توانند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند. اگر مدتی بگذرد و روی طبیعت را نبینی آن‌وقت احساس بی‌قراری می‌کنی و ثانیه‌شماری می‌کنی که باز هم فرصت رهایی از شهر و شهرنشینی دست دهد.

خیلی زود جاده ما را خواند و در مسیر فیروزکوه در دل دشت‌های زیبا و کوه‌های هزاررنگ برف گرفته به‌ جلو می‌رفتیم. همه‌چیز زیبا بود؛ از ابرهای آسمان تا برف‌هایی که دشت را پوشانده بود. یکی از امتیازات تهران بزرگ آن است که با حدود نیم‌ساعت یا یک‌ساعت رانندگی از کمند آن می‌رهی و در دل طبیعت قرار می‌گیری. فعلا و امروزه اغلب شهرهای بزرگ ایران هم از این نعمت برخوردارند ولی شاید در آینده و با گسترش شهرها و متصل‌شدن آنها به یکدیگر پدیده‌ای مانند «شمال‌زدگی» طبیعت را ساعت‌ها از شهرها دور کند.

چیزی شبیه به یک سگ از جلوی ماشین گریخت، دقت کردم، گرگ بود. کمی آن‌طرف‌تر، 3قلاده دیگر منتظر آن یکی بودند. برخلاف گرگ‌های آذربایجان، جثه کوچکی داشتند. بزرگ‌بودن گر‌گ‌های آذربایجان به‌خاطر سرمای هوا در آن مناطق است. هرچه جثه بزرگ‌تر باشد، سطح به‌نسبت حجم کاهش می‌یابد و جسم حرارت خود را کمتر از دست می‌دهد. موهای گرگ‌های آذری، هم ضخیم‌تر و هم تعداد آنها بیشتر است و آنها را از سرما محافظت می‌کند.

این گرگ‌ها به راستی در آن دشت پوشیده از برف زندگی سختی دارند. کمی بعد تابلوی کشتارگاه دلیل وجود و حضور آنها را معلوم کرد. گرسنگی آنها را از کیلومترها فاصله به اینجا کشانده بود.

وقتی که تعداد جانوران طعمه گوشتخواران به هر دلیلی (مانند شکار، تخریب زیستگاه و...) کاهش پیدا کند، جانوران گوشتخوار ابتدا به زباله روی خواهند آورد و نهایتا نابود خواهند شد. خرس‌های قطبی در آلاسکا به سطل‌های زباله در شهرها دستبرد می‌زنند و گاه خرس‌های پارک معروف «یلواستون» نیز صندوق عقب اتومبیل توریست‌ها را برای پیدا کردن غذا می‌درند!
شمالی که نمی‌شناختیم!

به خطه سرسبز شمال نزدیک می‌شدیم، پل ورسک که گویا 70ساله شد و بعد پل سفید که دروازه ورود به مازندران سبز است به ما خوش‌آمد گفت.

در شمال بودیم ولی نه آن شمالی که من می‌شناختم؛ آثار ساخت‌وسازهای ناهنجار و حتی زشت، آثار تراشیدن جنگل‌ها به بهانه تولید زمین‌های کشاورزی و ساختمان‌هایی شبیه برج‌ها و برجک‌ها در پهنه‌های جنگلی و سبزی را که در انتظار آنها بودیم، همه جا دیده می‌شود. ما سکوت کرده بودیم. خدایا اگر به همین ترتیب پیش برویم نسل بعد از ما از شمال سرسبز و باطراوت چگونه سرزمینی را به ارث خواهد برد؟ شمال بدون مناطق سبز و جنگلی مفهومی دارد؟ من شمالی را پیش چشم مجسم می‌کنم که همه جنگل‌ها تبدیل به زمین زارعی شده یا باغ کیوی یا مرکبات جای آنها را گرفته. ویلا و برج های سکونتی همه‌جا را پوشانده و بالاخره تالاب‌ها زهکشی، خشک و شخم‌خورده و از میان آنها جاده رد شده! از تالاب صحبت شد، اساسا ما برای برگزاری روز تالاب‌ها در تالاب میانکاله از تهران خارج شدیم. در حوالی میانکاله و درست در یقه این «پناهگاه حیات‌وحش» فعالیت‌های فراوانی را روی زمین‌ها دیدیم!

بولدوزرها فعال بودند. درخت‌های انار وحشی را تراشیده بودند و در حال تسطیح زمین‌ها بودند! خدا به خیر بگذراند که جای انارستان‌ها را چه خواهد گرفت. ساخت‌وساز بی‌رویه و تغییر کاربری زمین، وجب به وجب خاک استان‌های شمالی را نشانه گرفته است. با این حساب گرگ‌های 10،20سال آینده در بین دیوار باغ‌های کیوی و پارکینگ برج‌ها به دنبال طعمه خواهند گشت.

به محوطه پاسگاه «زاغمرز» رسیدیم. سبزپوشان حافظ طبیعت حاضر بودند. چقدر من برای این مردان شریف ایرانی ارزش قائلم. آنها با حداقل می‌سازند و با انواع مخاطرات دست و پنجه نرم می‌کنند و با چنگ و دندان طبیعت ناب ایران را حفظ می‌کنند. میانکاله نخستین منطقه سازمان حفاظت محیط‌زیست بود که در سال 52، به‌عنوان یک تازه‌کار آنجا را بازدید کردم. ساعت 4صبح در همین پاسگاه از سر و صدای غازها و مرغابی‌ها، از خواب بیدار شدیم و اکنون؟ به آن خواهم پرداخت.

در گوشه‌‌ای از منطقه جمعی حدوداً 40نفره از زن و مرد و بچه روی یک موکت نشسته بودند. از شهرهای شمالی و حتی تهران آمده بودند. این تجمع‌ها چقدر مغتنم هستند و چقدر من را نسبت به آینده امیدوار می‌کنند. پشتوانه حفاظت از محیط‌زیست ما همین مردم علاقه‌مند هستند. کوچک‌ترین عضو، یک کودک نازنین یک‌ماهه بود! او را در آغوش من گذاشتند و عکس ما را گرفتند. دوست دارم ببینم او وقتی که به سن من می‌رسد میانکاله چه وضعی خواهد داشت. من خوشبینانه معتقدم که نسل‌های آینده بهتر عمل می‌کنند ولی خدا کند تا آن زمان، نسل ما لااقل قسمت‌هایی از طبیعت بکر را دست‌نخورده باقی گذاشته باشد! چند نفر برای حضار سخنرانی کردند، در مورد اهمیت تالاب و منطقه میانکاله صحبت کردند و سپس از پرندگانی که داخل آب بودند عکس‌هایی گرفتیم و همین.

آنچه در این میان فراموش شده بود دعوت از صاحبان رسانه‌ها و اهل قلم بود! هیهات که هنوز ما ارزش رسانه‌ها را در اشاعه فرهنگ زیست‌محیطی باور نداریم. اگر خبرنگاران رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری حضور داشتند مستمعین سخنرانی‌ها از 40نفر به هزاران و صدهاهزارنفر افزایش می‌یافت.

متاسفانه دلسوزی‌ها و سخنان سنجیده‌ سخنوران در همان جمع محدود شد. شاید بتوان نتیجه گرفت که سازمان‌های مردم نهاد(NGO) باتمام شور و هیجانی که دارند، خود نیازمند به آموزش هستند. در اصل باید موج‌های هیجانی که از علاقه خالصانه و خودجوش مردم نشأت می‌گیرد، از نظر تخصصی مورد هدایت قرارگیرد تا این همه تلاش و دلبستگی و نیت خیر، بازتاب بیشتری داشته باشد.

نفس‌های آخر میانکاله

دلیل تشکیل این جلسه در میانکاله آن بود که خواب‌های پریشانی برای این «پناهگاه حیات‌وحش» مظلوم دیده شده است؛ احداث جاده 10کیلومتری و نیز تاسیس پالایشگاه، درست در یقه منطقه!

لقب پناهگاه نشان می‌دهد که وظیفه میانکاله در مجموعه حیات‌وحش ایران کدام است. این منطقه باید پناهگاهی برای مجموعه زیستمندان منطقه باشد. حال با احداث یک جاده 10کیلومتری در قلب منطقه، آرامش میانکاله حفظ خواهدشد؟

دوستی داشتم که در کودکی به زیرکی معروف بود. در آن زمان داشتن گرامافون آرزوی هر کودکی بود. او برای آنکه پدرش را وادار به خرید یک گرامافون کند، ابتدا تعدادی صفحه می‌خرید، آنها را به پدرش نشان می‌داد و او را تشویق می‌کرد. مقامات از این روش استفاده کردند و ابتدا صحبت از احداث جاده 10کیلومتری با پوشش چوبی برای پیاده‌روی کردند، ولی جاده برای چه؟ برای عبور توریست‌ها؟ خیر حقیقت آن است که این جاده را برای پالایشگاهی تدارک می‌بینند که درست در حاشیه میانکاله احداث خواهند کرد. در گذشته یک جاده در قسمت‌های کم‌عمق تالاب وجود داشت که برای عبور احشام از آن استفاده می‌شد.

فقط دو طرف جاده برای مشخص‌کردن محدوده، میخ‌های چوبی کوبیده بودند. اکنون استناد می‌شود که جاده وجود داشته و فقط آن را ترمیم می‌کنند. یاد دوست زیرک زمان کودکی می‌افتم. محلی که قرار است جاده از روی آن بگذرد، درست در محل مخلوط شدن آب‌های شیرین و شور است. آب‌های لب‌شور از نظر حیات، پربارترین محیط‌ها را تشکیل می‌دهند. تعداد گونه‌های موجود در این محیط و نیز وسعت جمعیت آنها از همه محیط‌ها بیشتر است. تعداد موجودات در این آب‌ها از تمامی نقاط میانکاله بیشتر است و آنگاه پرندگان برای استفاده از این سفره گسترده به این نقاط روی می‌آورند و احداث جاده، میانکاله را برهوت خواهد کرد و خاصیت حیاتی را از آن خواهد گرفت.

راستی بنده هیچ پناهگاه حیات وحشی را در دنیا سراغ ندارم که در آن مخفیگاه‌های شکار تعبیه شده باشد. شکارچی‌‌ها پشت دسته‌ای ازنی‌ها به انتظار می‌نشینند و اگر اردکی و غازی عبور کند... . هرچقدر از استقبال مردم از حفظ میانکاله خوشنود شدم از بی‌توجهی مسئولان متاسف. راستی چه موقع مقامات ما با مردم همراه خواهند شد؟ کی؟

کد خبر 129725

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز