حسین تولایی: وقتی کتابی جایزه نمی‌گیرد، دلیلی بر بد بودنش نیست. وقتی کتابی جایزه می‌گیرد، یعنی می‌تواند خوب باشد، اما وقتی کتابی چند بار جایزه می‌گیرد، در خوب بودنش نباید شک کرد.

590

امسال رضی هیرمندی برای ترجمه کتاب «آقای گام و بلورهای قدرت» جایزه جشنواره سلام را برد، دو سال پیش هم برای ترجمه کتاب «آقای گام شما بدجنسید» این جایزه را از آن خود کرد. این توجه به آقای گام، ما را متوجه مترجم آن یعنی رضی هیرمندی کرد و برای گفت و گو به خانه‌اش کشاند.رضی هیرمندی از سال 1355 با ترجمه «درخت بخشنده» وارد دنیای ترجمه شد و به گفته خودش، تا به حال حدود 65 کتاب برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان نوشته یا ترجمه و منتشر کرده است. البته 13 کتاب هم دارد که در مراحل گوناگون آماده‌سازی، در انتظار دریافت مجوز و یا در حال چاپ هستند.

  • کدام اثرتان را بیشتر از بقیه دوست دارید؟

«درخت بخشنده»، «لافکادیو»، «گربه‌ با کلاه»، «مجموعه قصه‌های خرس کوچولو و خرس بزرگ»، «آقای گام شما بدجنسید» و... ببخشید، مثل این که بیشتر از یکی شد. این جوری است دیگر. انگشت گذاشتن روی یکی، کار خیلی سختی است. از میان کارهای بزرگ‌سالانه هم «فرهنگ گفته‌های طنزآمیز» را خیلی دوست دارم.

  • از ترجمه که سخت‌تر نیست، اصلاً ترجمه را تعریف کنید. یک ترجمه خوب چه ویژگی‌هایی...

به جای تعریف، اجازه بدهید مثالی بزنم. ترجمه به این می‌ماند که کسی از شما بخواهد حرف و پیغامش را به شخص دیگری برسانید. شما باید پیغام را در کمال امانت به طرف مقابل برسانید. یعنی حرف گوینده را، هم درست منتقل کنید، هم قابل فهم و تأثیرگذار. ضمناً لحن و حال و هوای پیغام را هم عوض نکنید. مثلاً اگر گوینده گفته است به فلانی بگویید برای ناهار تشریف بیاورید منزل ما، پیغام رسان نگوید: «آقای فلانی گفت:  اوهووو مَشتی، ناهار وخیز بیا خونه‌ مو!» چون با این نحوه پیغام‌رسانی بدجوری رنگ زده به پیغام آن بنده خدا! اولاً با همان کلمه «اوهوی» اول جمله، لحن و فضای پیغام را تغییر داده. بعد، با کلمه «مشتی» زبان عامیانه را جایگزین زبان رسمی کرده و بیخود و بی‌جهت یک لهجه‌ مشهدی هم به پیغام چسبانده.
امیدوارم با این مثال منظورم کمی روشن شده باشد. البته این هم هست که در ترجمة‌ ادبی به خصوص در شعر و طنز (که اتفاقاً راست کار من هم بیشتر همین دوقلم است!) شما ناگزیرید از مقدار محدودی افزودنی‌های مجاز زبانی و ادبی استفاده کنید، اما نه آن‌قدر که شورش را در بیاورید. یعنی اگر برفرض می‌خواهید چای خارجی دم کنید، چای شما باید همان چای خارجی باشد، اما به خاطر رعایت حال مهمان ایرانی، با عطر دارچین و طعم بهار نارنج.

  • چه‌طور شد سراغ ترجمه «مجموعه آقای گام» رفتید؟

من سراغ آقای گام نرفتم. این آقای گام وحشتناک بود که با آن «ریش قرمز و یک جفت چشم خون گرفته» سراغ من آمد. از لحظه‌ای که کتاب را به دست گرفتم دیگر درگیرش شدم؛ خیلی هم بدجور. منظورم این است که خیلی هم خوب. با خواندن این کتاب، علاوه بر آقای گام آدم‌های تازه‌ای وارد دنیای ادبی‌ام شدند: «پلی»، «فرایدی اُلیری» و دیگران. این کتاب با تمام کتاب‌هایی که خوانده بودم متفاوت بود. از نظر تکنیک و زبان، مدرن، بلکه هم چند گام آن‌ور مدرن بود! و در واقع یادآور کارهای دکتر زیوس، سیلور استاین و رولددال. این را هم بگویم که این مجموعه را در دنیای انگلیسی زبان به نام «مجموعه آقای گام» می‌شناسند. عنوان «گام به گام با آقای گام» را دوست عزیزم فرهاد حسن‌زاده پیشنهاد کرد. دستش درد نکند!

  • داستان‌های اندی استنتون چه ویژگی‌هایی دارند؟

قصه‌های اندی استنتون، کارهایی متفاوت‌اند. شما در هر صفحه و حتی در هر پاراگرافی اتفاقی نو،یا شگرد و لطف و صفایی تازه و بامزه پیدا می‌کنید. فقط نویسنده نیست که قصه را پیش می‌برد. شخصیت‌ها و حتی خواننده هم پابه‌پای او در پیشبرد قصه سهم دارند. با این حساب می‌شود گفت قصه‌های آقای گام قصه‌های مشارکتی‌اند!

  • خیلی از کارهایی که برای بچه‌ها ترجمه کرده‌اید طنز هستند. این انتخاب دلیل خاصی دارد‌‌‌؟

خلاصه بگویم: من بدون ادبیات و مخصوصاً بدون شعر و طنز بلد نیستم زندگی کنم. چه می‌شود کرد. قسمت ما این طوری است دیگر.

  • وقتی مجموعه کتاب‌های گام را می‌خواندم احساس نمی‌کردم این کتاب‌ها ترجمه هستند، انگار نویسنده‌ای ایرانی آنها را نوشته بود. به نظر شما یک مترجم چه‌قدر باید به متن اصلی وفادار باشد و تا چه حد می‌تواند آن را بومی‌کند؟

همان‌طور که قبلاً گفتم در هر ترجمه پیام و سبک و حال و هوای متن باید هماهنگ با متن اصلی باشد. اما فراموش نکنیم که از طرف دیگر اثر، به‌خصوص اثر ادبی، به یک ساختمان می‌ماند که بخواهیم خرابش کنیم و دوباره از نو بسازیم، آن هم با مصالح محلی خودمان. طبیعی است که بعضی دگرگونی‌ها طبیعی است. اما بومی شدن به این معنا نیست که به جای هرکول و پیتزا از رستم دستان و کوفته قلقلی استفاده کنیم. دو مثال ساده بزنم. وقتی در متن با این اصطلاح روبه‌رو می‌شویم که:
?What the heck I was supposed to do now
طبیعی است که ترجمه تحت‌اللفظی راه به جایی نمی‌برد. بهتر است به جای آن بگوییم: «حالا باید چه غلطی می‌کردم؟» یا به جای I felt stronger خوب نیست بگوییم: «احساس کردم قوی‌ترم». نه، می‌توانیم با توجه به متن بگوییم: «قوت قلب پیدا کردم.» در مورد ترجمة آقای گام علاوه بر اصطلاحات رایج میان دانش‌آموزان انگلیس، با تعدادی کلمه و اصطلاح هم روبه‌رو هستیم که محصول شوخ‌طبعی و بازی‌های زبانی خود استنتون است و طبیعی است که باید در ترجمه هم با توجه به امکانات زبان فارسی خودمان معادل‌هایی بسازیم که تأثیرش چیزی در حد همان ساخته‌های زبان انگلیسی باشد.

  • اگر نوجوانی بخواهد متنی را ترجمه کند، با توجه به سن و دانش زبانی‌اش چه پیشنهادی برای او دارید؟

کسی که می‌خواهد ترجمه کند باید مثل موارد دیگر اولاً کار را با دل و جان دوست داشته باشد، آموزش ببیند، تمرین کند و کار و کار و کار. از همان اول هم نباید سنگ بزرگ برداشت، چون خودش علامت نزدن است یا بد زدن!

  • پشت جلد گام‌ها فهرست بلندبالایی از جوایز مجموعه را می‌بینیم که در انگلستان نصیب نویسنده‌اش شده. این را هم می‌دانیم که انتشارات معروف هارپر کالینز امتیاز چاپ کتاب‌ها را در امریکا خرید و آنها را با تصویرگری و قطع جدید مناسب ذوق کودکان و نوجوانان امریکایی چاپ کرده است؛ به علاوه این کتاب‌ها به 25 زبان ترجمه شده‌اند. شما به عنوان مترجم از استقبال مخاطبان این مجموعه در کشور خودمان راضی هستید؟

با توجه به وضعی که کتاب و کتاب‌خوانی در کشور ما دارد، ناراضی هم نیستم. «آقای گام شما بدجنسید» در همین فاصله دو، سه سال به چاپ سوم رسیده. بقیه هم تجدید چاپ شده یا در حال تجدید چاپ‌اند. دو جلد از کتاب‌های این مجموعه تاکنون جایزه کتاب سال سلام بچه‌ها را گرفته‌اند و تعداد مصاحبه‌ها و مقالاتی که در روزنامه‌ها و نشریه‌های فارسی در مورد این کتاب‌ها چاپ شده بیش از حد معمول بوده است. بهترین جایزه برای هر نویسنده و مترجم نظر صاحب‌نظران و استقبال خوانندگان است. خُب، اندی استنتون از این نظر باید خوشحال باشد!

  • از ترجمه گام‌های بعد از «گام پنج‌ونیم» چه خبر؟

گام شش با عنوان «آقای گام شام‌ چی داریم؟» زیر چاپ و گام هفت با عنوان «آقای گام و درخت گیلاس» در  مرحله دریافت مجوز است. ترجمه یک رمان کوتاه به نام «قصه میتو بازینگتون» برای گروه سنی پایین‌تر از همین نویسنده هم آماده چاپ است.

کد خبر 128249
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز