دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۵ - ۱۰:۰۱
۰ نفر

سیدمحسن حسینی‌طه: دیدم با دو عصا در حال عبور است و کسی نیز همراهی‌اش می‌کرد.

اگر این حرف را غرورآمیز نپندارند باید بگویم من به عنوان یک  معلول فارغ التحصیل از دانشگاه به او بجای جانشین خودم  نگاه کردم. آری دانشگاه نباید از حضور دانشجویان معلول خالی شود. شادمان با او قرار گفت‌وگو گذاشتم.

در زیر باران نم‌نم پاییزی با او به همراه یکی از دوستان  در دانشکده به گفت‌وگو نشستم.

  •  الناز کمالی که از بیماری‌ ام‌اس رنج می‌برد در پاسخ به این سؤال که مقصر کیست که معلولین در دانشگاه و دیگر عرصه‌های اجتماعی فعال نیستند؟

می گوید: خود معلولین مقصرند. چون وقتی شما نتوانید به کسی ثابت کنید که «من می‌توانم» هیچ‌کس نمی‌تواند شما را باور کند. وقتی روزهای اول من وارد عرصه جامعه شدم، مردم به دید دیگری به من نگاه می‌کردند. برای من اتفاق افتاده که بارها حتی در شرایط سخت به دنبال کار گشتم و مردم وقتی من را دیدند اول احساس ترحم کردند ولی بعد دیدند که من واقعاً می‌توانم. خیلی جاها سعی کردند دستم را بگیرند ولی من نگذاشتم. پس ما خود مقصریم و می‌توانیم دید مردم را با توانایی و پیشرفت‌هایمان عوض کنیم.

  • به نظر می‌رسد کسی که به‌طور مادرزادی دچار معلولیت است راحت‌تر با این مشکل کنار می‌آید ولی آن کسی که در سنین بالاتر و حساس‌تر مثل نوجوانی دچار معلولیت می‌شود سخت‌تر با این مسئله خو می‌گیرد. در مورد شما این تجربه چه‌طور بود؟

- من حقیقتاً تا پیش از آشنایی با مجتمع رعد به هیچ عنوان نمی‌توانستم با این مشکل کنار بیایم یعنی به هیچ عنوان من خودم را الآن هم معلول نمی‌دانم. چون معلول کسی است که حتی با داشتن توانایی‌هایش نتواند کار انجام دهد. شاید در ظاهر سالم باشد.

 من در مجتمع رعد با استادانی آشنا شدم که من را در همه ابعاد زندگی راهنمایی و کمک می‌کردند. یکی از این استادان به من گفت تا کی می‌خواهی به افراد تکیه کنی؟ عصا بردار به عصا تکیه کن، شاید ابتدا خجالت بکشی، ولی بعداً عادت می‌کنی. اوایل تا یکی نگاهم می‌کرد می‌ایستادم ولی حالا خیلی با افتخار از کنارش رد می‌شوم که با وجود معلولیتم به مدارج بالا رسیدم. دانشجوی سال 2 ادبیات فارسی دانشگاه علامه هستم که هر کسی نمی‌تواند به آن برسد.

  •  موسسه رعد به شما چی داد؟

- خود موسسه که یک بهانه بود. ولی در کنار بچه‌های معلول بودن و باورهای آنها به من همین باور را داد که ما باید معلولیت را قبول کنیم و در همان حال توانایی‌هایمان را نشان بدهیم.

  •  شما معتقد به این هستید که دید اجتماعی نسبت به معلولین باید تغییر کند؟ اگر آری، چه‌طور؟

- ما نمی‌توانیم ذهنیت همه مردم را تغییر بدهیم و مردم را محکوم کنیم که چرا این‌طور فکر می‌کنند. ما فقط باید به آنها ثابت کنیم که «ما می‌توانیم». ما نمی‌توانیم مردم را مجبور کنیم که به ما بگویند معلول یا توان‌یاب. این واژگان فرقی با هم ندارند.

  •  پس چگونه نگاه مردم باید تغییر کند؟

- صددرصد باید تغییر کند. با فرهنگ‌سازی باید تغییر کند. مثلاً شهرمان را جوری بسازیم که معلولین راحت رفت و آمد کنند. همین که وقتی معلولی وارد عرصه اجتماعی می‌شود مثلاً سرویس‌های بهداشتی را طوری ترتیب داده باشیم که او با مشکل کمتری مواجه باشد که البته این با حضور بیشتر معلولین در دولت و جامعه ثابت می‌شود.

 اگر در جامعه معلولی وجود نداشته باشد که رفت و آمد کند دولت هیچ‌وقت او را نمی‌بیند، ما باید خودمان را به جامعه نشان دهیم. اگر جامعه ما را نبیند مشکلات ما را هم نمی‌بیند. نمی‌بیند که من معلول نمی‌توانم از پله‌های دانشگاه بالا بروم و رمپی هم وجود ندارد که از آن استفاده کنم، اما وقتی من برای پیشرفت اقدام کنم، به دنبال درس خواندن بروم و مشاغل بالاتر، اگر من پایی ندارم برای کار کردن ولی دستی دارم که دوبرابر آن کار می‌کند، ذهنم فعال است ذهنم که معلول نیست، فکری سازنده دارم که به درد جامعه می‌خورد.

  •  می‌شود در مورد این جمله «ما می‌توانیم» کمی توضیح بدهید. ما می‌توانیم چه؟

- ما گروه معلولین است که افراد سالم باورهایشان روی ما طور دیگری است. هر کس به ما نگاه می‌کند با تحقیر و حقارت و داوری‌های بی‌مورد همراه است. وقتی شما به من نگاه می‌کنید می‌گویید: «کمک نمی‌خوای؟ نمی‌تونی رد شی؟ نخوری زمین؟»

  •  این دید مطلوبی نیست؟

- ببینید شما باید به ما بگویید که تو می‌توانی، بارها شده که من در خیابان زمین خورده‌ام ولی با غرور از زمین بلند شده‌ام با کمک دو نفر و برای این‌که عنوان کنم من با شما فرقی ندارم در آن لحظه اگرچه صدمه دیدم ولی چیزی عنوان نکردم.

 اساساً افراد معلول غرور خاصی دارند نمی‌خواهند کم بیاورند. شما ممکن است به عنوان کسی که مشکل دارید شناخته شده‌اید. ولی با غرور به دیگران ثابت کرده‌اید که می‌توانم. شده که چند برابر دیگران کار کرده و خسته هم شده‌ام ولی هیچ‌وقت نشان ندادم که از بقیه چیزی کم دارم. اگر آدم سالم زمین بخورد چون کمبود جسمانی ندارد هیچ‌وقت مورد توجه دیگران نیست ولی معلول به‌خاطر این کمبود حاضر نیست مورد نگاه دیگران قرار بگیرد.

  •  غرور برای یک معلول خوب است یا بد؟

- این‌که یک معلول حس ترحم دیگران را برنینگیزد اگر مغرور هم باشد، زیبا و امر مطلوبی است. ما می‌توانیم برتر باشیم؛ برتر از افراد سالم باشیم.

  •  علایق شما چیست؟

- گاه می‌نویسم. چیزهایی، درددل‌هایی شاید دارم، چاپ کنید، به مداحی خیلی زیاد علاقه دارم. از بچگی عاشق جبهه و جنگ بود،م عاشق شهادت بودم نه جانبازی آن موقع معلول نبودم ولی فکر می‌کردم اگر بزرگ شوم با یک جانباز ازدواج کنم. همیشه حسرت شهادت با من است.

به نظر من انسان نماینده خدا بر روی زمین است. ولی آنها که سالم هستند شاید هیچ‌وقت این را ندانند. من خدا را ثانیه به ثانیه احساس می‌کنم و احساس کردم همیشه کنار من و با من بود، نمونه‌اش این‌که مثلاً وقتی کلاس کنکور می‌رفتم استاد کلاس را بر وفق مراد من برگزار می‌کرد. از آن ثانیه که درس خواندن را شروع کردم تا حالا خدا دستم را می‌گیرد. عصا هم دست خداست همیشه به خدا می‌گویم خدایا وقتی عصا برمی‌دارم نه این‌که متکی به تو نیستم عصا دست می‌گیرم که متکی به غیر تو نباشم. ولی تو باید دستم را بگیری. من دست خدا را زیاد دیدم. من خدا را در لحظه‌لحظه زندگی‌ام دیدم.

  •  قبل از معلولیت آیا به معلولیت فکر می‌کردی؟ یک معلول را که می‌دیدی چی فکر می‌کردی؟

- نه، کنار می‌کشیدم وقتی می‌شنیدم گروهی معلول جایی هستند، با این واژه مشکل داشتم. خودم هم تا وقتی عصا برنداشتم خودم را معلول نمی‌دانستم. من از واژه معلول فراری‌ام همیشه گفتم معلول نیستم.

  •  آخرین فیلمی که دیدی؟

- آتش‌بس بود که دوست داشتم.

کد خبر 11273

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز