شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۶:۵۱
۰ نفر

محبوبه ذالیانی: امروزه دیگر کسی با دیدن یک دختر 27 ساله و مجرد تعجب نمی‌کند .دختران همپای پسرها کار می‌کنند و درس می‌خوانند و زندگی خود را کم و بیش اداره می‌کنند.

با این حال آسیب‌ها و مشکلات روحی و روانی بسیاری که ناشی از افزایش سن ازدواج است گریبانگیر نسل امروز شده که در این مختصر اشاره‌ای به هر یک از این آسیب‌ها داریم.

وقتی پرسیدیم، خندید. به سخره گرفته بود یا نه، نمی‌دانم ولی سؤالم برایش خنده‌دار بود. خنده‌اش پهنای صورتش را پر کرده بود، با زحمت آن را جمع و جور کرد و جواب داد: «مگه دیوانه شده‌ام. خلاف شرع که نکردم. دارم زندگیم را می‌کنم. هر وقت از زندگیم سیر شدم می‌رم دنبال زن و بچه.‌»

دختر اما با اعتماد به نفس ایستاده بود و توجهی به اطرافش نداشت. از گفتن سنش امتناع کرد و با غروری که معلوم بود کذایی است، گفت: «چرا باید ازدواج کنم؟ از نظر خودم یک آدم موفق هستم که فعالیت‌های مختلفی دارم. خرج خودم را هم می‌توانم دربیاورم. مریض که نیستم برم دنبال آقا بالا سر. اگر سروکله یک نفر به‌عنوان همسر پیدا شود واقعا می‌شود این قدر فعال بود؟»

دکتر سامرند سلیمی، روانپزشک می‌گوید: «هر دختر و پسری به مرور زمان یک موقعیت اجتماعی، شغلی یا تحصیلی برای خود فراهم می‌کند و به استقلال می‌رسد. همین حس استقلال باعث می‌شود که آنها نخواهند زیر یوغ کسی حتی همسر باشند. در موارد زیادی زندگی انفرادی باعث می‌شود بی‌خیال‌تر شوند و نخواهند یا نتوانند زیر بار مسئولیت زندگی مشترک بروند. بدترین قسمت ماجرا این است که با افزایش سن، شخصیت افراد شکل می‌گیرد و انعطاف پذیری‌شان به حداقل می‌رسد. این افراد وقتی در سن بالا ازدواج می‌کنند دیگر قادر به درک مفاهیمی مثل گذشت، صبر، محبت و... نیستند، بنابراین زندگی بادوامی ندارند و در نهایت زندگی‌شان به طلاق و جدایی منجر می‌شود.»

چهره‌اش غم گرفته و خسته به‌نظر می‌رسید. سن و سال کمی نداشت؛ حداقل 32. سر صحبت که باز شد گفت که 36سال دارد و به قول معروف «عزب» است. در جواب دادن صرفه جویی می‌کرد و در مقابل سؤال‌های پر تفسیری که می‌پرسیدیم در حد یک کلمه، تلگرافی پاسخ می‌داد. اما وقتی پرسیدیم چرا زن نمی‌گیری؟ نطقش باز شد و مفصل جواب داد یا بهتر است بگوییم درد دل کرد یا آیه یأس خواند؛ «کی به من زن می‌دهد. 36 سالم است، نه کار درست و حسابی دارم نه پس‌اندازی که خیالم راحت باشد و نه ننه، بابای پول داری که دلم خوش باشد تازه هر لحظه ممکن است از کار بیرونم کنند، آن وقت که دیگر هیچ‌، خر بیار و باقالی بار کن.»

سلیمی می‌گوید: «افزایش سن باعث می‌شود نشاط و شادی اولیه انسان‌ها تحلیل برود، به‌خصوص اگر همچنان مجرد مانده باشند منزوی و گوشه گیر خواهند شد. مسلما یک جوان 36 ساله نمی‌تواند صبر و حوصله یک جوان 26 ساله را برای یک نفر به‌عنوان همسر داشته باشد. در واقع این افراد تا این سن و سال هنوز نتوانسته‌اند یک نفر را به‌صورت دائم کنار خود داشته باشند که تنهایی خود را با او پر کنند و به قول معروف محرم رازشان باشند. همین موضوع باعث می‌شود امنیت درونی‌شان کاهش یابد و اعتماد به نفس پایینی داشته باشند. احساس پوچی و تنهایی این افراد در مواردی آنقدر سیر صعودی دارد که گاهی منجر به‌خودکشی می‌شود.»

عابران با سرعت طول خیابان را طی می‌کردند تا هر چه سریع‌تر خود را به نخستین وسیله حمل‌ونقل برسانند. پیرمرد اما به آرامی راه می‌رفت. خسته که شد روی پله کوتاهی نشست. کیفش را بغل گرفت و گوشه‌ای کز کرد و به جایی که هیچ کجا نبود خیره شد. در پاسخ به این سؤال که دختر و پسر مجرد دارید؟ می‌گوید: «من زن ندارم که بخواهم بچه داشته باشم. از وقتی یادم می‌آید تو یک خانه نوکر بودم حالا هم که شصت وخرده‌ای دارم هنوز هم نوکر همان خانه‌ام، نه زن گرفته‌ام نه بچه‌ای دارم. الان هم که پیر شده‌ام کسی نیست که عصای دستم باشد.»

سلیمی می‌گوید: «وقتی سن افراد بالا می‌رود و از 60سال می‌گذرد نداشتن همسر و بچه یا به‌اصطلاح سر و سامان گرفتن به شکل یک حسرت درمی‌آید، به‌خصوص وقتی پیر و ناتوان می‌شوند خلأ بچه یا به قول معروف عصای پیری را بیشتر از نبود همسر احساس می‌کنند.»
زن جا افتاده‌ای با خانمی که در کنارش نشسته بود درباره مراسم خواستگاری پسرش صحبت می‌‌کرد. از نظر او دخترها پر‌توقع شده‌اند و زندگی‌ای را که پدرشان بعد از 30-20 سال فراهم کرده است از یک پسر 30 ساله انتظار دارند. پیرزن می‌گوید: «پسر من مهندس عمران است و ماهی یک میلیون تومان درآمد دارد ولی دخترها آنقدر پرتوقع شده‌اند که دیگر به ماهی یک میلیون هم قانع نیستند. من نمی‌دانم یک پسر باید ماهانه چقدر درآمد داشته باشد که برای دخترهای امروز، کافی باشد.»

سلیمی روانپزشک و درمانگر خانواده می‌گوید: «انتظارات افراد از استانداردهای زندگی تغییر کرده است. دختران مجرد به‌خصوص کسانی که تحصیلات بالایی دارند یا از طبقات بالای جامعه هستند با این اعتقاد که هزینه‌های ازدواج بیش از فایده‌های آن است و این امر باعث می‌شود فرصت‌های زندگی مثل پیشرفت در تحصیل، کار و شغل را از دست بدهند از ازدواج خودداری می‌کنند. داشتن معیارهای دست نیافتنی و به‌دنبال همسر رؤیایی بودن، داشتن آزادی به مفهوم غربی و ایجاد هنجارهای فرهنگی مسائلی هستند که ازدواج را به تأخیر می‌اندازند. در واقع ازدواج‌های بعد از 35 سالگی برای مردان و زنان، ازدواج دیرهنگام محسوب می‌شود. از نظر پزشکی ازدواج دیر هنگام خطر کاهش باروری، به دنیا آوردن فرزندانی با نقایص ژنتیک و نیز عوارض حاملگی و زایمان را افزایش می‌دهد.

از سوی دیگر وقتی فاصله سنی والد با فرزند زیاد باشد والدین نمی‌توانند ارتباط فکری و عاطفی خوبی با فرزند خود برقرار کنند و آمادگی تحول و به روز شدن کمتری در قبال فرزندشان دارند، چرا که معمولا سن یائسگی مادر با سن بلوغ فرزند همزمان می‌شود و در واقع دو موجود که هر دو در یک بحران هویتی به سر می‌برند و گرفتار بی‌ثباتی خلقی هستند و به حمایت عاطفی و روانی نیاز دارند در کنار هم قرار می‌گیرند.»

دکتر سلیمی چند نمونه از بانوانی را معرفی کرد که با وجود سن بالا، همچنان مجرد مانده بودند. بعد از اصرارهای مداوم، با یکی از آنها به گفت‌وگو نشستیم. برخوردهای تند، تنش‌های رفتاری، استفاده از حرکات دست و صورت با شدت و تکان‌های عجیب، نشان از یک فرد نرمال نبود. وی درباره احساس مادرانه‌ای که نسبت به کودکان دارد، گفت: «اکثر اوقات وقتی کودکی را می‌بینم سر جای خودم قفل می‌شوم و به کارهایش زل می‌زنم. ناخودآگاه به سمت کودک می‌روم و او را در آغوش می‌کشم. احساس مادرانه عجیبی نسبت به بعضی از کودکان دارم و حتی گاهی اوقات آرزو می‌کنم که ای کاش جای مادر آن کودک بودم.»

تا قبل از داشتن حس مادرانه نسبت به کودکان، وی نسبت به روابط بین زن و شوهرها دقت و گاهی حسادت می‌کرد. او می‌گوید: «وقتی محبت یک مرد را نسبت به همسرش می‌دیدم ناراحت می‌شدم که چرا تا این سن و سال نتوانسته‌ام کسی را به‌عنوان همسر کنار خود داشته باشم.»

سلیمی می‌گوید: «هنگامی که انگیزه‌های قوی تشکیل خانواده به وسیله موانع غیرقابل‌قبول یا موانعی که فرد برای رفع آنها ناتوان است، سرکوب شوند یا معطل بمانند، احساس ناکامی رخ می‌دهد. احساس ناکامی یکی از الگوهای قدرتمند ناهنجاری رفتاری، ارزشی و نگرشی است که شخصیت و هویت فرد را زیرسلطه می‌گیرد.

از سوی دیگر افزایش سن ازدواج، شکل‌گیری عقده‌های روانی و انباشت آنها را در شخصیت فرد به‌دنبال دارد، در حالی‌که ارضای جنسی به موقع، امنیت و آرامش روانی را موجب می‌شود و بدون آن عصبیت‌های روحی، طغیانگری، احساس پوچی و حتی میل به‌خودکشی مجال بروز می‌یابند. از طرف دیگر روابط  خارج از چارچوب خانواده پیش از ازدواج نیز نه‌ تنها به ارضای کامل و جامع منجر نمی‌شوند بلکه چون همواره با احساس گناه و غیراخلاقی بودن همراه است بر میزان عصبیت‌ها می‌افزاید. این در حالی است که ناهنجارهای روانی بیشتر گریبانگیر زنان است و آنها بیشتر در خطر این مشکلات هستند.»

کد خبر 107898

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز