پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۵:۰۸
۰ نفر

حسینعلی مکوندی: خانه باید جای امن و زیبایی باشد و آدم در آن احساس راحتی کند. اما گاهی خانه آن‌قدر امن و راحت و زیبا نیست.

امروز معلم خوش ذوق ما از بچه‌های کلاس پرسید که در باره خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، نظر بدهیم و هر کسی چیزی گفت.

  • خانه ما همه چیز هماهنگی رنگ دارد و خیلی زیباست.
  • آقا اجازه، خانه ما خانه شلوغی است. نظم ندارد. شلم شورباست.
  • آقا ما مستأجریم. آرزوی من این است که خانه‌ای داشته باشیم که مال خودمان باشد.
  • آقا خانه ما کوچک است و نمی‌شود در آن راه رفت، از بس توی آن میز و صندلی و مبل و کمد گذاشته‌اند. آخر این همه اسباب و اثاثیه برای چیست؟
  • فکر می‌کنم نصف اثاثیه ما آشغال باشد اما مادر و پدرم دوست دارند
    همه چیز را نگه دارند.
  • ما هفت نفریم در دو اتاق کوچک. جای ما خیلی تنگ است.
  • اجازه، من خانه‌مان را دوست ندارم، چون پدر و مادرم هر روز دعوا دارند.
  • آقا اجازه، خانه را رها کنید... چرا پدرها ماشین‌های خود را تمیز نمی‌کنند؟
  • آقا خانه ما بی‌نظم است. معلوم نیست کی ناهار و کی شام می‌خوریم. هر روز یک ساعتی ناهار و شام می‌خوریم.
  • من از خانه‌مان دل خوشی ندارم. هر روز مهمان، هر روز مهمان... پس ما کی درس بخوانیم؟
  • اجازه، روزهایی که مامان مریض است، خانه دوزار نمی‌ارزد.... خانه سوت و کور است. خدا کند هیچ وقت، هیچ کس در خانه مریض نباشد...
  • خانه ما همیشه تمیز و مرتب است. مامان من خیلی به تمیزی خانه اهمیت می‌دهد و ما در آن احساس راحتی می‌کنیم.
کد خبر 107181

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز