همشهری آنلاین-لیلا شریف: محبوبیت علی اصغر سهرابی، طلبه جوان با انتخاب سخت اما مهمش در سال ۹۴ گره خورده است، درست در زمانی که فعالیت فرهنگی سهرابی در مسجد معروف شهر قزوین به اوج رسیده بود، او به این آسایش پشت کرد و به محلهای رفت که قبل از او، روی خوش به هیچ روحانی نشان نداده بود تا جایی که حتی درهای مسجد محله را برای جلوگیری از سرقت قفل زده بودند.
نشست و برخاست او در کوی بهار، همان محله حاشیهنشین شهر قزوین به دریچهای نجات بخش برای آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد تبدیل شد، اکنون رفاقت نجات بخش این طلبه جوان با معتادها تا جایی پیش رفته است که معتادها او را با شهرت «شیخ المعتادین» به هم معرفی میکنند.
رفتن به محلهای که به بدنامی شهره بود
سال ۱۳۹۴ همان نقطه شروعی بود که مسیری متفاوت برای علی اصغر سهرابی طلبه جوان قزوینی رقم خورد، او که چندسالی از شروع فعالیتش در مسجد معروف قزوین میگذاشت و در میان جمع ۲ هزار نفری نمازگزاران در حال انجام فعالیتهای فرهنگی بود، یک شب تصمیم میگیرد تا راهش را در یک محله نه چندان خوشنام شهر ادامه بدهد:«آن سالها هیچ روحانی سمت محله کوی بهار نمیرفت، اونقدر وضع خراب بود که به خاطر دزدیهایی که میشد، درش رو با جوشکاری کلا بستند تا کسی نتونه وارد مسجد بشه و دزدی کنه.»
شنیدن ماجرای این محله فراموش شده، باعث شد تا این طلبه جوان تصمیم خود را بگیرد و به خانوادهاش بگوید:«خب من جایی کار میکنم که هر کسی میتونه جای من بیاد اما کمتر کسی حاضر میشه که به اون محله بره و کار فرهنگی انجام بده.»
کسی حاضر نبود به من خانه بدهد
حالا همه اهالی محله کوی بهار روی کمک سهرابی حساب میکنند اما او خوب یادش است که روزهای اول با چه سختیهایی دست به یقه شد:« کسی به ما خونه نمیداد و حتی به من فحاشی میکردند اما من به خودم گفتم تا توی این محله نیام و باهاشون نشست و برخاست نکنم، نمیشه کار رو پیش برد. »
با هر دردسری بود، سهرابی خانهای در این محله اجاره کرد و خانوادهاش را به کوی بهار آورد. او درهای مسجد را بعد از مدتها گشود و کارش را با صف ۲ نفره نماز جماعت شروع کرد:« ما که اول اونجا رفتیم، تصمیم گرفتیم کارهای فرهنگی انجام بدیم، توی قدم اول اومدیم تمام مشکلات محل رو بررسی کردیم، فهمیدیم که حرف اول رو توی مشکلات این محل، اعتیاد میزنه و ریشه اصلی خلافهای دیگه هم اعتیاده،پس گفتیم اول باید پیشگیری کنیم و بعد سمت درمان آدمایی بریم که درگیر با اعتیاد هستن.»
تشکیل تیم فوتبال و اردوهای کوهنوردی همان قدم اول برای جذب جوانترهای محل بود و بعد نوبت به اردوهای رایگان زیارتی رسید تا میان اهالی محل و امام جماعت جدیدشان، رفاقتی شکل بگیرد.

شب نشینیهای نجات بخش
امام جماعت کوی بهار، آهسته و پیوسته حرکت کرد تا نوبت به ریشه کن کردن مشکل اصلی محله یعنی اعتیاد و بیکاری برسد:«هر شب با خانوادهام به خونه یکی از اهالی برای شب نشینی میرفتیم، این کار باعث شد تا بتونم یک نقشه کاملی از وضعیت فقر، بیکاری، بیماری و اعتیاد اهالی محل به دست بیارم.»
شیوه خاص سهرابی برای جمعآوری اطلاعات باعث شد تا معتادهای محل شناسایی و شرایط برای کمک مهیا شود:«در ماجرای معتادها، اول اومدم با اونها رفاقت کردم و الان رفاقتم با معتادها آوازه شهر شده و معتادها بین خودشون من رو با شهرت«شیخ المعتادین» صدا میزنن. الان هر کس در مورد اعتیاد مشکلی داره، سراغ من میاد، حتی از شهرهای دیگه هم برای حل مشکل یک معتاد به من زنگ میزنن.»
گعدههای شبانه با معتادها
این طلبه دهه شصتی اهل حرف نیست و برای کمک به معتادهای متجاهر حتی هم نشین گعدههای شبانهشان میشود تا شاید آنها را برای زندگی جدید راضی کند:«شاید باورتون نشه ما با اینا گعدههای شبانه دارم که آگاهشون کنم و خودشون با رضایت کامل برای ترک اعتیاد بیان. بارها شده که یک معتاد، شبانه برای ترک اعتیاد دم خونه من اومده که تو رو خدا من رو نجات بده.»
درست یادش نیست که تا به امروز چند نفر را از اعتیاد نجات داده است اما احتمال میدهد که با کمک او و تیمش، نزدیک به ۵۰۰ نفر در ۱۰ سال اخیر طعم زندگی بدون مواد را چشیده باشند.
عملیات نجات دندانپزشک معتاد
هر روز از این ۱۰ سال پر است از خاطرات تلخ و شیرین؛ درست مانند دندانپزشکی که در دام مواد مخدر صنعتی افتاد و بعد از مدتی تبدیل به یک معتاد متجاهر شد. بخت با این معتاد یار بود که سر راه «شیخ المعتادین» قرار گرفت.
او در مورد این معتاد روایت میکند:« یک معتاد داشتیم که قبلا دندانپزشک بود، این بنده خدا که از شاگردهای نمونه دانشگاه شهید بهشتی بود، به مواد مخدر صنعتی معتاد شد و تا جایی که خانواده و خونه رو ول کرد و کارتن خواب شد. این بنده خدا با من رفیق شد و ترک کرد، بعد یه مدت سر خونه و زندگیش برگشت ، ما هم یک وامی گرفتیم و تونست دوباره مطب بزنه و زندگی جدیدی رو شروع کنه.»
حالا کوی بهار به همت امام جماعت جوانشان، سر و سامان گرفته است و دیگر مواد فروشها جرأت ندارند، پایشان را در این محله بگذارند.
نظر شما