قلقلی محبوب دهه شصتیها، همان که به زبان بیزبانی میلیونها کودک و نوجوان را میخنداند، نشسته روبهروی دوربین و از رنجهای کودکیاش صحبت میکند. کلیدواژه صحبتهایش «خانه»، « پدر» و بیش از همه «مادر» است. او همه رنجهایش را حولمحور مادری که او را از بدو تولد دوست نداشت، تعریف میکند و او را عامل افسردگیاش از ۵سالگی میداند.
نزدیک به ۲ساعت گفتوگوی او خیلی عجیب پیش میرود؛ در واقع شهرام لاسمی به جای اینکه بگوید چطور در دهه۷۰ بین میلیونها کودک به محبوبیت رسید و مسیرموفقیتش در تلویزیون را تشریح کند، تمام مدت دوست داشت رنجهای دوران کودکیاش را روایت کند؛ اینکه دعواهای تمامنشدنی پدر و مادرش چطور او را سرخورده کرد؛ اینکه هر شب با استرس اینکه چه زمانی آن دو از هم جدا میشوند، خوابیده و بعدها طلاق و ازدواج هر دوی آنها و آوارهبودن در کوچه و خیابان و تلاش برای ماندن در بیرون خانه برای فرار از سرکوبها و بیمحبتیها، چه بلاهایی سر نوجوانی و جوانی او آورده را با جزئیات گفت و گفت و حتی گریه کرد.
صحبتهای قلقلی ۶۱ساله که چندین دهه است از کودکی او گذشته، برای هزارمین بار یک اصل را یادآوری کرد که «خانواده تمام ماجراست» و هر آنچه در کودکی در خانه خود میبینیم و میشنویم و حس میکنیم، شخصیت و آینده ما را میسازد. کودکی و نوجوانی که حتی با گذشت ۵دهه از آن زمان نهتنها فراموش شدنی نیست بلکه تبدیل میشود به بغضی که میتواند در آستانه پیری بترکد. ای کاش پدر و مادران بدانند که هر مشاجره و بحث آنها و تبدیلکردن خانه به محیط ناامن چقدر میتواند به روح و روان کودکان آسیب بزند و باعث شود آن تنشها را تا ابد بر دوش خود حمل کنند؛ آسیبهایی که هیچ مدرسه، دانشگاه، کلاس، معلم و موفقیتی نمیتواند آن را جبران کند.
نظر شما