شنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۸ - ۰۷:۳۳
۰ نفر

مولانا جلال‌الدین محمدبلخی به عنوان یکی از شیعیان مخلص حضرت امیر صلوات‌الله علیه می‌فرماید

راز بگشا ای علی مرتضی/ ای پس از سوءالقضا حسن‌القضاء
ای علی که جمله عقل و دیده‌ای / شمه‌ای واگو از آنچه دیده‌ای

سخن درباره عیدغدیر به مقام ولایت برگشت دارد و مقام ولایت، حقیقت و باطن نبوت است. هر نبی‌ای ابتدا باید ولی باشد و سرانجام نبی؛ یعنی ولایت، باطن نبوت است. تعریفی که قیصری در شرح خود   تأیید ابن‌فارض دارد مؤید این نکته است، قریب به این مضمون که «بدان که ولایت مأخوذ از ولی است و آن به معنای قرب است. به همین جهت حبیب و دوست را ولی نامیده‌اند، زیرا دوستدار به دوست خود نزدیک است و ولایت در اصطلاح قرب به حق است سبحانه و تعالی.» قیصری بعد سخن را تا به آنجا پیش می‌برد که میان ولایت خاصه و عامه تفکیک می‌کند. ولایت عامه را برای کسانی می‌داند که ایمان آورده‌اند؛ یعنی از باب ولایت وارد شهر معنوی اسلام شده‌اند و ولایت خاصه را فنای ذاتی و صفاتی و فعلی در الله می‌داند.

با این اوصاف باید گفت تعبیر ولی که در مورد حضرت علی صلوات‌الله علیه‌وآله به کار رفته به این معناست که حضرت فانی فی‌الله بودند و باقی‌ بالله. به عبارت دیگر حضرت هر چه دارد از خداست و خود فانی در خداوند است و به اسماء و صفات خدای تعالی است که ظاهر است؛ یعنی ظهور مولا از اسماء و صفات حق جل و جلاله است.

در فهم و درک این معنای حقیقی از ولایت، معنای شیعه عرفی و شیعه کلامی نیز مستتر است اما به هیچ وجه بحث درباره مقام ولایت در مرتبه شیعه عرفی و کلامی باقی نمی‌ماند بلکه بسیار از آن حد فراتر می‌رود و به آستانه تشیع حقیقی می‌رسد و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم وارد حوزه معرفتی عرفان و تصوف می‌شویم. بنابراین اگر بخواهیم از غدیر و ولایت علوی سخن بگوییم و در دل با عرفان عناد داشته باشیم، گرفتار جهل هستیم.

عقل این سیره را تایید نمی‌کند ؛ چرا که مسئله طریقت و حقیقت است که در اعتقاد به ولایت مطرح می‌شود؛ زیرا همه عرفا قائلند به اینکه معنویت حضرت ختمی‌مرتبت و وراثت و لوی ایشان بعد از رحلت جانگدازشان به حضرت علی(ع)  رسید و از این لحاظ همه ایشان شیعه هستند. بنابراین باید گفت بحث شیعه حقیقی کاملا مرتبط با ولایت معنوی  حضرت علی(ع) است.

هر کس که معتقد باشد بعد از پیامبر خلیفه معنوی یعنی آن خلیفه که در خصوص او قرآن می‌فرماید « انی‌ جاعل فی‌الارض خلیفه» حضرت علی است، او شیعه حقیقی است، چرا که گواهی داده است بر مقام ولایت  حقیقی حضرت علی(ع). اینجا قریب به مضمون بیان سیدحیدر آملی مؤید کلام است که هیچ عارف و اهل تصوفی نیست مگر اینکه شیعه باشد و هیچ شیعه‌ای نیست مگر اینکه عارف باشد. بنابراین ما وقتی منتظر عید هستیم و دم از ولایت‌مداری و تبعیت از ولایت مولا می‌زنیم در ساحت عرفان نفس می‌کشیم. ما اگر به لازمه فعل خود التفات نداشته باشیم، نمی‌توانیم با ولایت‌پذیری خود چیزی را اثبات کنیم. حقیقت غدیر، حقیقت پذیرش ولایت معنوی حضرت امیر است.

باز مولانا می‌فرماید؛
کیست مولا آنکه آزادت کند/ بند رقیت ز پایت بر کند
چون به آزادی نبوت هادی است / مؤمنان را ز انبیا آزادی است
ای گروه مؤمنان شادی کنید / همچو سرو و سوسن آزادی کنید

اگر به حدیث نبوی العلم علمان، علم‌الابدان و علم‌الادیان توجه کنیم، علم‌الادیان همان علم به معنویت و حقیقت دین است؛ ساحتی که متکفل جان و روح ماست و این برای انسان امروز یعنی ساحتی که ملازم  با آزادی و آزادگی انسان است. در علم‌الادیان ما در جست‌وجوی حقیقت دین به ولایت می‌رسیم. با این توصیف است که باید گفت نمی‌شود دم از ولایت و ارادت زد و در عین حال جهات آزادی و آزادگی را رعایت نکرد. التزام به ولایت علوی که مأخوذ از مقام نبوت و به تبع آن حضرت حق است برای انسان امروز آزادی و آزادگی را از قید هر طاغوت و نفاقی به ارمغان می‌آورد.

این دستامد البته باز خود عوارضی دارد که مهم‌ترین آن احقاق حقوق هر ذی‌حقی است. نمی‌شود دم از آزادگی و ولایت‌مداری زد و حقوق ذی‌حقان دور و نزدیک خود را نادیده گرفت. متأسفانه گاه ما التفات نداریم که از لوازم ذاتی اعتقاد به ولایت و غدیر؛ آزادی و آزادگی و حق مردمی و تاج کرامت انسانی را که خداوند این تاج را بر سر او نهاده شناختن است. ما وقتی از شیعه می‌خواهیم صحبت کنیم باید به قرآن نیز توجه داشته باشیم که این لفظ در آن به کار رفته است. عنایت کنید که در آیه 83 و 84 سوره صافات خداوند می‌فرماید: «و ان من شیعته لابراهیم. اذجاء ربه بقلب سلیم.» (و ابراهیم جزو پیروان او بود. چنین بود که دل پاک و پیراسته به درگاه پروردگارش آورد) در اینجا ضمیر متصل به شیعه به حضرت نوح بازمی‌گردد.

در آیه 15 سوره قصص نیز می‌فرماید: موسی وارد شهری شد و در آنجا 2مرد را در حالی که در حال ستیزه‌ای سخت بودند یافت که «هذا من شیعته و هذا من عدوه، فاستغاثه‌الذی من شیعته» یکی از آنها از پیروان موسی بود و دیگری از دشمنانش و آن کسی که از شیعیان موسی بود از موسی در مقابل دشمن‌اش یاری خواست.

لفظ شیعه در این دو آیه به معنای کسانی است که پیرو هستند؛ یعنی باید متوجه بود که حقیقت ولایت که قیام‌العبد بالرب است در پیش از وجود حضرت علی بلکه پیامبر(ص) نیز در میان انبیاء و اولیای پیشین جاری بوده است تا به وجود مبارک حضرت محمد(ص) وحضرت علی(ع) رسیده است و البته که تفاوت‌ها و اختلاف درجات نیز وجود دارد. بنابراین در هر دوره‌ای شیعیان، هستند و آنان پیروان حقیقی کسانی بوده‌اند که از باب ولایت نبی زمان خود وارد شده‌اند و به او ارادت می‌ورزند.

این یک حقیقت جاری است تا به اسلام می‌رسیم. بعد از پیامبر همه شیعیان حقیقی متسنن به سنت رسول‌الله هستند. ما اگر مفهوم ولایت را درست مطرح کنیم شیعه اثنی عشری در مقابل سنی (به معنای کسانی که متسنن به سنت پیامبرند) قرار نمی‌گیرد؛چراکه هر شیعه‌ای بنابر نص دستور علوی وظیفه دارد متسنن به سنت رسول خدا باشد بلکه شیعه اثنی‌عشری در مقابل واقفی قرار می‌گیرد؛ یعنی کسانی که وقوف کرده‌اند به یکی از اولیا و به ولی لاحق نرسیده‌اند در حالی که شیعه  اثنی عشری هیچ‌گاه وقوف نکرده (نایستاده) و  با اعتقاد به چهارده معصوم و پس از آن از طریق نایبان معصوم این اعتقاد به ولایت را برای خود در عمل و نظر حفظ کرده است.

پس به هر دوری ولی‌ای قائم است / آزمایش تا قیامت دائم است
متاسفانه در تاریخ اسلام از همان زمان بعد از پیامبر تا امروز گروهی بوده‌اند که این ولایت‌پذیری را از ولی سابق به ولی لاحق نتوانسته‌اند بفهمند و بپذیرند؛ تا آنجا که برخی از ولایت پیامبر به ولایت حضرت علی نپیوستند و همین‌طور در تاریخ زندگی دیگر ائمه نیز گاه این مشهود است که افراد در شه‌شناسی و ولی‌شناسی ناتوان بوده‌اند و بر ارادت بر ولی سابق باقی ماندند و به ولی لاحق نپیوستند.

البته ذکر این نکته لازم است که اگرچه همه ائمه ارادت بسیار به ساحت حضرت علی(ع) دارند تا جایی که وقتی امام صادق(ع) مورد خطاب امیرالمؤمنین قرار می‌گیرند می‌گویند به ما نگویید امیرالمؤمنین، تنها علی(ع) امیرمؤمنان بود. اما باید گفت آموزه‌های شیعی به ما نشان می‌دهد که همه چهارده معصوم در مرتبه محمدیت و علویت و مهدویت هستند.

پس ما معتقدیم هر زمانی نوبت سلطنت اسمی از اسماء‌الله است. اسم به همان معنایی که  معصوم فرمودند: «نحن‌اسماء الحسنی ...» شیعه حقیقی که همان شیعه اثنی‌عشری‌اند با این اعتقاد دور ولایت را می‌رسانند به ولایت حضرت ولی‌عصر(عج) که در پس پرده غیبت از انظار ظاهری هستند اما به طریق نیابت خاصه و عامه خود، سایه خود را بر سر شیعیان خود می‌گسترانند.

در دوران غیبت 2 سلسله در نیابت خاصه ولایت جاری می‌شود؛ یکی علمای مجاز در روایت که علمای احکام‌الله هستند و دیگر علمای مجازین در  درایت که عالمان ساحت معنویت و علوم قلبی‌اند که عالم بالله‌اند. اجازه هر دو این سلسله‌های جاری شده باید به امام معصوم منتهی شود و از طریق این دو سلسله‌ است که افراد می‌توانند به ساحت حقیقت معنویت دین راه پیدا کنند.

و در پایان باز به مولانا تمسک باید کرد که؛

تا صورت پیوند جهان بود علی بود / تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

کد خبر 96713

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز