روز ۴ محرم است و کمی دورتر از سردیس‌های برنزی غلامحسین بنان با آن عینک دودی همیشگی‌اش و فرهاد فخرالدینی که لبخندی محو دارد، زیر سایه دَم‌کرده بعدازظهر تابستان در پیاده‌راه پهنه رودکی، نبرد حضرت ابوالفضل با مارد بن صُدیف را به سبک نقاشی قهوه‌خانه‌ای می‌کشند.

نقاشی عاشورایی

همشهری آنلاین- سحر جعفریان عصر: سهیل مصیبی همراه پدرش سعید مصیبی. ۲ بوم بزرگ و آسترخورده را بر پایه فلزی، عمود کرده و هر چه از رنگ و پاک‌کننده و خشک‌کننده دارند، دورشان چیده‌اند. سهیل، قلم‌موی تخت به رنگ قرمز آرتیستیک می‌چرخاند و بر شالِ سپاه اَشقیای تابلویش می‌کشد. یک گوش به نعره‌های ابن‌زیاد که از میان مجلس تعزیه‌ای آن‌سوتر بلند است، سپرده و گوش دیگر به خاطره صدای استاد محمدرضاحمیدی (از پیشکسوتان نگارگری) داده: «قوللر و مدبر و حتی مارکو گریگوریان شدن مهم نیست، مهم این هنر است که نباید بگذاری رنگ ببازد.»با این حال از فوت‌وفن‌گویی‌های استادِ نخستش یعنی پدر که عمری بر در و دیوار شهر، نقش کشیده و رنگ پاشیده تا از هنر امرارمعاش کند نیز غافل نیست. انگار، ساز و سازگارِ تعزیه‌خوانان شده که در نوبت موافق‌خوانی، قلم‌مو به رنگ سبز می‌غلتاند و شمایل حضرت ابوالفضل را دورگیری می‌کند.

‌بزم رزم بر بوم

به یاد خاطراتِ دور و رنگی

رنگ، کاردک، قلم‌مو، سنباده و پیستوله به همه خاطرات سهیل حتی دورترین آنها که تصاویرشان در ذهن او تار می‌نمایاند، گره خورده‌است. گره‌ای محکم که یک سر نیز در تمایل سهیل به قصه‌خوانی و تاریخ‌دانی دارد. تک فرزند است: «پدرم هر چه از هنر بلد بوده و هر چه پول داشته، صرف من کرده و هیچ‌وقت حتی آن بیشتر وقت‌هایی که از هنر درآمدی ندارم، پشتم را خالی نکرده‌است.» تخته چوبِ بلند و باریک را روی بوم (جلوگیری از تکان خوردن پارچه بوم و استفاده به عنوان زیردستی) جابه‌جا می‌کند و بدون اینکه چشم از پرده‌کشی‌اش بردارد، ادامه می‌دهد: «مثل حالا که دهه نخست محرم را اینجا به نقاشی کشیدن مشغولم...داوطلبانه و به قصد ادای دین و زنده نگهداشتن هنر نگارگری به سبک عام یعنی قهوه‌خانه‌ای.»

‌بزم رزم بر بوم

به اسم قهوه‌خانه‌ای، دیوار آویز خانه‌ها

جدای از شاگردی کنار دست پدر و گذراندن دوره‌ای کوتاه در محضر و حضور محمدرضا حمیدی، سهیل نقاشی قهوه‌خانه‌ای را بیشتر با تجربه و پژوهش آموخته است. آن‌قدر کتاب خواند، گالری رفت و در محتواهای تخصصی و مجازی سَرَک کشید تا دانست نقاشی قهوه‌خانه‌ای، مردمی‌ست نه درباری و گاهبه سفارش تکیه‌داران کشیده می‌شد. نشان به آن نشان که پای بسیاری‌شان نام سفارش‌دهنده نوشته شده‌است؛ مثلا: «فرمایش مشهدی صفر اسکندری، سنه ۱۳۰۰».اغلب نیز دیوار آویزِ قهوه‌خانه‌ها، زورخانه‌ها و گرمابه‌ها بوده و سهیل آرزو دارد این هنرِ رو به زوال، میخ‌کوب همه دیوارها از خانه تا اداره شود. از همین روست که سعی دارد ۷۲ مجلس، ۳۶۶ صورت و ۴ شمایل اصلیِ پرده‌های عاشورایی را به زیبایی ثبت کند: «البته مضامین حماسی و افسانه‌ای نقاشی قهوه‌خانه‌ای را هم دوست دارممانند رزم و بزم‌های تاریخی.»

دست به کار مذهب و هنر

مجلس تعزیه پایان یافته و آنها که بَک‌وکالِ نمایش، ترومبون و درام می‌نواختند حالا آرام آرام سازهایشان را جمع می‌کنند. خنکای دَم‌کرده بعدازظهر تابستان به نسیم ملایم غروب تیرماه رسیده و پدر و پسرِ نقاش نیز توانسته‌اند آن طور که انتظار داشته‌اند در تکمیل تابلوهایشان پیش روند. سهیل با دستمال نخی، رنگ‌های ماسیده به دستش را پاک می‌کند: «نقاشی قهوه‌خانه‌ای نباید فراموش شود...چون قصه و نقالی دارد...چون ایرانی‌ست و سرمنشا خیلی هنرهای دیگر.» سعید اما هنوز دست از کار نکشیده و سرگرم پُر کردن رنگ پس‌زمینه در گوشه سمت چپ تابلوست. تعزیه‌خوانان از کنارشان عبور می‌کنند. برخی می‌ایستند و هنرمندی سهیل و سعید را برانداز می‌کنند و برخی‌شان «خداقوت» می‌گویند و می‌روند تا فردا که دوباره دست به کارِ هنرهای آیینی شوند.

کد خبر 959501
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار گزارش

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha