دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۸ - ۱۸:۰۰
۰ نفر

گروه ادب و هنر: دیدارهای سالانه شاعران با رهبر معظم انقلاب، همیشه حاشیه‌های جالبی دارد.

امسال موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، این حاشیه‌ها را با نام ضیافت غزل منتشر کرده است که برخی از آنها را می‌خوانید:

- پس از صرف افطار، مدعوین دو دسته می‌شوند. یک دسته که به محل جلسه شب شعر رفتند، اما برخی با خلوت شدن اتاق افطار به سمت آقا رفته و در صفی نامنظم ایستاده‌اند تا با رهبرشان صمیمانه‌تر صحبت کنند یا التماس دعایی داشته باشند... خیلی شلوغ شده اما با این جمله رهبری که: آقایان نمی‌خواهند به اتاق جلسه بروند؟ کمی دور آقا خلوت می‌شود و ایشان می‌توانند از جای خود بلند شوند و به سمت اتاق جلسه حرکت کنند.

- آقای حداد عادل با رهبر انقلاب به سمت در خروجی محل افطار در حال حرکتند که به جاکفشی می‌رسند. آقا نعلین قهوه‌ای‌رنگ خود را می‌پوشند، اما آقای حداد هنوز دنبال پیدا کردن کفش خود در قفسه‌های جاکفشی خم شده و می‌گردد که آقا به مزاح ایشان را خطاب قرار می‌دهند: ببینید هر کدام [از کفش‌ها] که از همه بزرگ‌تر است بپوشید که با خنده‌ حضار، فضا عوض می‌شود و بالاخره آقای دکتر هم کفش‌های‌شان را پیدا می‌کنند.

- [پس از آغاز جلسه] مجری برنامه به رسم احترام و ارادت، از اساتیدی یاد می‌کند که هر کدام حق بزرگی بر گردن ادبیات و شعر این مرز و بوم دارند و امروز در بین ما نیستند؛ مهرداد اوستا، سپیده کاشانی، نصرالله مردانی، محمدعلی مردانی، تیمور ترنج، قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی... که در این لحظه آقا نام استاد بهجتی را نیز یادآور می‌شوند.

بعد قزوه نام خانم صفارزاده را هم اضافه می‌کند. آقا به مجری می‌گویند: مثل اینکه یاران عزیز، در آن‌طرف بیشترند! که آقای قزوه با خواندن بیتی زیبا این جمله رهبری را رنگ و بوی دیگری می‌بخشد. گرچه برخی با شنیدن جمله‌ رهبری، همچنان به فکر فرو رفته‌اند و روی آن تأمل می‌کنند.

- همیشه برد‌خواه تو، همیشه مات‌خواه من بچین دوباره می‌زنیم، سفید تو سیاه من. این مطلع؛ غزل غلامرضا طریقی از شاگردان مرحوم حسین منزوی است. پس از پایان شعرخوانی او، آقا از وی سؤال می‌کنند: از مرحوم منزوی جدیداً چیزی چاپ شده؟ شاعر توضیحات خود را بیان می‌کند و رهبری می‌گویند: خدا ان‌شاءالله آقای منزوی را بیامرزد!

- من الآن می‌دانم که زن فلان بازیکن فوتبال دوقلو زاییده و یا رباط صلیبی فلان بازیکن پاره شده است. اما از حال احمد عزیزی خبر ندارم اینها را محمدحسین جعفریان به آقا می‌گوید و از مظلومیت شعر در رسانه‌های مکتوب و رسانه ملی گلایه دارد. رهبر نیز در جواب می‌گویند: حق با شماست و بنده هم تأیید می‌کنم. اما شعر آقای جعفریان که خود از جانبازان انقلاب است، درباره‌ جانبازان و وضعیت برخورد با آنها در جامعه است.

خودش می‌گوید: این شعر را پس از اینکه رفتار ناپسندی را با جانبازی دیده سروده است: دیگر نمی‌گویم پیش‌تر نیا اینجا باتلاق است... کاملاً تند و انتقادی. آنچنان که گمان می‌کردیم آقا نسبت به آن عکس‌العمل خوبی نشان ندهند اما فرمودند: بدید این شعر را خوشنویسی کنند و بدید به بنیاد ایثارگران، آنجا آویزان کنند!

- نوبت به یوسفعلی میرشکاک که می‌رسد، آقا می‌گویند که شما ما را به یاد آقای عزیزی می‌اندازید. سپس می‌پرسند: شنیدم ایشان بهترند، رفتید دیدن ایشان...؟ حرف‌هایی رد و بدل می‌شود که نمی‌شنویم ولی در خاتمه آقا می‌گویند: الحمدلله؛ ان‌شاءالله بتواند زودتر حرف بزند، در بهبود حالش خیلی مؤثر خواهد بود.

امسال انصراف پیشکسوت‌ها به نفع جوان‌ها خیلی چشمگیر است؛ چون آقای میرشکاک هم می‌گوید که می‌خواهم به خانم وحیدی اقتدا کنم و وقتم را به یک شاعر جوان بدهم اما آقا خطاب به او می‌گویند: شما پارسال هم نخواندید! می‌گوید: خواندن و نخواندن ما فرقی نمی‌کند! اما با پاسخ رهبری، تسلیم می‌شود: دلمان می‌خواهد بشنویم از شما!

کد خبر 89853

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز