همشهری آنلاین - حوادث: از چندی قبل گزارش سرقت های سریالی به پلیس پایتخت اعلام شد که نشان می داد سارقی تک رو با پرسه زدن در خیابان های پایتخت اقدام به موبایل قاپی می کند. آنطور که مالباخته ها می گفتند، سارق موهای طلایی داشت و زخمی روی گردنش. هرچند موهایش را بلند می کرد اما مالباخته ها هنگام سرقت، متوجه زخم روی گردن وی نیز می شدند.
سرنخ
به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، تحقیقات برای شناسایی و دستگیری سارق موطلایی آغاز شد. در حالیکه تحقیقات در این باره ادامه داشت زنی جوان با پلیس تماس گرفت و سرنخی از سارق موطلایی را در اختیار پلیس قرار داد. زن جوان که به دام سارق تک رو گرفتار شده و موبایل گرانقیمتش از سوی وی به سرقت رفته بود، گفت:در حال جست و جو در اینستاگرام بودم که چشمم افتاد به عکس های ۳ پسر جوان. یکی از آنها کسی جز سارق گوشی موبایل من نبود. همان مردی با موهای طلایی بلند و زخمی روی گردن.
همین سرنخ کافی بود تا ماموران با انجام ردیابی های و اقدامات اطلاعاتی مخفیگاه متهم را شناسایی و دستگیر کنند. وی در بازجویی ها به سرقت های سریالی اعتراف کرد و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت.
بازیگر تئاتر تبدیل به سارق شد
میلاد بازیگر تئاتر بود اما شب نشینی با دوستان نابابش موجب شد تا به دام اعتیاد گرفتار شود و دیگر نتواند کار کند. اما چطور شد که بازیگر تئاتر تبدیل به سارق حرفه ای شد؟ او در گفت و گو با همشهری توضیح داد که چطور سر از دنیای مجرمان در آورده است.
انگیزه ات از سرقت چه بود؟
پول موادم را تامین کنم.
چه موادی مصرف می کنی؟
شیشه و گل.
بازیگر تئاتر چرا باید شیشه و گل مصرف کند؟
چون هر آدمی جایزالخطاست و من اشتباه کردم. اشتباه بزرگی که تاوانش را باید با زندانی شدن بدهم. یک شب که به مهمانی رفته بودم، دوستانم گفتند بیا گل و شیشه بکش. ابتدا تردید کردم اما آنقدر دوستانم در گوشم خواندند که من تصمیم گرفتم دلم را به دریا بزنم و پای بساط بنشینم. رفته رفته معتاد شدم و دیگر نتوانستم به کارم که بازیگری بود ادامه بدهد.
فقط تئاتر کار کردی؟
بله بازیگر تاترم و چند بار روی صحنه رفته ام. البته کلاس بازیگری هم رفته ام و دلم می خواست در فیلم های سینمایی و تلویزیونی هم بازی کنم. هم استعدادش را داشتم و هم چهره سینمایی دارم. اما خب مواد زندگی و آینده ام را نابود کرد. باعث شد به شدت لاغر شدم و پوستم خراب شود.
چه شد که موبایل قاپی را انتخاب کردی؟
ابتدا دوستان خلافکارم مرا با اعضای یک باند سرقت آشنا کردند. همه آنها موبایل قاپی می کردند و من هم افتادم در این کار. اما خب سرقت گروهی فایده ای ندارد. می دانید چرا؟ چون هرچه گیرت می آید را باید تقسیم کنی. به همین دلیل کم کم از اعضای باند فاصله گرفتم و تنهایی می رفتم سرقت. در واقع شیوه و شگرد را از اعضای باند یاد گرفتم و بعد تنهای راهی سرقت شدم.
با گوشی های مسروقه چه می کردی؟
به واسطه همکاری با خلافکاران، با مالخران زیادی آشنا شده بودم که گوشی ها را به آنها می فروختم و پولم را می گرفتم. مالخری که با او آشنا شدم بودم گوشی های سرقتی را از کشور خارج می کرد. بنابراین ردی از ما به جا نمی ماند.
موهایت را رنگ می کنی؟
موهای من روشن است و گاهی هم روی آن رنگ می گذارم. دنیای تئاتر برای من خیلی جذاب است و شاید به همین دلیل است که دلم می خواهد موهایم را بلند کنم و به اصلاح چهره هنری داشته باشم. هر بار هم که می رفتم سرقت چهره ام را گریم می کردم و تصور می کردم فیلم سینمایی است یا صحنه تئاتر که من باید نقش سارق را در آن بازی کنم. البته نمی دانم شاید هم مواد مخدر، توهم در مغزم ایجاد می کرد و موجب می شد من دست به کارهای عجیب و غریب می زدم.
ماجرای زخمی که روی گردنت است، چیست؟
یک شب که مواد زیادی کشیده بودم و حال خوبی نبودم سوار بر موتورسیکلت شدم و تصادف کردم. گردنم دچار بریدگی شد و زخم آن همچنان روی گردنم مانده. زخم روی گردن هم یک سرنخ برای پلیس بود و به همین دلیل موهایم را بلند کردم و سعی می کردم که زخم روی گردنم دیده نشود. با این وجود شناسایی و دستگیر شدم.
نظر شما